البته گفتوگو در تاریخ فلسفه امر جدیدی نیست و فیلسوفان از زمان سقراط تاکنون به آن مبادرت جستهاند. در ایران نیز اخیراً مطالب و کتابهایی از ایندست، بهچاپ رسیده است. یک نوع از این دست آثار، گفتوگو با فیلسوفان متعدد درباره طرح و نظریه فلسفی آنهاست.
در اینحوزه گفتوگوهای رامین جهانبگلو با فیلسوفان معاصر و برگردان گفتوگوهای برایان مگی به فارسی – که خود نیز فیلسوف است- با برخی از فیلسوفان همزمانش، جالبتوجه است. در همین حوزه اخیرا ترجمه کتاب «گفتوگو با فیلسوفان تحلیلی» که دربردارنده گفتوگو با 20 فیلسوف تحلیلی است، توسط دکتر حسین کاجی به عرصه فرهنگ و اندیشه درآمده است. در این کتاب با فیلسوفانی چون کواین، کورنر، ویلیامز، نوسباوم، وارنوک، پاتنام و... گفتوگو شده است.مطلب حاضر گزارش نشستی است که هفته گذشته در شهر کتاب مرکزی در بررسی و نقد این کتاب، با حضور مترجم کتاب، دکتر امیراحسان کرباسیزاده و دکتر حسین شیخرضایی بهعنوان منتقدان برگزار شد.
مترجم کتاب در آغاز نشست، در توضیحی کوتاه، به چگونگی شکلگیری گفتوگوهای درجشده در کتاب اشاره کرد و گفت: «گفتوگوهای این کتاب، پیشتر در مجلهای که دانشگاه بریستول با عنوان «کوگیتو» منتشر میکرد، چاپ شده بودند. گردانندگان این مجله فلسفی میکوشیدند تا در قالب طنز، داستان و گفتوگو مسائل فلسفه تحلیلی را در میان غیرمتخصصان رواج دهند. هر شماره این مجله با نام فیلسوفی که با وی گفتوگو شده بود، شناخته میشد. در مدت حیات این مجله، 30 گفتوگو با 30 فیلسوف برجسته فلسفه تحلیلی سامان داده شد که برخی از آنها مثل «نازیک» یا اصلاً اهل گفتوگو نبودند و یا مثل «رالز» کمتر علاقهای به آن داشتند.
همچنین در این گفتوگوها به طیف گستردهای از حوزههای فلسفه تحلیلی برمیخوریم که جالبتوجه است. این بود که فکر کردم آشنایی با آرای این طیف فیلسوفان تحلیلی برای مخاطبان عامتر ایرانی جذاب خواهد بود.»
مترجم کتاب «نظریههای فلسفه اخلاق» در ادامه به بحث تخصص و سادهفهمکردن رشتههای تخصصی برای غیرمتخصصان آن پرداخت. او در این زمینه معتقد بود که چه تخصص را معلول دنیای جدید و چه آن را علت آن بدانیم، نمیتوان تردید داشت که بین تخصص و جهان جدید ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. اما ساحت فلسفه، ساحتی است که علاوه بر تخصص، به بصیرت هم نیاز دارد. برای مثال یک ارسطوشناس، به غیر از آگاهی از ظرافتهای فکری فلسفه ارسطو، باید از تفسیرهایی که بر آرای او در جهان جدید صورت گرفته اطلاع داشته باشد. بنابراین ناگزیر از کسب بصیرت از حوزههای دیگر هستیم. بهنظرم، این کتاب، ما را فراتر از تخصص برده و با بصیرتهای دیگر نیز آشنا میسازد.
نویسنده کتاب «کیستیها» در پاسخ این پرسش که فلسفه با جهان معاصر ما چه نسبتی دارد، گفت: «شاید بتوان 15-10 نسبت را برشمرد اما به 3 مورد از مهمترین آنها اشاره میکنم: 1- نسبت اول این است که آرای فیلسوفان را بهگونهای بیان کنیم که غیرمتخصصان نیز قادر به فهم آن باشند، مثل کار برایان مگی. 2- در نسبت دوم، میکوشیم تا از اندیشههای فیلسوفان نکاتی را بیرون بکشیم که به کار حوزههای مختلف بیاید.
3- نسبت سوم این است که فلسفه سعی میکند که وارد اجتماع شود و معضلات اجتماعی گوناگون را موضوع تأمل خود قرار دهد. بهنظرم تمام فیلسوفانی که در این کتاب طرف گفتوگو شدهاند، بهنحوی وارد این سه محور شدهاند. به بیان دیگر، برخی مسائل فلسفی را ساده کردهاند و برخی نیز وارد مسائل انضمامی شدهاند.»
