«ابوتراب خسروی» نویسنده مطرح و برنده جوایز «هوشنگ گلشیری» و «جلال آل‌احمد»، در میان علاقه‌مندان آثار خود در بوک‌لند شیراز و به‌بهانه هم‌خوانی کتاب «دیوان سومنات» او، با آنها از ادبیات داستانی و وجوه نویسندگی گفت.

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایبنا، در این دیدار که در آغازین روزهای هفته انجام شد، ابوتراب خسروی در سخنانی فرم و محتوا را دو روی یک سکه دانست و گفت: ما حتی در زندگی روزمره‌ و روزمرگی‌هایمان نیز در جست‌وجوی فرم هستیم.
 
برنده دو دوره جایزه ادبی هوشنگ گلشیری، همچنین یادآور شد که داستان، وضعیتی است که مخاطب را به اندیشیدن دعوت می‌کند و از طریق آن مفاهمه ایجاد می‌شود.

ابوتراب خسروی با بیان اینکه ذهن بشر تحت تأثیر تداعی‌هاست، افزود: تشخص رمان فارسی با استفاده از زیبایی‌شناسی فرهنگ ایرانی ممکن می‌شود.

گزارش «ایبنا» از مشروح این نشست ادبی را در ادامه بخوانید.

  •  ما حتی در روزمرگی‌هایمان در جست‌وجوی فرم هستیم

ابوتراب خسروی با بیان اینکه ادبیات داستانی پدیده‌ای نو در جامعه ما و حتی در جهان است، می‌گوید: نخستین سوءتفاهمی که درباره ادبیات داستانی وجود دارد، آن است که برخی، روایت‌ها و قصه‌ها را داستان می‌دانند، حال آنکه اگر شناختی نسبی درباره داستان وجود داشته باشد، این دو مقوله از همدیگر تفکیک می‌شود.
 
نویسنده «رود راوی» سپس با اشاره به بحث فرم و محتوا می‌گوید: هنوز هم بسیاری از مخاطبان و کارشناسان فرم را رد می‌کنند، اما به استناد آثار ادبی که پدید آمده، می‌توان گفت فرم و محتوا دو روی یک سکه هستند.

نویسنده «هاویه» با اشاره به اینکه ما حتی در زندگی روزمره‌ و روزمرگی‌هایمان نیز در جست‌وجوی فرم هستیم، می‌افزاید: مثلاً زمانی که دچار کسالت می‌شویم و نزد پزشک می‌رویم، به این فکر می‌کنیم که چگونه کسالت‌مان را بیان کنیم تا پزشک حرف‌مان را بفهمد.
 
خسروی سپس یادآور می‌شود: در داستان‌نویسی نیز وقتی نویسنده فکر می‌کند داستان را از چه منظری روایت کند، در جست‌وجوی فرم است.

از همین رو ابوتراب خسروی این دیدگاه را که برخی آثار به خاطر توجه‌شان به فرم مورد سؤال قرار می‌گیرند، صحیح نمی‌داند. «فرم بدون محتوا وجود ندارد و هر چیز که حامل شکل باشد، حامل محتوا نیز هست؛ و اصرار من در داستان‌هایم آن است که فرم متناسب با حرفی که زده می‌شود، انتخاب کنم.»
 

  • رمان مفاهمه ایجاد می‌کند

ابوتراب خسروی در ادامه می‌گوید: اثر هنری و داستان یک «وضعیت» است، وضعیتی که نویسنده به آن اندیشیده و سپس در برابر مخاطب نهاده است.

به باور او، در این فرایند نه پیام اخلاقی وجود دارد، و نه سمت‌وسویِ راه و جاده‌ای؛ بلکه «داستان یک وضعیت است که مخاطب را به اندیشیدن دعوت می‌کند.»
 
 خسروی سپس با اشاره به اینکه تفاوت اساسی میان فلسفه و هنر آن است که فلسفه در پی پاسخ دادن به پرسش‌هاست، اما هدف ادبیات داستانی طرح پرسش است؛ می‌افزاید: نویسنده در فرایند نوشتن به یک وضعیت می‌اندیشد، به آن عینیت می‌بخشد و مخاطب را به خواندن و اندیشیدن دعوت می‌کند.

به باور این نویسنده، ادبیات داستانی صنعت نیست و داستان نیز حاصل صنعت نیست؛ بلکه داستان یک کشف و شهود است از وضعیتی که نویسنده آن را وضع کرده است.
 
نویسنده «کتاب ویران» با تأکید بر اینکه رمان دعوت به اندیشیدن است، یادآور می‌شود: وقتی داستان نوشته می‌شود مکانیزم وقوع وقایع بازتاب پیدا می‌کند و مخاطب با وضعیتی مواجه می‌شود که حاصل آن مفاهمه است و حاصل آن مفاهمه نیز می‌تواند فرهیختگی باشد.
 

