او همچنین از سوی رئیس جمهور لهستان برای خدمت در مقام عضویت شورای امنیت ملی انتخاب شد.
از سال 2002 تا 2005، سیکورسکی پژوهشگر «موسسه آمریکایی انترپرایز» (AEI) برای تحقیقات در سیاستهای عام و مدیر عامل «ابتکار جدید آتلانتیک» (NAI) بود. از 1998 تا سال 2001، آقای سیکورسکی به عنوان معاون وزیر خارجه لهستان خدمت کرد.
در سال 1992 او به عنوان معاون وزیر دفاع کشورش در نخستین دولت منتخب دموکراتیک پس از سقوط کمونیسم، رهبری حرکت لهستان برای پیوستن به ناتو را به عهده داشت. از سال 1986 تا 1989، سیکورسکی یک خبرنگار جنگ در افغانستان و آنگولا بود.
از سال 1981 تا 1989، سیکورسکی یک پناهنده سیاسی در انگلیس بود.در 22 آگوست 2007، بجورن سایبرت - سردبیر ارشد نشریه فوروم - با سیکورسکی درباره ماموریت ناتو در افغانستان، روابط اتحادیه اروپا - ناتو، و روابط لهستان با آمریکا، آلمان و روسیه صحبت کرد.
- فوروم: در میان وزیران دفاع ناتو، شما یکی از معدود کسانی بودید که افغانستان را پیش از 11 سپتامبر 2001 خیلی خوب میشناختید.در میان وزیران دفاع ناتو، شما یکی از معدود کسانی بودید که افغانستان را پیش از 11 سپتامبر 2001 خیلی خوب میشناختید. با توجه به تخصص شما در افغانستان، فکر میکنید در حال حاضر مبارزه ناتو در چه وضعیتی قرار دارد؟ آیا ناتو برنده میشود؟
رادوسلاو سیکورسکی: این سؤال رک و پوستکندهای است، اما جواب آسانی ندارد. ناتو یک اتحاد نظامی است، در حالی که من باور دارم تعریف درست پیروزی در افغانستان یک پیروزی نظامی نیست.
به عبارت دیگر، ناتو یک جزء لازم از کاری است که باید در افغانستان انجام شود، اما کافی نیست. تعریف من از پیروزی این است که دولت افغانستان کنترل تمام استانها و مناطق این کشور را به دست آورد و شرایطی را حکمفرما کند که در آن توسعه معمولی بتواند انجام شود.
با داشتن این تعریف، ناتو به تنهایی نمیتواند به پیروزی دست یابد. همکاری میان ناتو و اتحادیه اروپا، بسیار حساس است زیرا باور دارم راه حل واقعی درازمدت، حساب جامع اقتصادی متفاوتی را میطلبد که سروکارش با کشاورزی است.
کشاورزان افغان باید رابطهشان را با تولید موادمخدر قطع کنند و به کشت محصولات دیگر بپردازند.
اگر اتحادیه اروپا بخش کوچکی از آنچه را که صرف حمایت از کشاورزی میکند، برای کنترل تولید موادمخدر مصرف کند؛ (یعنی کمکی از آن گونه که شاید ترکیه از آن برخوردار است به آنان برسد) یک اشتراک مساعی به وجود خواهد آمد که در آن عملیات نظامی با فعالیتهای اقتصادی ترکیب خواهد شد. تنها در ارتباط آنهاست که موفقیت ممکن است.
- فوروم: چه درسهایی هست که ناتو میتواند از تجربه شوروی در افغانستان بیاموزد؟
سیکورسکی: چندین درس فنی و تاکتیکی هست که باید آموخت، اما فکر میکنم اختلافات، بیش از تشابهات باشد. یادتان باشد که شورویها مهاجم بودند؛ آنان هیچگاه اجازه انتخابات آزاد را ندادند بلکه یک رژیم کمونیستی دستنشانده را منصوب کردند.
آنان جمعیت افغانستان را کاهش دادند و حدود یک میلیون نفر از مردم آن را کشتند. بنابراین مفهوم سیاسی آن کاملا فرق میکند. من فکر میکنم اگر درسی هست، این است که اگر مردم افغانستان، شروع کنند ما را هم مانند شورویها ببینند، آنگاه باختهایم.
