تاریخ انتشار: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۱۰:۰۵

الهام اناری: 14 سال پیش در جشنواره دوازدهم فجر، فیلم «ایبرو خشک می‌شود» به‌عنوان محصولی از سوئد به نمایش درآمد که کارگردانش یک ایرانی به نام سعید اسدی بود.

فیلمی تاثیر‌گذار و خوش‌ساخت که منتقدان آن را ستودند. سال‌ها بعد اسدی به ایران آمد و «عشق گمشده» را ساخت.

 در این سال‌ها او بیش از هر چیز کوشیده تا در سینمای موسوم به بدنه، جایگاهی تثبیت‌شده داشته باشد. او که در دهه 70، فیلم جریان‌ساز «آواز قو» را کارگردانی کرده بود، این روزها «تلافی » را روی پرده سینماها دارد؛ یک کمدی رمانتیک که کوشیده شده منطبق با قواعد سینمای ایران باشد. اسدی فیلم «فرود در غربت» را نیز آماده نمایش دارد که هنوز زمان اکرانش مشخص نیست.

  • زمانی که شما در دهه 70 به ایران آمدید به‌عنوان فیلم‌سازی‌ که در سوئد فیلم‌های قابل توجهی ساخته مطرح بودید. «عشق گمشده» اولین فیلمی که شما در ایران ساختید خیلی مورد توجه قرار نگرفت و شما به سمت سینمای گیشه رفتید. فیلم‌هایی چون «سیب سرخ حوا» و «مهمان» تا چه حد به سینمای مطلوب شما نزدیک است؟

به‌نظرم «عشق گمشده» از زیباترین کارهای من در ایران است چون فیلمی بود که با دل ساختم. فیلمی که امروز اگر یک میلیارد هم به من دستمزد بدهند نمی‌توانم آن را بسازم چون آن زمان عشق به وطن بسیار در من قوی بود. «عشق گمشده» در همان زمان از فستیوال پیونگ یانگ برنده جایزه مشعل طلایی بهترین فیلم و بهترین موسیقی متن شد.

در این فستیوال فیلم‌های بسیار مطرحی حضور داشتند و این فیلم توانست در کنار فیلم‌های چند میلیون دلاری از 32 کشور به این جوایز دست پیدا کند اما من نمی‌دانم چرا این فیلم در داخل کشور مورد بی‌مهری قرار گرفت. در آن زمان احمد پژمان بهترین موسیقی را برای این فیلم ساخته بود.

نمی‌دانم شاید آنهایی که به این فیلم بی‌توجهی کردند مثل امروز من به نوعی بی‌توجهی دچار شده‌اند. شاید هم انتظارشان از سعید اسدی این بود که به روال فیلم‌هایی که در خارج از کشور ساخته به فیلم‌سازی خود ادامه بدهد چیزی که عملا غیرممکن بود. ولی باز هم می‌گویم که این فیلم را دوست دارم و به شدت از آن دفاع می‌کنم.

  • هنوز نگفتید که چرا سراغ ساخت فیلمی مثل «سیب سرخ حوا» و یا «مهمان» رفتید؟

زمانی که «عشق گمشده» را ساختم و خودم تهیه آن را بر عهده گرفتم قصد داشتم هر دو سال سه فیلم بسازم یعنی برای ساخت هر فیلم  8 ماه زمان صرف کنم اما وقتی دیدم فیلم اولی که در ایران ساختم دستخوش این حوادث شده و تحقیر شد دیگر از این کار منصرف شدم و فیلم تهیه نکردم. حمید جندق در بنیاد سینمایی فارابی در همان زمان به من گفت فیلم‌نامه‌های من به گونه‌ای است که باید آنها را در خارج از کشور بسازم اما در همان زمان فیلم‌نامه «آوازقو» را که یکی از فیلمنامه‌های آمریکایی‌ام بود ارائه دادم که البته ترس از توقیف آن داشتم اما حمید جندق لوکوموتیو ساخت آواز قو  شد و در همین اثنا نیز به من پیشنهاد ساخت «سیب سرخ حوا» را دادند که البته من با کمی اکراه حاضر به ساخت آن شدم ولی نتیجه کار بد نبود و از گیشه خوبی هم برخوردار شد. بعد هم بلافاصله آواز قو  را با همکاری دوست خوبم پیمان معادی جلوی دوربین بردم.

