«گلناز مرادی» ۵۸ساله و مددکار بیمارستان خیریه غیاثی است. از سال۱۳۸۷ تا امروز با جان و دل از بیماران پرستاری می‌کند و همدم و محرم رازهای آنان است. بیماران او را می‌شناسند و «مامان گلناز» صدایش می‌زنند. برای رضای خدا کار می‌کند و از کسی مزد نمی‌گیرد.

همشهری آنلاین / مریم قاسمی: بازنشسته اداره آموزش و پرورش منطقه۱۸ است. نذر کرده تا برای شادی روح پدربزرگ و مادربزرگش، که هرگز آنها را ندیده و پدر و مادرش، تا وقتی ‌که زنده است، در خدمت بیماران باشد.

«گلناز مرادی»، بانوی خیّر و نیکوکار ساکن شهرک ولی‌عصر(عج) سال‌هاست که به بیماران بیمارستان خیریه غیاثی خدمت می‌کند. او اکنون در بخش دیالیز هرکاری که از دستش برآید انجام می‌دهد؛ از تعلیم نقاشی به بیماران گرفته تا خواندن کتاب، پوشاندن لباس تا جابه‌جا کردن تخت بیماران.

 دلسوز و مهربان است. خیرخواهی‌هایش طی این سال‌ها او را به فردی محبوب میان کارکنان و بیماران تبدیل کرده است. وقتی با او در راهرو بیمارستان قدم می‌زنیم، می‌گوید: «من‌کاری نکرده‌ام و خدمت و همنشینی با بیماران به من زندگی می‌دهد تا آن اندازه که دلم نمی‌خواهد به خانه برگردم و دوست دارم همه ثانیه‌هایم را در خدمت آنها باشم.

کسی نیست او را نشناسد

بانوی دوستداشتنی بیمارستان خیریه غیاثی از کارهای خوبی که در بیمارستان انجام می‌دهد، توضیح زیادی نمی‌دهد. هر جای بیمارستان که پا می‌گذارد، همه به احترامش می‌ایستند. بعضی‌ها مشکلات‌شان را به او می‌گویند و برخی هم به خاطر کارهایی که برایشان انجام داده، قدردانی می‌کنند. به بخش دیالیز که می‌رویم، به همه بیمارانی که روی تخت دراز کشیده‌اند سر می‌زند و جویای احوال‌شان می‌شود. طوری با آنان برخورد می‌کند که انگار عضوی از خانواده آنهاست.

توجه و عشق ورزیدن به بیماران

«ابراهیم عین اللهی» یک بیمار سندروم داون است و هفته‌ای ۳بار هم برای دیالیز به این بیمارستان می‌آید. مرادی می‌گوید: «ابراهیم نگاه معصوم و مظلومی دارد. اوایلش با کسی جز آقای ابوالفضل غیاثی (متولی بیمارستان خیریه) حرف نمی‌زد، اما بعد از گذشت چند روز ارتباطش با کارکنان بهتر شد و در کلاس‌های آموزش نقاشی شرکت کرد.»

او اضافه می‌کند: «زمانی که معلم بودم، دانش‌آموز سندرومی هم داشتم. در مدتی که با دانش‌آموزان در ارتباط بودم و به آنها خدمت می‌کردم، متوجه شدم یکی از راه‌های ارتباط با بیماران سندرومی، شنیدن حرف‌هایشان است. این بیماران نمی‌توانند کتاب بخوانند. بنابراین بهترین فعالیت آنها نقاشی کردن است. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا به ابراهیم نقاشی یاد بدهم. این نوع فعالیت باعث می‌شود تا بیمار آرام و خوش‌اخلاق شود. هر قدر به این بیماران احترام بگذاریم، به آنها عزت نفس می‌دهیم و بهتر می‌توان با آنها ارتباط گرفت.»

                                                                      

کار خیر اندازه ندارد

مرادی ما را به طرف یکی دیگر از بیماران دیالیزی به نام «پرهام عبدی پور» می‌برد و می‌گوید: «پرهام هم عاشق نقاشی کردن است. یک روز مهندس غیاثی، مقداری مدادرنگی و دفتر نقاشی بین بچه‌ها توزیع کرد. از آن زمان پرهام هم شروع به نقاشی کشیدن کرد و اتفاقاً در کارش پیشرفت زیادی هم کرده است.» او اعتقاد دارد کار خیر حد و اندازه ندارد و آموزش نقاشی یا حتی خواندن یک کتاب هم می‌تواند یک کار خوب باشد.

یکی از بیماران می‌گوید: «مامان گلناز و مهندس غیاثی انسان‌های بزرگی هستند و خوب است که همه آنها را بشناسند. غیاثی با هزینه خودش مرا در دانشگاه ثبت‌نام کرد و شهریه و هزینه خرید کتاب‌هایم را می‌دهد. او و مامان گلناز هدفی غیر از شاد کردن دل آدم‌های گرفتار و به دست آوردن رضای پروردگار ندارند.»
 

منبع: همشهری آنلاین