افغانها اثبات کردهاند که کشورشان را خیلی بیشتر از هر مهاجمی میخواهند و ثابت کردهاند مردمانی کاردان و پرمایه هستند و هنگامی که خشمگین شوند، دشمنی سهمگیناند.
فکر میکنم این، پارادایم درستی باشد. شاید شما بتوانید درسهایی عملی از آن بگیرید، اما این یک موضوع سیاسی است و سیاست آن کاملا مختلف است. بنابراین درسهای آن محدود است، اما بگذارید این درس را بگوییم: راه حل درازمدت میطلبد که پاکستان حاکمیت منظم و مرتب بر سرزمین خود و در امتداد مرزهای خود برقرار سازد زیرا اینجا جایی است که کمکها برای جنبش مقاومت ضد شورویها میرسید و فکر میکنم همینجاست که امروز طالبان فرصتهای تجدید قوا و نفوذ کردن خود را مییابند. بنابراین میتوانیم بگوییم بخشی از راهحل، در دست دولت پاکستان است.
- فوروم: شما فکر میکنید در حال حاضر یک مسئله ساختاری در شیوهای که جنگ افغانستان اداره میشود، وجود دارد؟
سیکورسکی: خب، در سالهای 1980 یک جریان عظیم سلاح به سوی این کشور وجود داشت که پرداخت هزینههای آن را غربیها و سعودیها به عهده داشتند.
این جریان از پاکستان، از اردوگاههای پناهندگان، از اردوگاههای آموزشی و سپس تا مرز (پاکستان و افغانستان) عبور داده میشد.
من فکر نمیکنم این جریان (سلاح) امروز در آن مقیاس باشد، اما شباهتهایی وجود دارد در اینکه اطمینان دارم پول عربها به طالبان در مناطق قبیلهای پاکستان میرسد و از آنجاست که آنان از مرز عبور میکنند.
در حقیقت یک زدوخورد جزئی همان سرمرز رخ داد؛ جایی که سربازان ناتو در واقع به داخل پاکستان آتش گشودند و به طالبان که سعی داشتند وارد افغانستان شوند، شلیک کردند. بنابراین یک مسئله ساختاری وجود دارد، بله.
- فوروم: همین اواخر، سازمان ملل متحد با افزایش کوششهای خود در عراق موافقت کرد اما نقش ناتو هنوز هم جزئی مینماید. آیا فکر میکنید ناتو هم باید کوششهایش را افزایش دهد تا از کوششهای آمریکا در عراق حمایت کند؟ اگر چنین است، ناتو باید چهکار کند؟
سیکورسکی: فکر نمیکنم ارزشش را داشته باشد زیرا همانطور که میدانیم، جنگ عراق به قدری از لحاظ سیاسی در برخی کشورهای مهم ناتو، بحثبرانگیز بود که فکر نکنم درگیر ساختن ناتو، شدنی باشد و نیز اکنون میدانیم که برخی از آن اعتراضها با واقعیت، حمایت و توجیه شده است.
بنابراین، بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر رئیس جمهور جدید فرانسه و صدراعظم جدید آلمان هوادار ناتو باشند، فکر نمیکنم از لحاظ سیاسی بتوانند در این کار موفق شوند. بنابراین من فکر نمیکنم ارزشش را داشته باشد.
- فوروم: در آمریکا درخواستهای ورود به درگیریهای دارفور – استان غربی سودان – رو به افزایش است. آیا شما میتوانید پیشبینی کنید که ناتو ماموریتی بزرگتر در دارفور خواهد داشت؟
سیکورسکی: خب، تا آنجا که میدانم، یک ماموریت از سوی اتحادیه اروپا تشکیل و در حال برقرار شدن است و لهستان هم موقتا قول اعزام سربازانی را داده است.
من شخصا فکر میکنم نظام خوبی است، چراکه ناتو نخستین حق ماموریت آینده را خواهد داشت و اگر ناتو نخواست آن ماموریت را به عهده بگیرد، احتمالا اتحادیه اروپا آن را بر عهده خواهد گرفت.
سال گذشته، اتحادیه اروپا عملیات حفظ صلح را در جمهوری دموکراتیک کنگو هدایت کرد، یک ماموریت در بالکان دارد و باور دارم این سومی باشد. من فکر میکنم این خوب است زیرا ناتو ماموریت واقعا سختی در افغانستان به عهده گرفته و آن باید اولویت نخست ما باشد.
