ترجمه میثم بهروش: ریموند ویلیامز (Raymond Williams) منتقد فرهنگی اهل ویلز و از پیشگامان اصلی مطالعات فرهنگی معاصر است.

برخی از آثار او نظیر فرهنگ و جامعه 1780-1950 (1) (1958) و انقلاب بلندمدت (2)(1961) بخش عمده‌ای از آنچه را که اکنون حوزه اصلی مطالعات فرهنگی به شمار می‌رود، ترسیم می‌کنند. این آثار همچنین در فهم فرهنگی که به این مطالعات  شکل می‌دهد نقش مهمی دارند. هر چند پژوهش‌های ویلیامز در فهم تاریخ مطالعات فرهنگی حائز اهمیت هستند؛ اما از جهاتی دیگر نسبت به جریان‌های اصلی حاکم بر این رشته در حاشیه قرار می‌گیرند. دلیل این امر آن است که وی تنها به تدریج و [آن هم] به طور جزئی بینش‌های ساختارگرایی و نشانه شناسی را که بنیان مطالعات فرهنگی دهه‌های 1970 و 1980 را تشکیل می‌دادند، در شیوه‌ها و فنون تحلیلی‌اش وارد کرد.

فرهنگ و جامعه پژوهشی در زمینه تاریخ ادبی ست اما در عین حال از طریق ربط دادن آثار و نویسندگان مختلف به تکوین و تحول گسترده‌تر تاریخی و اجتماعی اندیشه‌ها و ایجاد ارتباطی میان آنها و فرهنگ به مثابه "شیوه کلی زندگی" و "شیوه تفسیر تمامی تجربیات مشترکمان" به واکاوی ادبیات نیز می‌پردازد.

بنابراین [منظور از] فرهنگ، فرهنگ نخبگان نیست بلکه فرهنگی ست که در بستر تجربه و فعالیت روزمره جای دارد. در واقع، فرهنگ مورد توجه ویلیامز فرهنگی ست که به نقد پیچیده سرمایه‌داری صنعتی می‌پردازد. لیکن هنوز می‌توان تصور کرد که آثار و اندیشه‌های ویلیامز مانند آرای ریچارد هوگارت (3)، منتقد هم عصرش، در تقابل با  رویکرد لیویسی (4) به فرهنگ و ادبیات قرار دارد یعنی تقابل میان فهمی از فرهنگ روزمره چنانکه هست و تلاش برای ارزیابی اجزایی از فرهنگ مذکور که والاتر (یا متمدنانه‌تر) از اجزای دیگر محسوب می‌شود.

کتاب  انقلاب بلندمدت تحلیل فرهنگ به منزله شیوه زندگی را بیش از پیش بسط می‌دهد. این انقلاب انقلابی ست که بر اثر "پیشرفت و تعامل دموکراسی و صنعت و از طریق گسترش ارتباطات" پدید می‌آید.

تحلیل ویلیامز به چگونگی تاثیر این پدیده بر تمامی جنبه‌های زندگی روزمره مربوط است. اصطلاح کلیدی وی [در این زمینه] "ساختارهای احساس" است (اگرچه تعریف دقیقی از آن ارائه نمی‌کند) یعنی تجربه زیسته برهه‌ای خاص از جامعه و تاریخ.

در دهه 1960 و اوایل دهه 1970 ویلیامز علاقه بیشتری به رسانه‌های جمعی نشان داد. هر چند او در نخستین آثارش رسانه‌های جمعی را تهدیدی علیه دموکراسی و ظهور "فرهنگ مشترک" می‌داند، در آثار بعدی نظیر ارتباطات (5) (1962) و تلویزیون: تکنولوژی و صورت فرهنگی (6) (1974) از این موضع فاصله می‌گیرد. در واقع ویلیامز به بررسی موضوعی بنیادی در مطالعات فرهنگی می‌پردازد اما باید گفت که رویکرد ابتدایی وی به شدت تحت تاثیر شیوه‌های آمریکایی پژوهش رسانه‌ای قرار دارد.

