همشهری آنلاین- یاسر هدایتی: مولانای جان در دفتر اول مثنوی شریف، بر سبیل سبکش در میانه داستانی بلند، داستانکی دارد درباره یک نحودان (استاد دستور زبان) و کشتیبانی(ملاح) که از قضای روزگار هم مسیرند. یعنی استاد در کشتیای نشسته است که کشتیبان مسئول راندن و یه مقصد رساندنش است .
استاد هنوز در کشتی ننشسته و جاگیر نشده برای یادآوری عظمت شان خود رو به مرد کشتیبان کرده و گفت آیا از دستور زبان چیزی بلدی ؟ این پرسش که بیشتر نوعی استفهام انکاری از جانب استاد پر نخوت بود با پاسخ «نه» آن کشتیبان همراه شد.
این چنین زمینه تفاخر برای استاد فراهم شده، متکبرانه به ملاح گفت نصف عمرت را بر فنا شده و هدر رفته بدان که دستور زبان نمیدانی.
این پاسخ البته کشتیبان را دلشکسته کرد اما دم برنیاورد و به رسم دلشکستگان خاموش از جواب شد. وقتی دیگر اما صحنهای دیگر خلق شد و باد و گرداب دامن کشتی را گرفتند آن قدر که بیم هلاک و هراس به جان ساکنان کشتی افتاد و آن همان صحنهای بود که کشتیبان لازم داشت تا با صدای بلند به آن استاد مغرور بگوید که استاد آیا شنا کردن بلدی و استاد هم با لحنی پر از مهربانی مزورانهای گفت«نه» . و جانم به پاسخ رندانه آن کشتیبان که:
گفت کل عمرت ای نحوی فناست
زانک کشتی غرق این گردابهاست
محو میباید نه نحو اینجا بدان
گر تو محوی بیخطر در آب ران
تفسیر عرفانی این فراز حضرت خداوندگار مجالی دیگر میخواهد فقط در تبارشناسی این داستانک بهکلمه کوتاه و به معنی بلند باید بگویم در لطایف مولانا عبید زاکانی نیز به نثر آمده است.
اما این مقدمه مطایبه آمیز در پیشانی این نوشتار برای مبالغه در تشویق و تحریص به خواندن کتابی است که به گمانم این روزها بیشتر از هر وقت دیگر به کارمان میآید. آن هم در مقایسه با انبوه پیشنهادات برای مطالعه که از قضا بسیاری از اوقات فقط ما را مانند آن استاد نحوی داستانک مولانا مغرور و متوهم دانندگی میکند. چیزهایی که میدانیم، اما دانستنمان عملا در گردابهای زندگی دردی را از ما دوا نمیکند. و حتی این خطر را نیز برای ما دارد که دچار جهل مرکب نیز شویم . توضیح اینکه جهل مرکب در مقابل جهل بسیط به نادانیای گفته میشود که فرد از نادانی خویش آگاه نیست . برخی جهل مرکب را همان «حمق» معرفی میکنند . و احمق کسی است که نمیداند و به ندانستناش ناآگاه است.
شاید با این توضیح تفسیر «علم لاینفع» نیز برای ما دیگرگون شود و فهم دیگری از تعبیر دینی و روایی «علم لاینفع» پیدا کنیم . دانشی که سودی نمیرساند! و مگر دانش باید سودی برساند واگر آری، به چه کسی و چه وقت باید برساند؟کجاست که به تعبیر مولانای جان«محو میباید نه نحو اینجا بدان».
پاسخ من در تاویل این بیت مولانا «گردابهایی است که در پرسش از معنا و فلسفه زندگیمان دچار میشویم»
جهل مرکب وقتی است که بسیار میدانیم از بسیاری چیزها که به تعبیر فیلسوف معاصر مصطفی ملکیان با حکمت«به منچه» میتوانستیم بسیاریشان را ندانیم و آب از آب تکان نمیخورد. و این همان نحوی است، که استاد مغرور گمان میکرد ندانستنش یعنی نیم عمر ما به هدر رفته . در مقابل اما شنا کردن همان دانایی دارایی طوری است که در کل زندگیمان به کارمان میآید. به ویژه در هنگامه گردابها که گفت «گر تو محوی بیخطر در آب ران»
از پس این مقدمه طولانی است که میخواهم درباره اهمیت خواندن کتاب « A guide to the good life - the ancient art of Stoic joy» از دکتر ویلیام اروین انتشارات آکسفورد و معرفی این کتاب بسیار ارزشمند که از مصادیق علم نافع است بنویسم. این کتاب دو ترجمه به زبان فارسی دارد . یکی از نشر ققنوس توسط محمد یوسفی و ترجمهای که مورد توجه این نوشتار است با عنوان فلسفهای برای زندگی، ترجمه دکتر محمود مقدسی جلد سیزدهم از مجموعه تجربه و هنر زندگی نشر گمان است.