- فوروم: اتحادیه اروپا به طور مداوم به جلو حرکت میکند تا موضوعات امنیتی و دفاعی را درون سازمان خود قرار دهد. همین اواخر، این اتحادیه اعلام کرد دارای نیروی واکنش سریع است (گروههای رزمی اتحادیه اروپایی)که کاملا عملیاتی هستند. در همین زمان، طی سالها، ناتو نیروهای پاسخگوی خود را به نام NRF پرورش داده است. با این زمینه، فکر میکنید اتحادیه اروپا و ناتو سازمانهایی رقابتی یا مکمل یکدیگر هستند؟
سیکورسکی: همیشه یک رقابت موسسهای بین اتحادیه اروپا و ناتو وجود داشته است. برای مثال، من فکر میکنم بزرگ شدن ناتو نوعی تیر چوبی شکستن دروازهها یا به اصطلاح «دژکوب» بود که کمک کرد جمعیت کشورهای اروپای مرکزی جزو اتحادیه اروپا شوند و فکر میکنم خوب بوده است.
در حیطه امنیت، فکر میکنم ناتو باید ستون فقرات یا به اصطلاح «بستر سنگی» باقی بماند، زیرا به زبان امنیتی، آمریکا و اروپا باید یک منطقه راهبردی باشند.
اما با اذعان به این نکته، ممکن است مواردی باشد که آمریکا علاقهای به دخالت نداشته و برای اروپا منطقی باشد که وارد عمل شود.
برای مثال، من آرزو میکنم 10 سال پیش یا پیشتر نیروهای اروپایی در بالکان دخالت کرده بودند و به این ترتیب فکر میکنم در بعضی شرایط، خوب است نیروهای اروپایی داشته باشیم.
میدانید، قاره اروپا 400 میلیون نفر جمعیت دارد و دارای بزرگترین اقتصاد جهان است؛ بنابراین شگفتآور نیست که اروپاییان بخواهند ساختاری امنیتی برای دفاع از منافع مشترک خود داشته باشند.
- فوروم: بنابراین شما حتی همکاریهای امنیتی نزدیکتر را درون اتحادیه اروپا تایید میکنید؟
سیکورسکی: خب، ما همکاریهای نزدیکتر و نزدیکتر را در دایره درونی امنیتی داریم و من فکر میکنم امنیت خارجی احتمالا آخرین حیطهای خواهد بود که در آن یکپارچه خواهیم شد.
اما این اتفاق میافتد. لهستان هم اینک بخشی از یک گروه رزمی است و ما در حال تبادلنظر برای آغاز گروه دیگری هستیم. من میگویم چراکه نه؟ یعنی تا آنجا که اتحادیه اروپا در تعهد ما به ناتو مصالحه نکند اشکالی ندارد؛ تا جایی که آن را تقویت کند، به نظر من خوب است.
- فوروم: جای خالی توافقهای بسیاری درون ناتو به خاطر نقش آن در سیاست احساس میشود. برخی باور دارند ناتو باید به طور خالص به موضوعات نظامی بپردازد و موضوعات سیاسی را به سایر سازمانها واگذارد. آیا شما فکر میکنید ناتو باید جایی برای گفتوگوهای راهبردی سراسر آتلانتیک باشد یا چنین گفتوگوهایی بهتر است در سخنگاهی دیگر، مانند کنفرانسهای سران اروپا و آمریکا صورت گیرد؟
سیکورسکی: ناتو جای خوبی برای گفتمانهای راهبردی است، زیرا چه جای دیگری هست که وزیران دفاع یا سفیران یا نخستوزیران ما با آمریکاییها به طور مساوی و همطراز صحبت میکنند؟ در مورد افغانستان، ما با اتفاقآرا تصمیم گرفتیم آن ماموریت را به عهده بگیریم و فکر میکنم ناتو - که شما در آن ستاد مشترک، ارزشیابی موسسهای مشترک، توسعه زیربنایی و برنامههای هزینهبر مهم مانند کنترل سامانه هشدار هوابرد (آواکس) و راهحل موقت هوابرد راهبردی (سالیس) را دارید- جایی کاملا مناسب برای گفتمان راهبردی است.