  • مفهوم تقاطع وقوع قتل در داستان «مرثیه برای ژاله ...»

ابوتراب خسروی در ادامه با اشاره به داستان «مرثیه برای ژاله و قاتلش» از مجموعه‌داستان دیوان سومنات می‌گوید: این داستان فرمی خاص دارد و در آن وقایع مدام تکرار می‌شود، اما در این تکرارها، داستان همچنان جاری است و حرکت دارد، و به همین سبب است که اگر فرمی جز این فرم برای آن انتخاب نمی‌شد، داستان این داستانی نبود که نوشته شده است.
 
به گفته خسروی داستانِ مرثیه برای ژاله و قاتلش، در این تکرارِ کشتن‌ها و تقاطع وقوع قتل، معنا و مفهوم پیدا می‌کند و دست‌آخر نیز در تقابل خصمانه این روایت، بحث از عشق، دوست‌داشتن و آن جذبه میان قاتل و مقتول به مضمون اصلی داستان تبدیل می‌شود.

  •  ذهن بشر تحت تأثیر تداعی‌هاست

نویسنده «آواز پر جبرئیل» در ادامه با اشاره به وجود دو نوع زمان (زمان مکانیکی و زمان شهودی) می‌گوید: زمان مکانیکی تواتر و توالی دارد و شامل روز پس از روز، هفته پس از هفته، ماه پس از ماه و سال پس از سال است، اما زمان شهودی زمانی است که همه زمان‌ها در کنار هم و در توالی هم است. «مثلاً وقتی به گذشته فکر می‌کنیم، دوره دبستان، دبیرستان و دانشگاه را یک‌کاسه می‌بینیم و می‌توانیم در هر لحظه، وقایع را احضار و به آن وقایع رجوع کنیم.»
 
از همین منظر خسروی معتقد است زمان شهودی می‌تواند بستری برای شکل‌گیری داستان باشد؛ به این معنا در یک زمان، می‌توان هم به دوره کودکی و هم به دوره‌ای دیگر از زندگی رجوع کرد.

نویسنده «در حاشیه داستان» بر این باور است که همه این صحنه‌ها تحت‌تاثیر تداعی‌هایی است که بر اساس تشابه، تضاد و مجاورت به طور اتوماتیک در ذهن‌مان شکل می‌گیرد. «مثلاً وقتی رنگ سرخ می‌بینیم، ممکن است به یاد شئ‌یی با رنگ سرخ بیفتیم و خاطره‌ای که از آن واقعه داریم، یا وقتی شبی تیره و تار را ببینیم، یاد روشنایی یک روز آفتابی و واقعه‌ای که در آن روز افتاده برایمان تداعی می‌شود.»
 
ابوتراب خسروی با تأکید بر اینکه ذهن بشر تحت تأثیر این تداعی‌هاست، یادآور می‌شود: در داستان نیز اغلب از این تداعی‌ها استفاده می‌شود و ساختار و مضامین داستان نیز در بستری که زمان برای وقوع وقایع ایجاد می‌کند، شکل می‌گیرد.

  • تخیل ادامه واقعیت است

ابوتراب خسروی در ادامه با بیان اینکه تخته پرش هر تخیل، واقعیت است، می‌گوید: ما پا بر واقعیت داریم و نمی‌توانیم بدون عنصری از واقعیت، زندگی و وقایع داستانی را بسط و توسعه دهیم. از این رو، نویسنده «رود راوی» معتقد است تخیل ادامه واقعیت است و از این منظر نمی‌توان واقع و فراواقع را تفکیک کرد.
 
از همین رو خسروی بر این باور است که در داستان‌های او نیز بی‌آنکه زمینی ساخته شود تا کاراکترهای داستان پا بر آن زمین بگذارند، امکان خیال و تخیلِ فراتر از واقعیت وجود ندارد؛ چراکه «هر آنچه ما تصور می‌کنیم، ریشه در واقعیت دارد؛ حتی زبان.»

خسروی با اشاره به اینکه واژه‌هایی که زبان‌مان را با آن‌ها متشکل می‌کنیم، ریشه در واقعیت دارد، می‌گوید: واقعیت مضمون اصلی تخیل است و بدون آن شئ واقعی، امکان تخیل نیست.

  •  تاریخیت متن نیازمند رجوع به نثر دوره‌های تاریخی است

ابوتراب خسروی در ادامه با اشاره به مسئله زبان در ادبیات از تفاوت ابزارها در سینما و ادبیات مثال می‌زند و می‌گوید: در سینما از این امکان برخورداریم که با دکور، لباس و امکانات دیگر فضای تاریخی را ایجاد کنیم، اما در ادبیات نویسنده جز کلمه و جمله، ابزاری دیگر در اختیار ندارد تا تاریخ را بازنمایی کند.
 