فلسفه از علم مجزا نیست
دکتر امیراحسان کرباسیزاده، دیگر سخنران نشست، بحث خود را حول 4 نکته محوری (1- فلسفه و گفتوگو 2- چگونگی برگردان کتاب 3- اهمیت فلسفه 4- تاریخ و نقش آن برای فلسفه) سامان داد. او درباره محور نخست بحث خود چنین گفت: «اگر گفتوگو آیین درویشی نیست اما آیین فلسفی که هست. گفتوگوی فلسفی در 3 سطح جریان دارد: 1- فیلسوف در قالب محاورات و گفتوگو مسائل فلسفی را به افراد درگیر گفتوگو منتقل میکند؛ مثل شیوه افلاطون و ارسطو 2- گفتوگو در میان 2فیلسوف، مثل گفتوگوهای برایان مگی با فیسلوفان 3- سطح سوم گفتوگو که اتفاقاً این کتاب ناظر بر آن است برای کسانی که با فلسفه آشنایی چندانی ندارند، مناسب نیست.»
دانشآموخته فلسفه علم دانشگاه بریستول در اشاره به دیگر محورهای بحث خود افزود: «درباره ترجمه کتاب باید گفت که کتاب موضوعات متنوعی را در بر دارد و لذا اطلاعات وسیعی را برای مترجم پیشفرض میگیرد. از این جهت، مترجم از این بابت سربلند بیرون آمده است؛ اما مشکل جدی من در عدمدقت در ترجمه برخی اعلام، واژگان و نیز پیچیدگی در برخی جملات فارسی است. اما درباره اهمیت و روش فلسفی که این کتاب به ما یادآور میشود، میتوان گفت کتاب، راه و روش یک فیلسوف خوبشدن را به ما میآموزد. برای نمونه پاتنام در یکی از این گفتوگوها کار فلسفه و فیلسوف را تبیین میکند.
او فلسفه را بینش بهعلاوه استدلال میداند. او میگوید: اگر متن نوشته شده را دیدید که پر از استدلال بود اما بینش نداشت، در شأن فلسفی آن شک کنید و برعکس. نکته دیگر در همین ارتباط ماهیت فلسفه، تأثیر علم بر فلسفه و فلسفه بر علم است. این نسبت، مثل ارتباط یک خیابان دوطرفه است. اینکه فلسفه فعالیتی مجزا از علم و علم فعالیتی مجزا از فلسفه است، یک تلقی غلط است. این تعامل دائم باعث زایایی میشود. این نکته در گفتوگو با «ملورد» آمده است. نیز در گفتوگو با کواین بر این نکته تأکید شده که کسانی که فلسفه میخوانند، باید یکی از علوم دقیقه را هم فراگیرند تا به دریافتی درست از جهان پیرامون خود برسند.
از آن طرف هم دانشمندان باید کمی آموزش فلسفه ببینند. در این کتاب با فیلسوفانی که در زندگی فردی خود با علایقی معمولی سروکار دارند، رویاروییم. این برخلاف تصور رایج از فیلسوفان در جامعه ماست. مثلاً در گفتوگو با «سورابجی» میخوانیم که وقتی کار فلسفی انجام نمیدهد به کافه میرود و گیتار مینوازد؛ انگار که فیلسوفان از جنس مردم کوچه و بازارند. در گفتوگو با «برنارد ویلیامز» هم بر این نکته تأکید میشود که فلسفه همارز فعالیتهای دیگر اجتماعی است؛ یک جور مهندسی مفاهیم است. این کار (فلسفی) به موازات دیگر فعالیتهای زندگی است و ترجیحی هم بر آنها ندارد.»
دکتر کرباسیزاده در پایان درباره نکته چهارم بحث خود یعنی تاریخ و نقش آن برای فلسفه و فیلسوفان یادآور شد: «در فلسفه تحلیلی عموماً مسائل بهصورت تجریدی مطرح میشوند. با این حال، کتاب حاضر به ما میگوید که تاریخ بسیار مهم است. این نکتهای است که در گفتوگو با «برنارد ویلیامز» طرح شده است. بهنظر وی، فیلسوف نهتنها به تاریخ فلسفه که بهطور کلی به تاریخ اهمیت میدهد.»
منطق زنانه
آخرین سخنران نشست، دکتر حسین شیخرضایی بود که در آغاز با اشاره به ایده عمومیکردن فلسفه گفت: «ایده عمومیسازی فلسفه به 2 صورت مطرح میشود؛ در یک حالت، اسم مکاتب فلسفی میآید و در حالتی دیگر، مخاطب نام هیچ اسم و مکتبی به گوشش نمیخورد اما محتوای فلسفی منتقل میشود. قاعدتاً این کتاب در سطح اول قرار میگیرد و سطح آن از کتاب برایان مگی بالاتر است؛ به این معنا که این کتاب، برخلاف کتاب برایان مگی، وسط حرف فیلسوفان نمیپرد و بحث را عامهپسند نمیکند. حال آنکه در این کتاب، گاهی خود گفتوگوکننده دیدگاهی انتقادی به بحث دارد.»