همچنین نظامیان، تمایل دارند مردمانی عملگرا باشند و ما با آنان در ناتو همچون متحدان، صحبت میکنیم، در حالی که نماینده تجاری اتحادیه اروپا با همتای آمریکایی خود - برای مثال - بیشتر به عنوان رقیب و طرف مقابل حرف میزند. به نظر من، ناتو حوزهای صلاحیتدار و ارجح برای گفتمان است.
- فوروم: اما همانطور که گفتید، برخی موضوعاتی که نیاز به مورد خطاب قرار گرفتن در افغانستان دارند، مانند کشاورزی، باید در حیطه ساختار سازمانی اتحادیه اروپا قرار گیرند؛ آیا این امر گفتمان را خیلی مشکل نمیکند؟
سیکورسکی: خب، نه. زیرا اگر ما چند میلیارد یورو برای کشاورزی هزینه کنیم و دهها میلیارد در نظامیگری پسانداز کنیم، معامله خوبی خواهد بود؛ هم برای ما و هم برای افغانها.
من فقط فکر میکنم حس ششم این را میگوید و این در واقع روندی در امور نظامی است که رویکردی یکپارچه داشته باشند؛ یعنی نهتنها شاخههای مختلف نظامی باید با هم همکاری داشته باشند بلکه نظامیها به عنوان یک کل باید با بخش غیرنظامی همکاری کنند.
افغانستان مثالهایی را فراهم کرده که آنها را تیمهای بازسازی استانی (PRT) میخوانند و در واقع قلعههایی حفاظت شده از سوی نظامیان هستند.
در این قلعهها نمایندگان و سایر وزیران کشورها، مهارتها و تخصصهای خود را برای کمک به افغانها به جمع خود میآورند تا آنان کشورشان را توسعه دهند. آنگونه رویکرد یکپارچهای باید در بالاترین سطح موسسهای امتحان شود.
افغانستان واقعا ماموریتی مشکل است که ما باید تمام کاردانی و پرمایگی موسسات خود را در آن به کار بریم.
- فوروم: اخیرا بحث توسعه و بزرگ شدن آینده ناتو در آمریکا بالا گرفته است. رودلف گیلیانی- کاندیدای ریاست جمهوری- درخواست کرده عضویت ناتو در اختیار هر کشوری که استانداردهای حکومت خوب، آمادگی نظامی و مسئولیت جهانی را (بدون در نظر گرفتن محل قرار گرفتن آن کشور) دارا باشد، قرار گیرد. سایر کاندیداها درخواست کردهاند ناتو توسعه یافته و شامل سایر دموکراسیها مانند کرهجنوبی، ژاپن، استرالیا و اسرائیل شود. آیا شما موافقید؟
سیکورسکی: من نسبت به گسترش ناتو فراتر از هسته مرکزی اروپاییاش، محتاط خواهم بود، زیرا اعتبار و باورپذیری، همه چیز امور نظامی است و اگر بخواهیم آن را به فراتر از جاهایی گسترش دهیم که نمیتوانیم از آنها دفاع کنیم، باورپذیری ما خدشهدار میشود.
به استثنای آمریکا، هیچ کشور دیگری عضو ناتو نیست که بتواند در کوتاهمدت از پس کرهشمالی برآید؛ بنابراین من باور ندارم به اینکه تضمینهای امنیتی غیرواقعی بدهیم و شما میدانید ما هم اینک ماموریت سنتی حمایت از سرزمینهای ناتو را داریم که در واقع بسیار مشکل است، بدون اینکه نام کشورهای بالتیک را بیاوریم. من عقیده دارم راهش این است که اوکراین و احتمالا گرجستان را شامل شویم، پیش از آنکه از حیطه امنیتی ناتو خارج شده و به سوی شرق آسیا برویم.
- فوروم: درباره عضویت کشورهای بالکان در ناتو چه فکر میکنید؟
سیکورسکی: خب، فکر میکنم یکی از همین روزها باید اتفاق بیفتد. نبود تخیل از سوی سیاستمداران اروپایی در آغاز سالهای 1990 - یعنی شکست احتمال گسترش حوزه عضویت در اتحادیه اروپا و سایر سازمانها - واقعا منجر به جنگهای بالکان نشد، اما شاید اگر ما سیاستمداری بیشتری در آن زمان نشان داده بودیم، میتوانستیم از آن جنگها جلوگیری کنیم. و حالا - چنانچه کشورهای بالکان در مسیر خود ادامه دهند - فکر میکنم آنان باید با جریان اصلی کشورهای اروپایی یکپارچه شوند.