از این روست که نویسنده «ملکان عذاب» با تأکید بر نقش لحن و نثر می‌گوید: نویسنده برای آنکه فضای تاریخی و تاریخیت متن را ایجاد کند، ناگزیر است که به نثرهای دوره‌های مختلف تاریخی رجوع کند.

  •  احضار تاریخ و رجعت به اکنون در اسفار کاتبان

خسروی با اشاره به رمان اسفار کاتبان می‌افزاید: پلات روایت رمان اسفار کاتبان درواقع یک آیه قرآن (آیه شریفه ۵۶ سوره مبارکه بقره «ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ‌») است که روایت می‌کند انسان‌های بدکار یا نیکوکار که در میانه‌های عمر خود می‌میرند، بار دیگر به این جهان رجعت می‌کنند تا شقاوت‌ها و نیکوکاری‌های خود را ادامه دهند.
 
خسروی با اشاره به اینکه برای نوشتن این رمان نیازمند آن بوده که وقایع در دو سطح و دو زمان گذشته و اکنون بازتاب پیدا کند و مخلوط شود، می‌افزاید: از همین رو از این پلات استفاده کردم و در داستان اسفار کاتبان نیز «شیخ یحیی کندری» (شخصیتی که در قرن هشتم زندگی می‌کند)، در هئیت «احمد بشیری» (در زمانه اکنون) حلول می‌کند. «چراکه شیخ یحیی متنی را در قرن هشتم نوشته که به سبب مرگش نیمه‌کاره مانده است، اما اکنون او دوباره در هیئت احمد بشیری زنده شده و ناگزیر است تا متن را با توجه به اکنون بنویسد.»

به گفته نویسنده «اسفار کاتبان» در این کتاب، از یک منظر، وقایع قرن هشتم و زمانه کنونی مخلوط می‌شود و سلطان قرن هشتم در دوران حاضر حیات می‌یابد تا وقایع این دوره به هم متصل شود.

  •  بی‌آنکه بخواهم، متن مرا به اساطیر می‌رساند

ابوتراب خسروی در ادامه با بیان اینکه بی‌آنکه بخواهد، متن او را به اساطیر می‌رساند، می‌گوید: به عنوان مثال در داستان «آواز پر جبرئیل» بر اساس مضمون شیخ اشراق، آواز پر جبرئیل خودم را نوشتم.

خسروی با اشاره به اینکه شناخت زیادی از آثار شیخ اشراق ندارد، می‌افزاید: اما روایت‌پردازی‌های شیخ اشراق آن‌قدر برای من زیبا و جذاب بود که وسوسه شدم تا بر اساس آن‌ها، داستان‌پردازی کنم و داستان امروز را بنویسم.
 
نویسنده «کتاب ویران» در ادامه با تأکید بر قوی بودن ادبیات کهن فارسی می‌گوید: نویسندگان دوران ما باید از این زیبایی‌شناسی و جهان فوق‌العاده‌ای که بزرگان ما در گذشته ایجاد کرده‌اند، در ایجاد رمان و داستان ایرانی در دوران ما استفاده کنند.

به باور ابوتراب خسروی، رمان و داستان ایرانی اگر بخواهد تشخص پیدا کند، نویسنده را ناگزیر می‌کند تا از زیبایی‌شناسی ادبیات و هنر خودمان استفاده کند.

  •  تشخص رمان فارسی با استفاده از زیبایی‌شناسی فرهنگ ایرانی ممکن می‌شود

خسروی سپس با مثال آوردن از غزل فارسی، معماری ایرانی، فرش‌بافی، منبت‌کاری، خاتم‌سازی، باغ‌سازی و...، این هنرهای اصیل ایرانی را «پشتوانه فرهنگی» نویسندگان می‌خواند و می‌افزاید: در تمامی این هنرها، اجزا متفاوت است، اما این اشکال متفاوت در یک‌هارمونی، وحدت پیدا کرده‌اند.
 
از همین رو به باور این نویسنده شیرازی، رمان ایرانی اگر می‌خواهد تشخص داشته باشد، باید سمت‌وسوی نویسنده‌اش به زیبایی‌شناسی فرهنگی ایرانی باشد.

به گفته ابوتراب خسروی، اگر نویسنده‌ها به بن‌مایه‌های فرهنگی خود رجوع کنند، می‌توانند داستان و رمانی با هویت، ساختار و زیبایی‌شناسی ایرانی بنویسند؛ «و آن زمان است که می‌توانیم ادعا کنیم رمان و داستان ایرانی داریم، یعنی وقتی ادبیات داستانی ما از هویت ایرانی ما ارتزاق کند و نشئت بگیرد.»