  • آواز قو موفق‌ترین فیلم کارنامه شماست. چرا این مسیر را ادامه ندادید و چند سالی بعد از این فیلم، هیچ فیلمی را جلوی دوربین نبردید؟

من 5 سال بعد از آواز قو کار نکردم چون به‌دنبال این بودم که فیلمی بهتر از آواز قو  بسازم که متأسفانه این کار انجام نپذیرفت. می‌خواستم فیلم قوی‌تری بسازم اما هیچ تهیه‌کننده‌ای جرات سرمایه‌گذاری پیدا نکرد و حتی آن زمان سبحان فیلم برای تولید طرحی 70 میلیون خرج کرد اما این کار هیچ وقت کلید نخورد.

بعد از 5 سال شما اگر جای من بودید چه می‌کردید وقتی همه تهیه کننده‌ها فیلم طنز می‌خواستند، من هم فیلم «مهمان» را ساختم. سینمای ما سینمایی است که طبق مد روز پیش می‌رود یعنی زمانی که نوعی از سینما در کشور ما مد می‌شود همه دنباله آن را می‌گیرند. یعنی شرایطی حاکم است که جریانی حاکم می‌شود و همه با آن جریان حرکت می‌کنند.

  • و شما هم خودتان را به این جریان سپردید؟

بله من مجبور بودم ، هر چند که این کار باب میلم نبود. من در حال حاضر فیلم «فرود در غربت » را آماده نمایش دارم که 18 ماه از ساخت آن می‌گذرد اما هنوز اکران نشده و پروانه نمایش نگرفته است. وقتی به سمت سینمای شریف می‌روید و به بن بست می‌خورید، مجبورید که راه خود را به سمت سینمای گیشه کج کنید.

  • قبول دارید که اغلب فیلم هایتان اصطلاحا فیلم تهیه‌‌کننده بوده‌اند. یعنی تهیه‌کننده فیلمنامه وقتی ترکیب بازیگران را انتخاب و بعد شما وارد طرح شده اید. گویا این اتفاق سر  «تلافی»  هم رخ داده است.

نه این طور نیست. به‌عنوان مثال در ساخت آواز قو تهیه‌کننده هیچ دخالتی در انتخاب نکرد. فیلم‌نامه هیچ تغییری نکرد و حتی انتخاب بازیگران  با مشورت هم  انجام شد. من شاید با برخی از بازیگران مخالف بودم ولی در آن زمان هیچ جایگزینی وجود نداشت ما با هم صحبت می‌کردیم و هیچ اجباری در کار نبود. در  تلافی هم من زمانی وارد کار شدم که همه عوامل انتخاب شده بودند و با آنها قرارداد بسته شده بود چون قرار بود همکار دیگری این فیلم را کارگردانی کند که این مسئله منتفی شد و من جایگزین شدم.

در مورد بازیگران این فیلم هم البته من در انتخاب‌ها نقش داشتم ولی به هر حال همه ما این مسئله را می‌دانیم که در سینمای ایران قحط الرجال و قحط النسا داریم و بعضی وقت‌ها انتخاب ما خیلی محدود می‌شود.در فیلم «فرود در غربت » اتفاقا من یک روز با یکی از بازیگران کار کردم و بعد دیدم این بازیگر به درد من نمی‌خورد و ما قرارداد را فسخ کردیم. در هر صورت من هیچ وقت از سوی تهیه‌کننده تحت فشار نبودم بلکه همیشه مشورت در کار ما دخیل بوده است.ولی نباید این نکته را هم فراموش کنیم که سینمای ما مال اروپا و آمریکا نیست بلکه سینمای ایران است و اینجا سینما مال تهیه‌کننده است یعنی فیلم مال تهیه‌کننده است چون اوست که سرمایه می‌گذارد.