- فوروم: بگذارید روابط لهستان را با جهان خارج به بحث بگذاریم؛ در زمان شما به عنوان وزیر دفاع، روابط لهستان با آمریکا به طور چشمگیری بهبود یافت، در حالی که روابط کشور شما با آلمان و روسیه رو به زوال رفت. اما شما یک مقاله در واشنگتنپست نوشتید و به آمریکا هشدار دادید که حمایت لهستان را مسلم فرض نکند. حال، آینده روابط آمریکا- لهستان را چگونه میبینید؟
سیکورسکی: روابط لهستان با آمریکا نسبتا یکنواخت و محکم بوده است. تمام دولتهای لهستان از فروپاشی کمونیسم به این سو، روابط خوبی با آمریکا داشتهاند.
آمریکا لهستان را به عنوان نمونه موفق تبدیل و تحول میبیند و در پیوستن لهستان به ناتو بسیار موثر و کمکدهنده بود و ما را در الحاق به اتحادیه اروپا یاری داد.
در واقع دولت پیشین، یک دولت پس از کمونیسم بود که سربازان لهستانی را به عراق فرستاد.
درست است که ما سهمیه سربازان خود را در افغانستان افزایش دادهایم اما همچنین یک تصمیمگیری قبلی هم بود که متعلق به ناتو بود و ما در آن شرکت کردیم، بنابراین ما احساس مسئولیت میکنیم و حضور لهستان در افغانستان بیشتر عمل هواداری از ناتوست تا یک عمل طرفداری از آمریکا.
روابط ما با آلمان یک رابطه خانوادگی است، زیرا ما تنها متحد نیستیم بلکه اعضای خانواده اروپایی هستیم و بهرغم همه چیزهایی که ممکن است در روزنامهها بخوانید، تا پایان سال، مرزی که هزار سال است بین آلمان و لهستان بوده، برداشته میشود زیرا ما به گروه «شنگن» میپیوندیم.
من میگویم این نشانه یک رابطه بسیار نزدیک و بسیار دوستانه است.
روسیه موردی متفاوت است. روسیه روابط مشکلی با بیشتر همسایگاناش دارد، به ویژه با همسایگان اروپاییاش که پیشتر ملتهای دربند امپراتوری روسیه بودهاند.
ما تمایل داریم فکر کنیم مستعمراتی در آسیا و آفریقا وجود دارند اما در واقع ما 200 سال مستعمره روسیه بودیم و روابطمان مسلما از نوع زودرنجی و کجخلقی است.
روسیه از انرژی به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده کرده و جریان کالا را به عنوان یک ابزار سیاسی قطع میکند و شهرهای اروپایی را با موشکهای خود هدف میگیرد که شهرهای لهستان را نیز شامل میشود.
این یک «ژست» دوستانه نیست که جای تاسف دارد زیرا ما میخواهیم همسایگان معمولی اروپایی در هر دو سوی مرزهایمان داشته باشیم.
- فوروم: در آوریل سال 2006، شما سبب غوغایی در آلمان شدید زیرا پیشنهاد خط لوله نفتی دریای بالتیک را با «سنت مولوتف- ریبن تروپ» مقایسه کردید و گفتید این خط لوله بازگشتی به آن پیمان است؛ آیا هنوز معامله خط لوله را چنین ارزیابی میکنید؟
سیکورسکی: خب، در داستان اصلی نقل شده رویترز، از من درست نقل قول شده بود که گفته بودم لهستان بهویژه نسبت به معاملاتی که بدون اطلاعاش انجام شده، حساس است، مانند برخی معاملات تاریخی بین آلمان و روسیه.
شما میتوانید در تاریخ بیشتر به عقب بازگردید و به تجزیه لهستان، به لوکارنو و مسلما به پیمـان مولـوتـف-ریبن تروپ توجه کنید که معاهدهای برای عدم تجاوز بود و البته راز و رمزهای خود را داشت که براساس ضدیت بود.
لهستان توافقنامه خط لوله را یک عمل غیردوستانه از سوی این دو کشور میشمرد زیرا اولا همان طور که یک دیپلمات روسی گفته است، منظور از آن قادر ساختن روسیه برای قطع عرضه انرژی به اوکراین، بلاروس و لهستان در صورت نیاز است.
