یورگن هابرماس، فیلسوف و جامعه شناس بزرگ آلمانی از رای منفی ایرلندیها به پیمان اصلاح ساختار اتحادیه اروپا، موسوم به پیمان لیسبون تمجید کرد.
به گزارش دویچهوله، در پی رای منفی مردم ایرلند به همه پرسی پنجشنبه گذشته (30 خرداد برابر با 19 ژوئن) به قرارداد لیسبون [رأی منفی ایرلندیها به معاهده اروپا] هابرماس مقالهای با عنوان"ستایش از ایرلندیها " منتشر کرد.
یورگن هابرماس (Jurgen Habermas) فیلسوف و جامعهشناس پرآوازه آلمانی، در روزنامه زوددویچه تسایتونگ (۱۷ ژوئن) مخالفت ایرلندیها با قرارداد لیسبون را تفسیر کرده و خطوط کلی نظراتش در مورد اروپای متحد را تکرار کرده است.
او فیلسوفی سیاسی است، سیاست برای او در نظریه سیاسی خلاصه نمیشود، از شکل زنده و جاری آن غافل نمیماند و فیلسوف با سخنان هشداردهنده و انتقادهای تأملبرانگیزش در آن دخالت میکند. این بار نیز هابرماس پا در صحنه بحث نهاده تا ضرورت دموکراسی و در نظرگرفتن مسئله اجتماعی در اروپا را گوشزد کند.
ستایش از ایرلندیها
مقاله هابرماس با عنوان "ستایش از ایرلندیها" با اشاره به نارضایتیهای توده مردم در اروپا از شکاف میان پایین و بالا و فقیر و غنی آغاز میشود. هابرماس شرح میدهد که مردم از بوروکراسیای که زیر عنوان بروکسل (مقر پارلمان اروپا) بر فراز بوروکراسی ملیشان شکل گرفته آزرده خاطرند و به درستی گسترش آن را به معنای تضعیف رأی دموکراتیکشان میدانند، رأیی که حوزه تأثیر واقعیاش در محدوده کشوری است.
ایرلندیها حس نکردند که پیمان لیسبون به نفع آنان تمام میشود. به این باور گراییدند که باز نهادهای فراملی تقویت میشوند، نهادهایی که آنان کنترلشان نمیتوانند کنند؛ پس بدان رأی منفی دادند. این موضوع بسیاری از سیاستمداران اروپا را، که دیگر قضیه پیمان لیسبون را حلشده میدانستند، برآشفته کرد. بسیاری از سیاستمداران دوست دارند مردم به هر دستپخت آنان بهبه و چهچه بگویند. ایرلندیها به یکباره مزاحم و بازیخرابکن خوانده شدند، چون به قول هابرماس مثل یک گله گوسفند رأیدهنده رفتار نکردند. آنان از خود، شخصیت و استقلال رأی نشان دادند.
حال اروپا چه میکند؟ هابرماس مینویسد که سیاستمداران دنبال حل تکنیکی قضیه افتادهاند. دارند فکر میکنند که چه کنند که طبق سناریو پیش روند، و یک راه حل فنی برای مسئلهی ایرلند بیابند، راه حلی فراتر از تکرار رأیگیری. هابرماس این تلاش برای بیتوجهی به پیام مردم و در عوض تبدیل موضوع به یک امر فنی را «سُخرهگری» خوانده است.
توصیه هابرماس چیست؟
خود هابرماس توصیه میکند که میباید نگرانی مردم اروپا را جدی گرفت و به رفع جدی مشکلات اروپا پرداخت. مشکل عمده، مشکل انتگراسیون (همگرایی)است، یعنی مشکل یکپارچگی اروپا: مشکل عمومی شکاف بالا و پایین و مشکل نایکدستی کشورها.
هابرماس اشاره میکند که ایده قانون اساسی اروپا پیش نرفت و جای خود را به قرارداد اصلاح ساختار داد. کوشش شد که این قرارداد به رأی عمومی گذاشته نشود و فقط جامعه نخبگان سیاسی در پارلمانهای اروپایی در مورد آن تصمیمگیری کند. قضیه در ایرلند به گونه دیگری پیش رفت و نقشه بر هم ریخت. هابرماس میپرسد حال چه باید کرد؟ „Business as usual?“ یعنی "طبق روال همیشگی پیش رویم؟" روال همیشگی رفع و رجوع تکنیکی و بوروکراتیک مسائل بوده است. توصیه هابرماس دست شستن از این روال است و در مقابل اندیشیدن جدی بر مشکل انتگراسیون در اروپا. به نظر وی اگر در اروپا انتگراسیون درست پیش رود، اتحادیه اروپا شخصیت مییابد و آنگاه میتواند به عنوان یک واحد جدی سیاسی در صحنه بینالمللی حضور یابد و به حل مسائل جهانی کمک کند. به نظر هابرماس وحدت اروپا بر روال کنونی به منتهای توانایی خود برای پیشروی رسیده و اکنون دیگر باید طرحی نو درافکند.
دو اروپا
هر طرحی باید به رأی مردم گذاشته شود. هابرماس در مورد آینده اروپا طرفدار همهپرسی عمومی است، اما نه همهپرسیهایی که در چارچوب کشوری باشند. شکل گیری نظر بایستی در چارچوب مرزهای ملی نباشد. هابرماس طرفدار بحث روشنگر و رأیگیری ارادهساز در سطح کل اتحادیه اروپاست.
هابرماس میگوید که ممکن است نتیجه مجموعه نظرخواهی این باشد که کشورهایی با شتاب بیشتری وحدت اروپا را بخواهند، کشورهایی با شتاب کمتر. فیلسوف این موضوع را به عنوان انفصال ارزیابی نمیکند و باز معتقد است که میتوان هر دو گرایش را زیر سقف اروپا جمع کرد. وحدتخواهان میتوانند به سمت وحدتشان بروند و ممکن است هسته اتحادی را که میسازند، جاذبه ایجاد کنند و شکاکان میتوانند نوع دیگری از همکاری را پیش گذارند که با تمایل فعلیشان همخوانی داشته باشد. کشورهای تازهوارد در شرق و جنوب اروپا هم میتوانند تصمیمشان را بگیرند که به کدام سمت میخواهند بروند.