تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۳

نامش درست مانند شکل و اندازه اش عجیب است . با گذشت سال ها می توانیم آن را در قاب یک عکس ببینیم. سنگ پیرزن نام یکی از سنگ های غول پیکر در حاشیه کوه های شمیران بود که اکنون می توان رد پای این سنگ را در کتاب های تاریخی جست وجو کرد.

شهره کیانوش راد- همشهری آنلاین: کمتر کسی از اهالی ولنجک نام این سنگ را شنیده اند. «سید مهدی اعرابی» که پژوهش هایی را درباره هویت محله های شمیران انجام داده است می گوید:« بافت کوهستانی شمیران و قرار داشتن محله های تجریش، درکه، دربند و اوین در حاشیه کوه ها، انس و الفت اهالی این محله ها را با کوه بیشتر کرده است. به همین دلیل محلی ها نام هایی را برای برخی سنگ ها انتخاب می کنند و نسبت به آنها حس مالکیت دارند. سنگ دوقلو در محله گلابدره یا سنگی که از سیل تجریش در میدان تجریش به یادگار مانده است نمونه ای از این سنگ ها به شمار می روند.» او درباره سنگ پیرزن می گوید:« نام این سنگ در کتاب های تاریخی آمده است اما اکنون اثر و نشانه ای از آن در محله ولنجک دیده نمی شود. » 
 مرحوم «ایرج افشار» درباره سنگ پیرزن به آنچه در خاطرات عمادالسلطنه خوانده استناد کرده و نوشته است:«این سنگ تخته سنگی یک‌پارچه و عجیب در دامن کوه  ولنجک ‌بود که اهالی به  آن  سنگ پیرزن می‌ گفتند. سنگی بزرگ  شبیه قارچ که پایة کوچکی داشت. در زبان انگلیسی به این نوع سنگ ها، صخره قارچی گفته می‌شود و  شاید بتوان معادل این کلمه را در فارسی قارچواره نامید.»
نقل شده این سنگ پس از وقوع زلزله از پایه جدا می‌شود و به بستر رودخانة خشکی می‌غلتد. اعرابی اطلاق نام رودخانه خشک را به دلیل نبودن آب در این رودخانه می داند و توضیح می دهد:« رودخانه خشک در ولنجک و اوین در واقع همان مسیل است که در آن آبی جاری نیست. سنگ پیرزن در گذر زمان  پس از افتادن و خرد شدن در این مسیل از بین رفته است و اکنون  اثری از آن در ولنجک دیده نمی شود.»
عکسی که عمادالسلطنه از سنگ پیرزن تهیه کرده بود به دلیل  عجیب بودنش در مجله معروف  The illustrated London News  سال 1933 چاپ شده بود.
«محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه» در کتاب روزنامه خود، ذیل وقایع چهارشنبه ١٩ شوال سال ١٢٩٨ قمری اشاره‌ای به  سنگ پیرزن کرده است:« چهارشنبه صبح فراش خبر داد که شاه سوار می‌شوند؛ تو هم [باید] باشی. بعد از رفتن دزآشوب [دزاشیب]، به عجله سلطنت‌آباد رفتم. شاه دیر سوار شدند؛ خیلی سر دماغ [سرحال] بودند. از سلطنت‌آباد الی قلهک سواره روزنامه عرض شد. در جای کثیفی ناهار صرف شد. سنگ عجیبی اینجا دیده شد، با وضع مخصوصی، مشابه نارون؛ البته هزار خروار بود، به روی سنگ دیگری خیلی باریک استوار بود. این سنگ معروف است که پیره‌زنی میوه به امامزاده نداده بود به نفرین او سنگ شده است. خلاصه [شاه] صورت سنگ را با مداد بسیار خوب ساختند.»