تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۳۸۵ - ۱۳:۲۴

مجید توکلی: در بدترین شرایط ممکن، این گفت‌وگو انجام شد. فکرش را هم نمی‌توانید بکنید.

ساعت 3 نصف شب، آن هم در سوز بد سرما، در بیابان‌های شهرک سینمایی دفاع مقدس، روی یک تخته چوب که هر از چند گاهی میخی به بدن آدم فرو می‌رفت. آن هم بین یک سکانس 20 دقیقه‌ای که فقط به ما مجال می‌داد فکر کنیم که چه سؤالی باید بپرسیم. آن هم از بازیگری که مدت‌هاست دنبالش‌ایم تا بنشینیم و گفت‌وگوی مفصلی انجام بدهیم.

بازیگری که در این چند سال یا دارد فیلم بازی می‌کند و یا دارد فیلم‌نامه می‌خواند برای انتخاب فیلم بعدی. روزی هم نیست که فیلمی از او روی پرده نباشد و او را با شکل و شمایل جدیدی در سینما نبینیم. بیشتر فیلم‌هایش هم که پرفروش از کار در می‌آیند. در نتیجه اصلا فرصتی برای مصاحبه ندارد. فقط هم ما دنبال این سوپراستار سینما نبودیم، خیلی از دوستان خبرنگار هم در خماری گفت‌وگو با  او هستند. به خاطر همین، به روش خفت کردن متوسل شدیم! این که  برویم سر صحنة فیلم‌برداریِ اخراجی‌ها (اولین فیلم سینمایی  مسعود ده‌نمکی) تا بین یک سکانس کوتاه، حتی  در بدترین شرایط ممکن او را گیر بیندازیم و مصاحبه را انجام بدهیم. باور کنید گیر آوردن حیایی سخت‌تر از پیدا کردن یک وزیر است! ساعت از 1 بامداد گذشته بود که داخل شهرک سینمایی دفاع مقدس شدیم. همة اخراجی‌ها جمع بودند. شریفی‌نیا هم گوشه‌ای نشسته بود و چای می‌خورد. سوز سرما بدجوری اذیت می‌کرد و یک لیوان چای حتما می‌چسبید.  خلاصه با پادرمیانی شریفی نیا بالاخره روی یک تخته چوب نشستیم و گفت‌وگو را شروع کردیم. راستی در حین خواندن مصاحبه شاید جای یک سری سؤال‌ها را خالی ببینید. ولی فقط خودتان را بگذارید جای من، در آن شرایط هولناک و سوز سرما و فشارِ گرفتن پلان بعدی؛ و کمی به‌ام حق بدهید. همین!

 

- انگار نقشت توی اخراجی‌ها را خیلی دوست داری و خیلی برایت مهم است. حتی نسبت به جای یک لیوان و این که صدایت خوب گرفته شده یا نه هم حساسیت نشان می‌دهی. این با تصویری که آدم از امین حیایی دارد که در هر کاری بازی می‌کند و انگار هیچ وسواسی در انتخاب نقش‌هایش ندارد خیلی فرق دارد.

این عشق و علاقه‌ای است که در همة کارهایم دارم.  سر هر کاری بروم و ببینم فضای کار طوری است که همه می‌توانند از نظرات هم استفاده ‌کنند، دوست دارم من هم نظرم را بدهم. ایدة من  این است که هر کس می‌تواند نظر خودش را داشته باشد. وقتی یک لیوان داشته باشیم، هر کس از زاویة خودش به آن نگاه می‌کند.

- این شور و هیجان و دادن نظر و انرژی گذاشتن سر همة کارهایی که بازی می‌کنی وجود دارد یا فقط در بعضی کارها این‌جوری هستی؟

این‌ها زمانی پیش می‌آید که ببینم خود کارگردان و گروه این فضا را ایجاد کرده‌اند تا بازیگر بتواند نظرش را بگوید. فیلم‌هایی هم شده که خود کارگردان احساس می‌کرده به تنهایی می‌تواند از پس کار بر بیاید و نیازی به ما نداشته و من هم هیچ‌وقت فضولی نکردم.

- یعنی ابتدای کار یک جورهایی کارگردان را تست می‌زنی، این که ببینی ایده‌هایت خریدار دارد یا نه؟

آره، تقریبا توی کار متوجه می‌شوم. وقتی دو تا نظر می‌دهم و می‌بینم خوشش نمی‌آید دیگر هیچی نمی‌گویم.