در حالی که رساندن گاز به مشتریان اروپای غربی همچنان ادامه یابد مسلما هزینه این خط لوله گرانتر از ساخت یک خط لوله دیگر در امتداد خطی که هم اکنون در لهستان قرار دارد، میشود و حتی مهمتر از همه اینکه با ما مشورت نکردند.
آلمان آرزو میکند رهبر اروپای متحد باشد اما در این مورد که ما آن را یک مسئله حیاتی امنیت ملی میشمریم، قبلا با ما مشورت نکرد.
صدر اعظم شرودر نسبت به حقیقتگویی، اقتصادی عمل کرد هنگامی که گفت این به طور خالص و محض یک معامله کسب و کاری بود، زیرا اکنون میدانیم که وی ترتیب تضمینهای مالی دولتی را برای این طرح به انجام رساند و ما نیز میدانیم که وی یک کرسی روسی را در هیات رئیسه این پروژه اشغال کرده است.
بنابراین وی تنها منافع ملی آلمان را در این پروژه در نظر نداشت بلکه چشم به منافع شخصی هم داشت.
این طرحی است که لهستان را دور میزند و امنیت انرژی آلمان را به قیمت امنیت انرژی ما افزایش میدهد و من دیدگاه خود را در اینکه این معامله بدون اطلاع ما انجام شده است، تغییر ندادهام؛ چیزی که ما از آلمان دموکراتیک انتظار نداشتیم.
- فوروم: روابط لهستان و روسیه رو به زوال رفته است، به ویژه بر سر تمایل لهستان به برپاسازی یک سامانه دفاع موشکی آمریکایی در خاک لهستان. آیا لهستان بهزودی به این اقدام دست خواهد زد؟
سیکورسکی: این تصمیم هنوز گرفته نشده است و در واقع، این آمریکاست که باید موضوع را با روسیه به بحث گذارد زیرا این یک طرح آمریکایی است و نه یک طرح لهستانی.
بنابراین به عهده آمریکاست که روسیه را متقاعد کند که سامانه دفاع موشکی تهدیدی برای این کشور نیست (که من فکر میکنم این گونه است و فکر میکنم روسیه نیز بر همین باور است).
یا اگر آمریکا نتواند آن را ثابت کند، باید به لهستان کمکهایی در جهت برقرارسازی تعادل متقابل در برابر هر حرکت روسیه ضدلهستان بدهد بنابراین واقعا این موضوع برعهده آمریکاست. ما در این مسئله منفعلانه عمل میکنیم.
- فوروم: بگذارید سؤال آخر را بپرسم. شما در چندین مورد گفتهاید لهستان را شبح خاطرات جنگ با هیتلر به تنهایی در سال 1939 در حالی که متفقین خود را کنار کشیدند، آزار میدهد. اما شما مرتبا تاکید کردهاید که ناتو برای لهستان مهم است و از این رو به یک اتحاد دیگر برای حفظ لهستان پایبندید. آیا این درس درستی است که تاریخ لهستان میدهد؟
سیکورسکی: خب، این درست است. ما در این تضمین اعلامشده بسیار محتاطیم. در اروپای غربی، دوستان ما دوست دارند بگویند ما در سال 1939 برای لهستان جنگیدیم.
چیزی که در واقع اتفاق افتاد این بود که انگلیس و فرانسه اعلان جنگ دادند، اما پس از آن حتی یک انگشت هم برای کمک به ما تکان ندادند و به همین دلیل برای ما آنقدر مهم مینماید که احساس کنیم این بار فرق میکند و به این دلیل است که من خوشحالم از اینکه ناتو برنامهای برای دفاع احتمالی از لهستان دارد و اینکه ناتو پول واقعی در توسعه ساختار زیربنایی دفاع از لهستان سرمایهگذاری کرده است، به گونهای که لهستان میتواند نقش ملت «صاحبخانه» را بازی کند و به این دلیل است که میخواهیم ساختارهای زیربنایی بیشتری را از ناتو در لهستان ببینیم مانند عملیاتی کردن پایگاه «نظارهگر زمینی اتحاد ناتو» (AGS) یا سایر عناصر زیربنایی، مانند یک مرکز عالی آموزش نیروهای ویژه، زیرا ما نیاز به حمایت از سوی متحدانمان داریم به گونهای که شاید کابوس جنگیدن به تنهایی، محو شود.
فصلنامه آمریکایی فوروم / زمستان 2008