همشهری آنلاین- مژگان مهرابی: ورودی بازار گل شهید محلاتیتعداد زیادی نوجوان ایستاده و منتظر برای جابه جا کردن گلدان گل هستند. کوچکترین شان حامد ۱۰ ساله است و باقی بزرگتر از او هستند البته نه با اختلاف سنی زیاد. کار هر روزشان است از ساعت ۷ صبح به بازار گل می آیند. حامد و سعید برای یکی از غرفه ها کار می کنند و در ازای هر باری که جابه جا می کنند وجهی می گیرند. خیلی راحت ارتباط برقرار نمی کنند. در چشمانشان هراس را می توان دید. هراس از آدم هایی که نمی شناسند و با سوال های اضافی ممکن است نانشان را آجر کنند. «احمد» پیشکسوت شان است. 14 سال دارد. می گوید: «خانم برای ما دردسر درست نکن ما به فکر یک لقمه نان هستیم شب به خانه ببریم. ایستادن شما در این جا برای ما مشکل ایجاد می کند.» درست اشاره نمی کنند که روزی چقدر درآمد دارند. حامد خیلی آرام می گوید: «هر چه قدر کار کنیم پول می گیریم.»
گاری سنگین است و به زحمت می شود آن را تکان داد اما حامد و سعید این کار را انجام می دهند.
لذت گرفتن انعام
در بازار گل تا چشم کار می کند، کودک کار دیده می شود. هیکل اغلب شان نحیف و سنگینی بار زندگی بر دوش آن ها خیلی سنگین تر از آستانه تحمل شان است. همراهی کردن با آن ها باعث می شود حامد زودتر از دیگر دوستانش اعتماد کند. او سر صحبت را باز کرده و می گوید: «خانه ما از این جا کمی دور است. با برادرم سعید به بازار گل می آییم. باید قبل از ساعت ۷ این جا باشیم. دسته های گل را جابه جا کنیم. غرفه را مرتب کنیم. از صبح زود مردم می آیند. باید بارها را تا نزدیک خودروی شان با گاری جابه جا کنیم. صاحب غرفه دست آخر ۳۰ هزار تومان، کمتر بعضی اوقات هم بیشتر به ما می دهد. البته در ماه اسفند سرمان شلوغ می شود. گاهی اوقات مردم انعام هم به ما می دهند.»
استعدادهای کشف نشده
همه این بچه ها با نظارت شورای بازار گل فعالیت می کنند. لباس هایی هم که به تن دارند یک شکل است. عده ای از آن ها برای کار در خود بازار انتخاب شده اند و باقی بچه ها بر سر چهارراه ها گل فروشی می کنند. میثم نوجوان دیگری است که در بازار گل کار می کند. تا کلاس چهارم درس خوانده و به قول خودش یکی ۲ سالی می شود که مدرسه نمی رود ... ساعت ۱۱ صبح را نشان می دهد آن ها خسته روی گاری می نشینند. تا تعطیلی بازار زمانی باقی نمانده است. سعید می گوید: «بچه های این جا همه کاری و کوشا هستند. خیلی از آن ها دوست دارند درس بخوانند و برای خود کسی بشوند. اما ناچارند کار کنند.» او ادامه می دهد: «چند ماهی است مرکز پرتو در نزدیکی بازار گل راه اندازی شده است. در این مرکز کلاس های آموزشی برگزار می شود. بیشتر بچه های این جا بعد از تعطیلی بازار گل به مرکز پرتو می روند.»
موسسه ستاک
موسسه توانمندسازی کودکان کار ستاک، چند وقتی است در مرکز پرتو منطقه مستقر شده است. این موسسه در واقع NGO است که امکان آموزش و تفریح را برای کودکان کار فراهم می کند. هر روز از ساعت ۱۴ تا ۱۸ کلاس درسی برگزار کرده و درکنارش وسایل تفریحی و ورزشی برای بچه ها مهیا می کند. «عقیل عزتی» مدیر عامل موسسه ستاک در این باره می گوید: «از بین کودکان کار بازار گل ۵۵ کودک داوطلبانه به ما ملحق شده اند. ۲۵ تن از آن ها بی سواد و باقی کم سواد بودند. آن ها خیلی خوشحالند که در این مرکز درس می خوانند. است اگر در این جا حمایت نشوند امکان دارد پی شغل هایی بروند که آینده شان را به تباهی بکشد.» عزتی معتقد است کودک نباید کار کند اما گاهی اوقات شرایط زندگی ایجاب می کند که بچه ها زودتر از موعد بار زندگی را به دوش بکشند. او می گوید: «اغلب این بچه ها دارای پتانسیل بالایی هستند اگر استعدادشان پرورش پیدا کند آینده درخشانی را می توان برای آن ها پیش بینی کرد. این موسسه در نزدیکی بازار گل ایجاد شده و ما به طور نامحسوس می توانیم وضعیت کاری و زندگی آن ها را کنترل کنیم. » این موسسه غیر از کودکان کار، بچه های نیازمند را هم زیر پوشش خود قرار می دهد. آن ها از طریق مساجد، مدارس و سراهای محله معرفی می شوند.