- آن وقت به فکر این نیستی که این نگفتن نظراتت، ممکن است بازی‌ات را خراب کند؟

در هر صورت واجب‌تر از هر چیزی، احترام به خود کارگردان است. ما یا یک کاری را نباید شروع کنیم یا وقتی شروع کردیم، دیگر مجبوریم قید خیلی چیزها را بزنیم.

- این حساسیتی که امین حیایی به کارش دارد و انرژی که برای هر چه بهتر شدن بازی‌اش خرج می‌کند، از ابتدای دوران بازیگری‌اش با او بود یا الان به این قضیه رسیده؟

مسلما پختگی الان، باعث شده تا به این نتیجه برسم که این کار، موفقیت آدم را بیشتر می‌کند. سر کما، دختر ایرونی و... به این نوع روش احترام می‌گذاشتند. واقعا اگر این فیلم‌ها در بین تماشاگران هم موفق بوده، این حس در پشت‌صحنه هم بوده. من هم سعی کردم سر هر کاری که می‌روم این حس را منتقل کنم و این فضا را ایجاد کنم. شده پیش قدم هم شدم تا فضا ایجاد شود. چون بعضی از بازیگران خجالت می‌کشند ولی نمی‌دانند که این کمکی به کارگردان است و به‌خصوص به نقش خودشان.

- پس یک علت این موفقیتی که به دست آورده‌ای، به گونه‌ای که حتی در فیلم‌های نه چندان خوب سینما  هم خیلی خوب بازی می‌کنی، به خاطر همین عشق و علاقه‌ای است که از آن حرف می‌زنی؟

بله دقیقا.

- از مسیری که تاکنون طی کردی راضی هستی؟
خیلی.

- قبول داری وقتی به کارنامة بازیگری تو نگاه می‌کنیم یک سری فیلم‌های سطحی هم به چشم می‌خورد که دلیل انتخابش برای خیلی‌ها جای سؤال دارد. شاید این تلقی به وجود بیاید که به کمتر فیلم‌نامه‌ای جواب منفی می‌دهی.

ولی دقیقا همین فیلم‌ها که خیلی‌ها می‌گویند چرا بازی کردی، این تجربیات را به من داده. من همیشه سر هر کاری بودم یک چیزی یاد گرفتم و یک یادگاری برایم مانده و آن فیلم‌ها هم در رشد من نقش داشتند.

-  الان به آن پختگی نرسیدی که در بعضی از فیلم‌ها بازی نکنی؟

البته یک سری اعتقادات هم دارم. اعتقادم این است که وقتی مسیری برایم باز است و اتفاقی برایم می‌افتد، احساس می‌کنم همان مسیر، مسیر من بوده. وقتی هم مسیری جلویش سد باشد و اتفاقی بیفتد که مثلا سر یک کاری نتوانم بروم، خب با خودم می‌گویم آن کار برای من نبوده. مثلا نقش اول من توی کما، نقش ساده‌ای بود. وقتی موقعیت جور شد و رفتم داخل کار و فیلم‌نامه به طور کامل شکل گرفت، نقش من عوض شد. ولی من این‌جوری نیستم که وقتی چنین اتفاقی بیفتد بی‌خیال کار بشوم. با آرش معیریان هماهنگ کردیم و خلاصه نقش به آن شکل درآمد. البته شاید خیلی‌ها هم بگویند این پسره برای انتخاب نقش‌هایش استخاره می‌کند.

-  فکر نمی‌کنی مخاطب خیال می‌کند بازیگر محبوبش به خاطر پول سر هر فیلمی‌ می‌رود؟
به هر حال کسی که امین حیایی را شناخته باشد به این نتیجه هم می‌رسد که حیایی توی کارش عشق دارد و حتی اگر کاری را به خاطر پول بازی کند سعی می‌کند به بهترین شکل آن را بازی کند. حتی اگر ارزش مالی‌اش برایم مهم باشد کاری می‌کنم که بازی‌ام هم برایم اهمیت داشته باشد. خیلی موارد پیش آمده که نیاز مالی داشتم و رفتم ولی کاری کردم که همان کار با آرامش انجام شده و با راحتی بازی کردم تا آن چیزی که می‌خواهم در بیاید.
 تو الان معیارهای یک ستاره را در سینما داری. تا به حال این موضوع برای تو دغدغه بوده که مثلا تلاش کنی به آن برسی؟

ارزش‌هایی که توی زندگی‌ام برایم مطرح هست، ستاره شدن و ستاره ماندن نبوده. این‌ها چیزی است که در مراحل پله‌پله‌ای کارم  به‌وجود آمده. شهرت، محبوبیت این‌ها همه یک شبه نبوده  و پله‌پله آمدم و پل‌ها را پشت سر گذاشتم و رسیدم. می‌دانم که شاید مسیر آینده‌ام عوض بشود، ولی من یاد گرفتم توی زندگی‌ام ایثار داشته باشم و خیلی جاها شده که خودم را فراموش کردم و به خاطر خانواده و مشکلات دست به هر کاری زده‌ام.