مترجم کتاب «فلسفه ذهن، یک راهنمای مقدماتی» سپس به نکات جالبی که میتوان از گفتوگوهای کتاب برگرفت اشاره کرد: «گفتوگوکننده از «دامت» که کاتولیک معتقدی است، میپرسد: «اگر شما بهعنوان یک فیلسوف کاتولیک، تعارضی بین عقاید دینی و فلسفیتان ببینید، به کدام سمت میروید؟ او در پاسخ میگوید: طرف دینم را میگیرم.»
عضو گروه فلسفه علم انجمن پژوهشی حکمت و فلسفه، در ادامه با تأکید بر گفتوگوهایی که با 4 تن از فیلسوفان زن در این کتاب صورت گرفته، به نکات مشترکی بین آنها اشاره داشت.
او معتقد بود جز یکی دو تن از این فیلسوفان، بقیه کمتر به مسائل زنان توجه داشتهاند اما جالب اینجاست که هر 4 تن نکاتی را یادآور شدهاند که میتواند نقش بسزایی در اندیشه فمینیستی ایفا کند. مثلا «مری وارنوک» که در حوزه آموزش و مسائل باروری کارکرده است و زمانی در آکسفورد درس خوانده که فلسفه تحلیلی زبان در اوج بوده، در این کتاب میگوید: من وقتی میخواهم وارد بحث آموزش بشوم، فلسفه تحلیل زبان را کنار میگذارم. بهنظرم وقتی میخواهیم از فلسفه آموزش صحبت کنیم، باید آن را در حوزه قدرت سیاسی بررسی کنیم. او از جمله مخالفان تدریس فلسفه در آموزش و پرورش است.
تنها پیشنهاد میکند که باید در آموزشوپرورش، درخلال درسها نوعی تفکر فلسفی را آموزش بدهیم. نیز در حوزه مسائل باروری، سقطجنین و مادر جایگزین، معتقد است که نمیتوان قانون جهانشمولی درباره همه آنها وضع کرد. این نکته اخیر یعنی اینکه نمیتوان قانونهای جهانشمولی برای امری وضع کرد، از نقاط مشترک هر 4 فیلسوف زن این کتاب است. خانم «لنسی کارترایت» دیگر زن فیلسوفی است که در این کتاب با وی گفتوگو شده است. او یک فیلسوف علم است و طرح کلی وی در فلسفه علم این است که جهان آن اندازه منظم و سامانمند نیست که بتوان آن را ذیل قوانین جهانشمول قرار داد.
فیلسوف دیگر «مارتا نوسباوم» است. او در دیالوگ دائمی با فیلسوفان باستانی، موضوعات آنها را به مسائل فلسفه معاصر منتقل میسازد؛ مثلاً نظریه رواقیون درباره عواطف را گرفته و پیامدهای سیاسی آن را برای امروز بازگفته است. او نیز درباره قضاوتهای اخلاقی بر این باور است که ما قانونهای سفت و سخت اخلاقی نداریم؛ مهم این است که در موقعیتهای گوناگون چگونه عمل کنیم. درواقع گونهای منطق موقعیت مهم است.آنگاه دکتر حسین شیخرضایی به آخرین زن فیلسوفی که در این کتاب با وی گفتوگو شده، اشاره داشت و گفت: «جین همپتون، با آنکه نظریاتی خارج از جریان فیمنیستی دارد اما آنها پیامدهای مهمی برای اندیشه فیمینیستی دارند.
او که در فلسفه اخلاق کار کرده، مفهومی تحتعنوان «مراقبت» دارد. به نظر وی، اخلاقیعملکردن یعنی مراقبت افراد پیرامونخودبودن، است. جالب اینجاست که او میگوید: اتفاقا زنان از اخلاق مراقبت ضرر کردهاند. آنها آنقدر این مراقبت را نسبت به دیگران داشتهاند که خود را فدا کردهاند. از این رو، او اخلاق مبتنی بر منفعت شخصی را مطرح میکند و آن را به فلسفه سیاسی تعمیم میدهد.»
دکتر شیخرضایی در جمعبندی بحثهای خود یادآور شد: «این 4 فیلسوف تحلیلی زن، با وجود تفاوتهای محتوایی، برخوردار از نوعی عنصر زنانه در کارهایشان هستند؛ ازجمله نوعی قانونگریزی و مخالفت با قوانین جهانشمول در اندیشههای همه آنها یافت میشود. بهنظر آنها وضعیت خیلی پیچیدهتر از آن است که بتوان برای آن قانون مشخصی را آورد. انگار که در منطق زنانه حالتی چند تکه وجود دارد؛ برخلاف منطق مردانه که میخواهد همهچیز را تحت ضابطه معینی بیاورد. نکته دوم اینکه همه این 4 زن فیلسوف در پی کاربردیکردن فلسفه بودهاند.»