همشهریآنلاین/مریم قاسمی: «معصومه غلامحسینی» ساکن کوچه شهید «سیار امینی» با ۱۰۱سال سن مسن ترین ساکن محله جوادیه است که تاکنون شناسایی شده. بانوی سالمندی که در سلامت کامل به سر میبرد، تمام کارهای روزانه و البته کارهای عامالمنفعهای بسیاری را در محل زندگیاش انجام میدهد و...
گفت وگوی ما با وی را در ادامه می خوانید.
چند سال دارید؟
۱۰۱سال سن دارم. البته پدرم شناسنامهام را دیر گرفت چون تا ۸سالگی شناسنامه نداشتم.
چند بچه، نوه و نتیجه دارید؟
۸فرزند دارم و با نوه، نتیجه و نبیرههایم ۵۰نفر میشویم.
در این سن به نظر میرسد که خوشبختانه سالم هستید.
بله، خدا را شکر چهارستون بدنم سالم است. البته سن و سالم بالا رفته و پیر شدهام، اما همه کارهایم را خودم انجام میدهم.
با اهالی محله ارتباط دارید؟ آنها شما را میشناسند؟
۷۰سال است که در جوادیه زندگی میکنم و اهالی کاملاً مرا میشناسند. بسیاری از آنها به خانهام رفتوآمد دارند. در بعضی از مشکلات آنها پادرمیانی میکنم و برای کارهای خیرشان مثل ازدواج فرزندانشان از من مشورت میگیرند.
چه چیزی باعث این ارتباط صمیمانه شده؟
چون سن من نسبت به بقیه بالاتر است، سعی میکنم به آنها محبت کنم. تا جایی که میتوانم مشکلاتشان را رفع میکنم. در این سالها با حمایت فرزندان و اهالی محله کارهای خوب زیادی انجام دادهام، مثلاً تعداد زیادی کتاب در خانه دارم و به اهالی پیشنهاد میکنم آنها را به امانت ببرند. با کمک ساکنان محله برای دختران دم بخت هم که توان مالی خوبی ندارند، جهیزیه تهیه میکنیم.
چه تعداد کتاب در خانه نگهداری میکنید، خودتان آنها را مطالعه کردهاید؟
خیلی زیاد. بیشتر کتابها را مطالعه کردهام. با اینکه ۱۰۱سال سن دارم، روی دنیا را نبوسیدهام و آن را کنار نگذاشتم. اینطور نیست که از صبح تا شب بنشینم در خانه و به در و دیوار نگاه کنم. برای هر روزم برنامه مشخصی دارم و زندگیام تکراری نیست.
این علاقه به مطالعه چطور به وجود آمده است؟
وقتی نوجوان بودم، پدرم اجازه درس خواندن و تحصیل به من نداد. البته آن زمان خیلی از خانوادهها اینطور بودند و از تحصیل دخترها ممانعت میکردند. به همین دلیل همیشه دلم میخواست درس بخوانم و یکی از آرزوهایم همین بود.
در چه سنی تصمیم گرفتید درس بخوانید؟
۸۰سالگی. وقتی نوههایم ذوق و علاقه مرا به درس خواندن دیدند خودشان خواندن و نوشتن را به من یاد دادند و کمی بعد به نهضت سوادآموزی رفتم. بچهها و نوههایم میدیدند که به خواندن و نوشتن علاقه زیادی دارم، به من کتاب هدیه میدادند و کمکم تعداد کتابهایم زیاد شد.
برایتان سخت نبود که در ۸۰سالگی خواندن و نوشتن بیاموزید؟
اصلا. خیلی دوست داشتم مداد و خودکار دستم بگیرم و اوقاتم را اینطور سپری کنم. هنوز هم دفتر مشقهایی را که در آن تکلیف مینوشتم، دارم. آنها را نگه داشتهام چون بهترین مونس من هستند.
اهالی هم همین کتابها را امانت می برند؟
بله. اهالی کتاب قرض میگیرند و برمیگردانند، اما وقتی کتابی را برمیگردانند درباره آن سؤال میپرسم تا مطمئن شوم که کتاب را مطالعه کردهاند. وقتی پاسخ سؤالاتم را میدهند خیلی خوشحال میشوم چون در ترویج فرهنگ کتابخوانی تا جایی که توانستهام به شهروندان محله قدیمیام خدمت کردهام.
هنوز هم مطالعه میکنید؟
به عقیده من مطالعه چراغ راه پیری است. سعی میکنم که وقتم را تلف نکنم و کتاب بخوانم.
چه آرزویی دارید؟
فرزندانم بارها از من خواستهاند پیششان بروم و با آنها زندگی کنم، اما تعصب زیادی به محلهام دارم و دوست دارم همیشه در جوادیه زندگی کنم. آرزو میکنم تا آنجا که میتوانم به هممحلهایهای خودم خدمت کنم.