- مگر یک بازیگری که لقب ستاره می‌گیرد بارش سنگین‌تر نمی‌شود؟

چرا حتما وظیفه‌ام را بیشتر می‌کند. ولی شاید در گذشته  نیازمند بودم و واقعا مجبور شدم فیلم‌نامه‌ای را قبول کنم که دوست نداشتم. حالا خدا را شکر، خدا این نیاز ما را هم برطرف کرده و احساس می‌کنم یکی دو سالی هست که این اتفاق نیفتاده. در این مدت فیلم‌نامه‌هایی را که انتخاب کردم، به نظرم مردم دوست خواهند داشت و حتی نظر منتقدان را هم جلب خواهد کرد.

- خودت را تا به حال با ستاره‌های‌ هالیوود مقایسه کردی؟

اصلا قابل قیاس نیست. نمی‌توانیم ستاره‌های‌ هالیوود را با ستاره‌های خودمان مقایسه کنیم. ستاره‌های ما بیشتر ستاره‌های اخلاقی هستند تا ستاره‌هایی که به قول معروف ‌هالیوودی زندگی کنند. ما ستاره‌هایی که داشتیم بیشتر «محبوبیت» داشتند و از قدیم هم همین‌طور بوده و مردم آن‌ها را دوست داشتند. یعنی حتی اگر فیلم ضعیف و ساده‌ای هم بازی می‌کردند آن فیلم پرفروش می‌شد. چون فقط  به عشق آن بازیگر می‌آمدند و فیلم را می‌دیدند.

- فکر می‌کنی الان این اتفاق برای تو افتاده؟

ممکن است افتاده باشد ولی الان به گونه‌ای است که من خودم وسواس دارم. من همیشه به بچه‌ها هم می‌گویم که دوست ندارم توی یک فیلم پرفروش بروم و همه بگویند فقط امین حیایی خوب بود. من دوست دارم بگویند همة فیلم خوب بوده و چقدر همه خوب بازی کردند. این نوع فیلم برای من با ارزش هست. اگر هم توی پروندة من قرار باشد فیلم ‌باارزشی باشد، آن نوع فیلم باارزش خواهد بود. فکر می‌کنم «اخراجی‌ها» یک نمونه از همین فیلم‌ها خواهد بود .

- از « اخراجی‌ها» گفتی. نقش تو این‌جا یک دزد لات هست. و تو هم نقش لات، زیاد بازی کردی...

من همة این نقش‌ها را متفاوت گرفتم. یعنی لات‌های متفاوتی بوده‌اند. یکی لات گردن کلفت بوده، یکی جوجه لات بوده و این هم یک دزدی هست که در محله پایین بزرگ شده و لات است.

- چطور به این تفاوت‌ها می‌رسی؟

به هر حال چهره‌هایی هست که شاید من خودم دیده باشم، قدیم و جدید. به دوران مدرسه و سربازی و این‌ها رجوع می‌کنم. بعضی موقع‌ها هم همان موقع توی صحنه، افرادی دور و بر آدم پیدا می‌شوند که از همان‌ها ایده می‌گیرم. مثلا سر کما یکی از دوستانمان هم سر صحنه بود که من خیلی از شخصیت‌اش استفاده می‌کردم، از رفتارش، نوع بیانش،کلامش.

- خودش هم می‌دانست؟

آره می‌دانست. خیلی هم کمکم کرد.

- وقتی یک نقشی پیشنهاد می‌شود تا به حال شده بروی دنبال آن شخصیت تا تمام خصوصیاتش را پیدا کنی؟

معمولا نه، مگر این که خیلی خاص باشد. به طوری که ما در جامعه آن را نبینیم. مثلا کر و لال یا کور باشد. همچین نقشی هم تا به حال به‌ام پیشنهاد نشده.

- چقدر فیلم می‌بینی؟

سعی می‌کنم فیلم‌های روز را ببینم.