« William B. Irvine» نویسنده کتاب صفحه ویکیپدیایی به انگلیسی ندارد و در نتیجه خوانندگان فارسی زبان هیچ آشنایی با مولف این کتاب ندارند. از این رو ترجیح میدهم با مراجعه به سایت این استاد فسفه آمریکایی شناختنامهای اجمالی از او به دست دهم. در سایت شخصی اروین در صفحه بیوگرافیاش او بی آنکه اشارهای به سالروز زاده شدنش داشته باشد خود را پسر یک مهندس عمران معرفی میکند که بیشتر دوران نوجوانیاش را در شهرهای معدنی نوادا و مونتانا سپری کرده و البته به مقتضای شغل پدر هر ۱۲تا ۱۸ ماه را در جایی زندگی کردهاند.
اروین دارای لیسانس ریاضیات و فلسفه از دانشگاه میشیگان و کارشناسی ارشد و دکترای فلسفه از UCLA است.
در حوزه دانشگاهی او خود را یک « academic gypsy» معرفی میکند.کولی دانشگاهی که دانشگاههای مختلفی را برای تدریس تجربه کرده و آنطور که در سایتش نوشته از سال ۱۹۸۳ در دانشگاه ایالتی رایت در دیتون ، اوهایو تدریس میکند.
دکتر ویلیام اروین علاقههای پژوهشی خودش را در ابتدا مانند همه فیلسوفان «pure philosophy » معرفی میکند و البته بعد از انتشار نخستین کتابش با عنوان « Russell's Construction of Space from Perspectives» دیگر علاقه خود را به فلسفه ناب از دست داده و به سراغ حوزههای بین رشتهای مشترک با فلسفه رفته است .این استاد فلسفه در توضیح رشد فکریاش نوشته است؛ بعد از انتشار این کتاب به موضوعاتی علاقمند شده که در مرز فلسفه و چیز دیگری قرار دارد.
او علاقه خود را این گونه توصیف کرده: «من به روشی فلسفی به چیزهایی نگاه میکنم که فلاسفه به آن نگاه نمیکنند»
برای توضیح این علایق دکتر اروین ، به تنوع موضوع کتابهای او که به زبانهای مختلف دنیا از جمله ژاپنی،چینی ،کرهای و اسپانیایی ترجمه شده، اشارهای میکنم.
دو کتاب اول دکتر اروین در مورد جنبههای اخلاقی و سیاسی فرزندپروری است.
کتابی در مورد میل« On Desire » که از منظرهای فلسفی، علمی و مذهبی به موضوع میل می پردازد.
چالش رواقی گری و راهنمای زندگی خوب از مشهورترین کتابهای دکتر اروین در حوزه رواقی گری است.
« A Slap in the Face » سیلی بر صورت، کتاب دیگر وی است . در این کتاب توصیههایی که فیلسوفان ، روانشناسان و رواقیون در مورد چگونگی کم کردن هیجانات منفی در هنگام مواجهه با توهین و تحقیرگفتهاند، بررسی شده.
دکتر اروین که یک قایقران حرفهای است کتابی در این باره نیز منتشر کرده ضمن اینکه به توصیف خودش مقالات بسیاری در باب مباحث اخلاقی مربوط به امور مالی نوشته است.
کتاب «فلسفهای برای زندگی» با عنوان فرعی «رواقی زیستن در دنیای امروز» در واقع نتیجه یک پژوهش بیرونی و از پس آن سلوکی درونی برای یافتن فلسفه زندگی بوده است .اتفاقی که در دهه پنجم زندگی نویسنده ، او را واداشته تا علی رغم این که سالها در حوزه فلسفه تحصیل و تدریس کرده و به حوزه فلسفه رواقی نه تمایلی داشته و نه آگاهی به سامانی، به سراغ متون فیلسوفان رواقی برود.
اروین با صداقتی تحسین برانگیز در مقدمه کتابش و توضیح چرایی تالیف آن اعتراف میکند تا دهه پنجم زندگیاش به طور کلی اصلا ضرورتی برای یافتن فلسفه زندگی نمیدیده و همان فلسفهای را برای زندگیاش مفروض گرفته و به آن رضایت داشته که اغلب مردم پیشاپیش آن را برای خود فرض میپندارند. «گذراندن روزها در جست و جوی آمیزهای از ثروت، موقعیت اجتماعی، و لذت.»
