این جملهها پاسخ هربرت مارکوزه (Herbert Marcuse) فیلسوف نئومارکسیست آلمانی تبار آمریکایی در مصاحبه با پیر ویانسو پونته از لوموند است وقتی که از او میپرسد آیا شما تلاش میکنید جهانی را که در آن زندگی میکنیم، تفسیر کنید یا تلاش میکنید که تغییرش دهید؟
19 جولای مصادف با تولد هربرت مارکوزه پدر چپنو است. مردی که «انسان تک ساحتی او» چهره و اندیشه او را تا حدودی برای ما ایرانیان در دهه پنجاه باز شناساند. مارکوزه را بهعنوان یکی از برجستهترین اعضای مکتب فرانکفورت نیز باز میشناسند؛ مردی که شاگرد هیدگر و هوسرل نیز بوده است اما شهرت اصلی خود را در شکستن تابوی نقد اندیشه کمونیستی و لنینیستی و همینطور تاثیرش بر جنبش دانشجویی پیدا کرد.
این متفکر به تعبیر داگلاس کلنر قدبلند همیشه سیگار به دست در عین حال محکمترین و خاصترین نقدها را به جوامع سرمایهداری داشت. مارکوزه استدلال میکرد جامعه صنعتی پیشرفته فضای جدید دروغینی پدیدآورده که افراد را در نظام موجود تولید و مصرف یکپارچه کرد. رسانهها و فرهنگ، تبلیغات، مدیریت صنعتی و شیوههای معاصر اندیشه، همگی نظام موجود را بازتولید کردند و میکوشند نگرش منفی، نقد و مخالفت را از میان بردارند.
نتیجه این وضعیت، جهان «تکساحتی» فکر و رفتار بود که آمادگی و توانایی برای تفکر انتقادی و رفتار مخالفتآمیز را تباه کرده بود. مارکوزه صراحتا جامعه مدرن را اینگونه توصیف میکرد که؛ بعد از جنگ دوم جهانی، سرمایهداری بر همه بحرانهای اقتصادی غلبه مییابد اما دستیابی به این انبوهگی، معطوف به رهایی نیست بلکه برعکس، ایجادکننده نیازهای کاذب است.
آسودگی، راحتطلبی، کار و مصرف مطابق تبلیغ آگهیهای بازرگانی، دوست داشتن و دشمن داشتن هرچه را دیگران دوست یا دشمن میدارند، نشانه وجود نیازهای کاذب است. ارضای این نیازها به «شادی در سعادت» منجر شده و افراد را از تصمیمگیری حقیقی باز میدارد. مارکوزه این جامعه را «جامعه تکنولوژیک» مینامد که عبارتست از سیستم حاکمیت و نفوذی که در همه شئون زندگی افراد، حتی در اندیشه و دریافتشان، نظیر امورفنی و صنعتی دخالت میکند.
او با توصیف وضعیت ایجادشده در نقد سرمایهداری جدید میگوید؛ طبقه کارگر بخشی از پایههای اجتماعی محافظهکارانه سرمایهداری شده است و بعید است که نقش انقلابی دیدگاه مارکسیسم کلاسیک را ایفا کند. او این جامعه را وقیح توصیف کرده و مینویسد؛« وقیح ژنرالی است در لباس نظامی که مدالهایی را که در جنگ تجاوزکارانه به دست آورده است به نمایش میگذارد.»مارکوزه را یک هگلیست مارکسیست نیز معرفی کردهاند. که البته تفسیر خاص خود را از هگل ارائه میکند. نظریه زیبا شناسانه نومارکسیستی مارکوزه نیز با ترجمه کتاب بعد زیباییشناختی او در ایران توسط یک هنرمند از دیگر جنبههای آشنایی جامعه ایرانی با این اندیشمند است