- این به خاطر آشنایی با متد‌های بازیگری روز دنیاست یا عشق سینما بودنت؟

فیلم‌هایی که می‌بینم بیشتر فیلم‌های بخش صنعت سینما است. فیلم‌هایی که سینما توی آن پیشرفت کرده. فیلم دیدن برای من مثل تفریح می‌ماند. همیشه مثل یک تماشاچی فیلم‌ را دیدم. هیچ‌وقت منتقدانه نگاه نکردم و فقط فیلم‌هایی که بازی‌های خوبی داشته جذبم کرده و یک چیز‌هایی هم از آن‌ها یاد گرفتم.

- چه جور فیلم‌هایی‌ را بیشتر دوست داری؟

فیلم‌های تخیلی.

- چرا؟

نمی‌دانم. شاید تخیلم باز می‌شود (با خنده) احساس می‌کنم ذهنم را باز می‌کند.

- دوست داری یک همچین فیلم‌هایی در سینمای ما ساخته شود و تو هم بازی کنی؟

ان‌شاءالله،  مثلا 13 گربه روی شیروانی... این فیلم یک تجربة خوبی بود. ساخت این فیلم یک قدمی‌ بود روبه جلو در فیلمسازی در سینمای ایران.

- فکر می‌کنم شخصیت خود امین حیایی بیشتر شبیه یک کاراکتر کمدی و طنز باشد تا یک آدم جدی؟

من کلا در بین دوستانم هم طنز هستم، می‌گویم، می‌خندم و شوخی می‌کنم. حتی در محیط کار هم که کار جدی بوده و نقش هم جدی بوده و اصلا طنز هم نداشته فضای پشت صحنه‌مان کاملا طنز بوده. البته بعضی‌ وقت‌ها یک فیلم طنز هم کار کردیم که پشت صحنه‌اش جدی بود و اصلا هیچ خنده‌ای روی لب هیچ‌کس نمی‌دیدی.

- و تو هم نمی‌توانستی خودت را کنترل کنی؟

خب اذیت می‌شدم. می‌گفتم داریم یک فیلم طنز کار می‌کنیم و چرا این‌قدر همه جدی‌اند و به نوعی سعی می‌کردم فضا عوض بشود. به هر حال 50 درصد بخش کاری خودم را می‌توانم به دوش بکشم و 50 درصد مابقی به عهدة فیلم‌بردار، گروه صحنه و.... است.
 این انرژی‌ات چقدر روی بازیگر مقابلت تأثیر می‌گذارد؟ یعنی چقدر بازی او برایت اهمیت دارد؟
من به اولین چیزی که توی صحنه فکر می‌کنم بازی بازیگر مقابلم است. چون وقتی کار آن نقش، درست در نیامده باشد، کار من هم درنمی‌آید. مثل پینگ‌پنگ می‌ماند. تو وقتی پینگ‌پنگ بازی می‌کنی اگر طرف مقابلت ناوارد باشد و توپ را خوب رد نکند، بازی تو هم خراب می‌شود. می‌گویند همیشه با کسی بازی کن که بهتر از تو توپ بزند که تو هم یک چیزی یاد بگیری. من اگر احساس کنم کسی که با من بازی می‌کند، رابطة پینگ‌پنگی با من ندارد، سعی می‌کنم حداقل یک رابطة صمیمی‌ برقرار کنم تا اعتماد پیدا کند و حس نکند که من قصد دوربین دزدی دارم یا می‌خواهم بیشتر دیده بشوم. اولین چیزی که برای من مهم است خود کار است. این که اجرا زنده باشد. برعکس وقتی حس می‌کنم یک جایی بازی‌ها دارد می‌افتد، سعی می‌کنم پیشنهاد بدهم تا کل کار خوب دربیاید. همیشه هم این حس را منتقل کردم که واقعا من یک آدمی‌ هستم که دوستتان دارم و...

- بعضی از بازیگران مطرح وقتی سر صحنه می‌آیند، عوامل به شکلی احساس می‌کنند نمی‌شود به او نزدیک شد و همه به نوعی از حرف زدن با او واهمه دارند. این برای تو هم پیش آمده؟

خیلی از این موارد پیش آمده. این که آمدند گفتند ما توقع داشتیم تو قیافه بگیری و تحویل نگیری. در صورتی که ما جزئی از همین مردم بودیم و من احساس می‌کنم برخوردی که ممکن است درصدی از دوستان داشته باشند درست نیست. چون ما بلند شده از همین مردم و جامعه هستیم و حالا تو مسیری افتادیم که روش کاری مان این شده.

-  بچه کجایی؟

بزرگ شدة قیطریه و تجریش هستم.

