لادن حبیبی- همشهری آنلاین: محله آذری مهاجرپذیر بود و خانوادههای زیادی از اقوام مختلف در کوچهپسکوچههای آن زندگی میکردند. خانههای محله قدیمی بود و در هر نیم طبقه لااقل یک خانواده زندگی میکرد، اما به ندرت پیش میآمد که هر خانه تلفن داشته باشد. معمولاً خط تلفن ثابت خانه هم در اختیار صاحبخانه بود و فقط مستأجران خوش اقبال که با صاحبخانهای دست و دلباز همخانه شده بودند، میتوانستند برای تماسهای داخل شهری خود از تلفن ثابت استفاده کنند. در آن روزها رایج شدن استفاده از تلفن همراه به شیوه امروزی هم شبیه قصه و افسانه بود و بعدها هم گوشی تلفن همراه وسیلهای لوکس محسوب میشد که تعداد انگشتشماری در اختیار داشتند. باجه تلفن زردرنگ روبهروی مرکز مخابرات کارتی بود و با داشتن کارت تلفن میتوانستند با نقاط مختلف در تهران و شهرستانها تماس بگیرند، اما تلفن زدن از داخل کابینهای آهنی مرکز مخابرات به صرفهتر بود و نگرانی خالی شدن شارژ کارت تلفن و ناتمام ماندن مکالمه را هم نداشتند.
در آهنی مرکز مخابرات سخت و سنگین باز میشد و باید حسابی زور بازو خرج میکردی تا آن را باز کنی. به محض بازشدن در چشمت به مشتریان کلافهای میافتاد که در انتظار رسیدن نوبتشان لحظاتی طولانی روی نیمکتهای چوبی راهرو مرکز جا خوش کردهاند و با خودکار به جان نیمکتهای چوبی افتادهاند تا با به یادگار گذاشتن دستخط و نقش و نگارهای هنری لحظات انتظارشان را کوتاه کنند. صدای کسانی که پشت تلفن کمی بلند صحبت میکردند در بیرون کابین شنیده میشد: «آبجی خیلی دلم برات تنگ شده، خدا کنه زودتر عید بشه، بیام ببینمت... به پسر خاله بگو غصه نخوره، دست به دست هم میدیم و خرج دوا و دکتر بچهاش را جور میکنیم...»
مرکز مخابرات ابوذر سالها پیش به دفتر خدمات پستی تبدیل شده و از باجه تلفن روبهروی آن دیگر اثری نیست.