اما دست به دست هم دادن اتفاقاتی چند که از قضا همه به نوعی به چند کتاب مهم ختم میشوند باعث شد تا اروین تبدیل به فیلسوفی شود که در پی فلسفهای برای زیستن با آثار فیلسوفان رواقی آشنا شود و در پی این آشنایی چنان دلسپرده شود که بخواهد با بازسازی نظام فکری و پیشنهادات عملی فیلسوفان رواقی برای انسان معاصر کتابی ارزشمند بنویسد که شهرتی جهانی و در خور کسب کند.
کتاب اروین جدای از این هدف در رفع سوءتفاهمهایی که از فلسفه رواقی در میان حتی فلسفه خوانان و فلسفه دانان رواج داشته نیز موفق بوده است. اما آنچه پیش از همه این کتاب را قرین موفقیت کرده است مخاطب شناسی این استاد فلسفه در نوشتن و تقریر مطالب است . او چنانکه در مقدمه کتاب هم به آن اذعان داشته «مخاطب اصلی خود را افراد عادیای میداند که دلنگران هدر رفتن عمر و زندگیشان هستند،کسانی که پی برده اند فلسفه منسجمی برای زندگیشان ندارندو به همین دلیل در زندگی روزانه شان دچار استیصال و روزمرگی شده اندو حتی کسانی که با وجود داشتن فلسفهای برای زندگیشان به درستی این فلسفه مطمئن نیستند. شاید از این پاراگراف بتوانید نتیجه بگیرید تیتر این یادداشت از سر ذوق زدگی و گزافه گویی نیست که مگر با ارزشمندتر از زندگی چیزی هست؟ آری! همین فرصت اکنونی پرنده را میگویم.
به باور من صداقت ناشی از روحیه فیلسوفانه اروین در تحلیل و ارائه پژوهشش یکی از اصلیترین ارکان توفیق این کتاب است . او در برخی از بزنگاههای کتاب ضمن دفاع از بازسازی نظام نظری- عملی رواقی برای به دست دادن یک فلسفه منسجم برای زندگی و خوب زیستن در عین حال مخاطب را مخیر رد و قبول حرفهایش می داند. بیادعای اینکه من درستترین حرف ممکن را می زنم و این همان اخلاق کم نظیر فیلسوفانه است که حتی در میان فیلسوفان نیز کم پیداست.
کتاب «فلسفه ای برای زندگی» در چهار بخش تنظیم شده است . در بخش اول نویسنده کتاب با توجه دادن به اینکه یک شاخه مهجور از فلسفه در سدهها اصولا وظیفه خود را به پرداختن به زندگی و چگونه زیستن میدانست، خواستگاه اصلی مباحث این کتاب و خود رواقی گری را معرفی میکند. بخش نخست با عنوان ظهور رواقی گری با توصیف مکتب رواقی رومی در مقابل رواقیون یونانی خاتمه میپذیرد.
بخش دوم و سوم کتاب با عنوانهای راهکارهای روانشناختی رواقی و توصیههای رواقی مهم ترین بخشهای کتاب هستند که سه چهارم حجم کتاب را نیز در برگرفتهاند. در بخش دوم اروین ضمن توضیح فنی و مبسوط
تکنیکهای روانشناختی رواقیون برای کاهش احساسات منفی ناتوان کننده وارد بخش سوم میشود. در بخش سوم او توصیههای فیلسوفان رواقی رومی مانند سنکا، اپیکتتوس،مارکوس اورلیوس و موسونیوس را درباره نکات مهم زندگی و رواقی زیستن مطرح میکند و توضیح میدهد.
وظیفه ، توهین، روابط اجتماعی،اندوه و ماتم،خشم،ارزشهای شخصی،شهرت طلبی، زندگی پرزرق و برق ، پیری و مردن از جمله موضوعات مطرح شده در این بخش است .
رواقی زیستن در زندگی مدرن عنوان بخش چهارم و پایانی کتاب است که در بخش پایانی آن نویسنده با آینه نهادن در برابر زندگی خویش چگونگی سلوک درونیاش را از پی این پژوهش فلسفی برای مخاطب با بیانی صمیمی و صادقانه بازگو میکند. از تجربه در خانه سالمندان بودن مادر تا چالش هایش با همکاران دانشگاهیاش و تجربه رواقی زیستن و چگونگی کاربست پیشنهادات عملی فیلسوفان رواقی در کتابش. که گفت دوصد گفته چون نیم کردار نیست .