-  اوقات بیکاری بین فیلم‌ها را چطور سپری می‌کنی؟

الان که این سؤال را می‌کنی این موقعیت خیلی ناملموس شده. چون صبح تا شب سر کارم. یا این‌جا یا کلاه پهلوی. ولی اگر وقتی باشد یا ورزش می‌کنم یا در حال خواندن سناریو هستم یا به همسرم کمک می‌کنم. خودم اگر بیکار باشم خیلی چیزها هست که به‌اش بپردازم.

- با این همه فیلم که در سال بازی می‌کنی و تقریبا در هر فصلی یک یا دو تا فیلم داری چطور به خانواده می‌رسی؟

عشق  که باشد همه چیز حل می‌شود. من عاشق کارم هستم و این خیلی به من انرژی می‌دهد. من مسؤولیت داشتن را دوست دارم و این تعهدات، این عشق را به من می‌دهند. مثل همسرم، دوستانم. مگر این که خیلی خسته باشم و بی‌انرژی باشم و تنها انرژی که مانده باشد برای اجرای پلان باشد، و فقط همان لحظات هست که می‌توانی من را ساکت پیدا کنی. چند شب پیش هم اتفاقا این اتفاق افتاده بود. سر کار کلاه پهلوی، بچه‌ها می‌گفتند امین دیگر حرف هم نمی‌تواند بزند. انرژی حرف زدن هم ندارد. یعنی از نظر جسمی‌دیگر کشش نداشتم.

-  این به کارت لطمه نمی‌زند؟

دیگر مجبورم نهایت انرژی‌ام را برای اجرای پلان ذخیره کنم و از بخشی که صرف ارتباط با دوستانم می‌کنم، کمتر کنم. مرحلة اول کار برایم مهم هست. چون تماشاگر من منتظر هست من را توی صحنه خوب ببیند، درست ببیند، به جا ببیند و کمبودی از من احساس نکند.

- با مردم سینما می‌روی؟

 بیشتر، اکران‌های خصوصی بوده.

- برایت مهم نیست بازتاب نقشت را در سینما ببینی؟

بیرون از سینما بازتاب فیلم‌هایم را می‌بینم.

- شده کسی بیاید انتقاد کند؟

آره. منم عذرخواهی کردم.

- فکر می‌کنی امین حیایی اگر بازیگر نمی‌شد چه کار می‌کرد؟

به هر حال یک کار هنری می‌کردم. چون فکر نمی‌کنم به غیر از هنر کار دیگری را انتخاب می‌کردم. یا مجسمه‌ساز می‌شدم یا نقاش یا... به هرحال یک کار هنری.

- رشته تحصیلی؟

ریاضی فیزیک. مهندسی کامپیوتر هم خواندم، خانواده دوست داشتند بچه یا مهندس بشود یا دکتر. آن دوران، بازیگری خیلی کار حرفه‌ای و پول‌سازی نبود و کسی نمی‌توانست حساب کند که می‌تواند مخارجش را از این راه تأمین کند. خب، منم توی آن موقعیت وارد سینما شدم. نه کلاسی بود نه دوره‌ای بود. من در دوران سربازی تئاتر بازی می‌کردم که خانم ثریا قاسمی‌ من را برای یک فیلم معرفی کردند. وقتی عشق و علاقه‌ام را سر کار دیدم فکر کردم اگر این کار را ادامه بدهم خیلی خوب باشد. این اتفاق افتاد و کارهای بعدی و بعدی پیش آمد و احساس کردم مسیرم دارد مشخص می‌شود. آن راهی که خودم فکر می‌کردم می‌توانم توی آن موفق بشوم همین راه بود و من این راه را به همین نیت آمدم. چند سالی هم که توی این کار بودم فهمیدم بازیگری مقوله‌ای جدا از این صحبت‌هاست. شما می‌گویی ستاره شدن، سوپراستار شدن و محبوب شدن ولی واقعا وقتی واردش می‌شوی می‌فهمی‌که یک راه تصفیة روح است و آدم را به راه‌های تعالی می‌رساند و یک درون‌فکنی به وجود می‌آورد که آدم منقلب می‌شود.

- راستی چرا اهل روزنامه خواندن نیستی و از مصاحبه فرار می‌کنی؟

برای خواندن روزنامه وقت نمی‌شود. مصاحبه هم دلیل دارد. نمی‌خواهم حرف‌هایم تکراری باشد و مخاطب خسته شود.

-  الان این مصاحبه تکراری شد؟

نه. اتفاقا خیلی‌وقت بود این حرف‌ها را نزده بودم.