این امر در مقایسه با رویکردهای نظری‌تری که چندی بعد، برای نمونه، در تحلیل‌های مرکز مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام (7) اولویت یافتند مشهودست. توصیف ویلیامز درباره نخستین برخوردش با برنامه‌های تلویزیون آمریکا (مشتمل بر در هم تنیدن و ترکیب فیلم‌ها و آگهی‌های تبلیغاتی و پیش پرده‌های فیلم‌هایی که قرار است در آینده به نمایش درآیند، با یکدیگر) و بدین ترتیب نمایش مجموعه‌ای از برنامه‌های متفاوت و مجزا به صورت یک "جریان" [پیوسته] به طور گسترده نقل شده است.

مارکسیسم و ادبیات (8) (1977) نشانگر تحولی عمده در روند کار پژوهشی ویلیامز است؛ در این کتاب وی برای نخستین بار به طور جدی و کامل به مارکسیسم می‌پردازد و بدین ترتیب به برخی از منابع مهم نظری در زمینه مطالعات فرهنگی از جمله تلقی آلتوسر (9) از ایدئولوژی [آشنایی با آرای لوئی آلتوسر] و تحلیل گرامشی (10)  از مفهوم هژمونی توجه نشان می‌دهد. [آشنایی با آرای ﺁنتونیو گرامشی]

ویلیامز از یکنواختی تفاسیر مارکسیسم ارتدوکس درباره دوره‌های تاریخی ناخرسند بود. در مقابل، او استدلال می‌کند که هر برهه تاریخی باید بر حسب حضور و تعامل فرهنگ‌های مسلط، بازمانده و نوظهور (11) مورد تحلیل قرار گیرد.

چنین استدلالی حاکی از آن است که نه تنها عناصر گذشته نگر و آینده‌نگر تاریخی در درون فرهنگ نهفته‌اند بلکه فرهنگ، میدان کشمکش و رقابت سیاسی نیز هست، چنانکه گروه‌های مختلف، [تجربه] ادغام در درون نظم مسلط و یا مقاومت در برابر آن را به نمایش می‌گذارند.
با اینکه ویلیامز هرگز توضیح رسمی واحدی از موضع نظری خود ارائه نمی‌کند، (شایان ذکر است که این موضع در طول فعالیت نقادانه ویلیامز مدام دچار تغییر و تحول می‌شود) کار نظری وی را می توان نوعی ماتریالیسم فرهنگی دانست.

رویکرد او به فرهنگ در جهت شناخت این مساله است که پدیده مذکور با ساختارهای سیاسی و اقتصادی [جامعه] و تجربه‌های [عینی] زندگی گره خورده (ولی صرفا از طریق آنها تعیین نمی‌شود).

در دل چنین رویکردی، به واکاوی تاریخ، کاربردها و پیچیدگی سیاسی زبان بر می‌خوریم که نمود آن را به ظرافت می‌توان در کلیدواژه‌ها (12) (1976-1983) مشاهده کرد - اثری که در واقع راهنمای سری کتاب‌های مفاهیم کلیدی (13) راتلج است. 

پی‌نوشت‌ها:

- این مقاله از کتاب زیر گرفته شده است:

Edgar A. and Sedgwick P. (2002) Cultural Theory: The Key Thinkers , London and New York : Routledge

 

1- Culture and Society 1870 - 1950
2- The Long Revolution
3-  Richard Hoggart (1918 -)

 منتقد و مورخ فرهنگی بریتانیایی و نخستین مدیر مرکز مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام

4-  F R Leavis (1895-1978)

 منتقد ادبی انگلیسی و استاد سابق دانشگاه کیمبریج. وی از فرهنگ نخبه گرا در مقابل فرهنگ عامه حمایت می کرد.

5- Communications
6- Television: Technology and Cultural Form
7- Birmingham Center for Contemporary Cultural Studies
8-  Marxism and Literature
9-  Louis Althusser (1918-1990)

 فیلسوف و نظریه پرداز مارکسیست و ساختارگرای فرانسوی

10-  Antonio Gramsci (1891-1937)

 نظریه پرداز مارکسیست ایتالیایی

11- dominant , residual and emergent
12- Keywords
13- Key Concepts