  • باید تخته‌پرش کاراکترها، این فرهنگ و این زیبایی‌شناسی باشد

از همین منظر ابوتراب خسروی می‌گوید او نیز اصرار داشته از یک سو در آثارش‌ از این زیبایی‌شناسی استفاده کند تا شخصیت ایرانی پدید آورد، و از سوی دیگر وقایعی را که در ایران امکان وقوع دارد، در داستانش بازتاب دهد تا مضمون ایرانی بسازد. «این پرسش که من در این سعی موفق بوده‌ام یا خیر، بحثی دیگر است، اما آرزو دارم رمان ایرانی به یک جریان بالنده بدل شود و داستان‌نویس‌های ما نیز سعی داشته باشند داستان‌هایی بنویسند که تخته‌پرش کاراکترهایش این فرهنگ و زیبایی‌شناسی باشد.»

  • داستان‌نویسی «یک کشف» است

اما برای ابوتراب خسروی نوشتن از کجا آغاز می‌شود؟ برنده دو دوره جایزه ادبی گلشیری معتقد است داستان‌نویسی «یک کشف» است. «این شیوه که نویسنده همه داستان را پیش‌بینی کرده باشد و سپس در فرایند نوشتن آن مسیر را طی کند، برای من جذاب نیست.»
 
خسروی می‌گوید نوع نوشتن او این‌گونه است که ابتدا یک جزء را پیدا می‌کند، اگر آن جزء برایش جذاب باشد، یک کل برای آن می‌سازد تا آن جزء، به جزوی از آن داستان بدل شود. «گاه با یک اسم، واژه، مکان، صحنه یا موقعیت مواجه می‌شوم که این موقعیت وقتی بسط پیدا کند، بقیه محدوده و اندام داستان کشف بعدی من خواهد بود.»
 
به باور نویسنده آواز پر جبرئیل، داستان امری خلق‌الساعه نیست که نویسنده در یک زمان تصمیم بگیرد داستان بنویسد. «گاه ماه‌ها با سوژه کلنجار می‌روم و می‌نویسم تا به آن جذابیتی که برای خودم راضی‌کننده باشد، برسم.»

  •  به دنبال مخاطب عام نیستم

ابوتراب خسروی در ادامه با بیان اینکه یکی از مشخصه‌های داستان، ایجاد رابطه علّی و معلولی وقایع است، می‌گوید: اگر این رابطه در داستان وجود نداشته باشد، داستان از هم گسیخته است؛ شبیه آنچه مثلاً در قصه‌هایی مانند امیر ارسلان نامدار اتفاق می‌افتد.
 
به باور خسروی، داستان مکان بازتاب جزء و جزئیات است و این جزئیات تاثیرگذار نقشی اساسی در داستان دارند. «این افتخار را دارم که زمانی دولت‌آبادی به من گفت: آثار تو ادبیاتی است که در طول زمان مخاطبان خود را به دنبال می‌کشد و تربیت می‌کند.»
 
از این منظر، ابوتراب خسروی تأکید دارد که در پی مخاطب عام نیست؛ هرچند معتقد است در جامعه‌ای که در آموزش‌وپرورشش تلاشی برای خواندن کتاب انجام نمی‌دهد، نیازمند ادبیات متفنن از نوع کتاب‌های فهیمه رحیمی نیز هستیم، به این دلیل که «ممکن است از فوج خوانندگان این آثار، درصدی کوچک رشد کند و مخاطب ادبیات جدی‌ شود.»

ابوتراب خسروی سپس با بیان اینکه ادبیات عامه‌پسند را محکوم نمی‌کند، یادآور می‌شود: من اما به دنبال آن نوع از مخاطب نیستم.

  •  مخاطب باید با نویسنده سنخیت داشته باشد

ابوتراب خسروی در ادامه با بیان اینکه خواننده و نویسنده دو سمت یک معادله هستند، می‌گوید: اگر این معادله ایجاد نشود، متن به وجود نمی‌آید. به باور او، مخاطب باید با نویسنده سنخیت داشته باشد، چراکه نوعی هماهنگی و استنباط مشترک میان این دو وجود دارد.
 
خسروی با اشاره به اظهارنظر برخی که معتقدند شعر حافظ مقبول خاص و عام است، می‌گوید: شعر حافظ از جمله دشوارترین شعر فارسی است و اگر هم عامه مردم شعر او را می‌خوانند، به سبب موسیقی شعر اوست و ممکن است بسیاری مفهوم شعرش را استنباط نکرده باشند.