  • فیلم‌های شما نشان می‌دهد که علاقه‌ای به کارگردانی در یک ژانر ندارید. به همین دلیل همه نوع فیلمی در کارنامه‌تان دیده می‌شود. این تجربه کردن در ژانرهای مختلف دغدغه خودتان است یا شرایط باعث می‌شود که مثلا بعد از یک فیلم تلخ اجتماعی به سراغ سینمای کمدی بروید؟

یک کارگردان باید قابل انعطاف باشد و بتواند در هر ژانری کار کند اما ژانر دلخواه من این نیست. فراموش نکنید که علت آمدن من به ایران ساخت دو فیلم بود، دو فیلم سینمایی که به‌عنوان وصیت‌نامه سینمایی قصد داشتم بسازم. یکی «مرثیه‌ای برای یک دوست» با موضوع سقوط هواپیمای مسافربری ایرباس و انهدام آن و دیگری فیلمی راجع به کودتای 28 مرداد. متأسفانه هیچ وقت شرایط ساخت این فیلم‌ها مهیا نشد و وقتی تو بخواهی شق القمر بکنی ولی به تو این اجازه را ندهند دیگر انگیزه‌ای برایت باقی نمی‌ماند. این را بدانید که  فیلم‌های آواز قو»، «آشوب»، «فرود در غربت»، «مهمان» و  «تلافی»  همه برای من در یک گونه قرار می‌گیرند.

  • تلافی به الگوی کمدی رومانتیک‌های آمریکایی نزدیک است. معمولا کمدی رمانتیک‌ها در سینمای ایران موفق از کار در نمی‌آیند. شما چه تمهیداتی برای توفیق تلافی  اندیشیدید؟

یکی از علت‌های قبول ساخت تلافی  این بود که به‌نظرم یک کمدی بود که به لودگی و لوس‌بازی ختم نمی‌شد. من سعی کردم یک فیلم شسته رفته و شریف بسازم. نمی‌خواستم لودگی را به جای طنز وارد فیلم کنم. به‌نظرم  تلافی  فیلمی شده که مخاطب آن را دنبال می‌کند و از تماشای آن خسته نمی‌شود. ریتم فیلم قابل‌قبول است. من می‌خواستم یک فیلم سنگین بسازم که در عین حال هیچ ادعایی ندارد مثل «سیب سرخ حوا» که در زمان خودش با وجود نبود تبلیغات مناسب و... خیلی خوب فروخت.

  • از ترکیب بازیگران  «تلافی» راضی هستید؟ اگر خودتان تهیه فیلم را بر عهده داشتید با همین بازیگران کار می‌کردید یا به سراغ گزینه‌های دیگری می‌رفتید؟

من منتظر بودم ببینم چه گزینه‌هایی برای بازیگری این فیلم موجود است اما واقعیت این است که با بسیاری صحبت شده بود که آنها سر کارهای دیگری بودند و زمانی که من وارد کار شدم هنوز البته با بازیگرها قراردادی امضا نشده بود ولی در نهایت به همین گزینه‌ها رسیده بودیم.اما این واقعیت را هم بپذیرید که ما از بین بازیگران ایرانی انتخاب می‌کنیم نه از میان برد پیت، آل پاچینو و رابرت دنیرو. گزینه‌های ما محدود است و نمره بازیگران ایرانی هم بین 8 تا 11 است؛ یعنی فرقی نمی‌کند که در نهایت چه کسی در فیلم تو بازی کند. مگر زمانی که من آواز قو راساختم کسی بهرام رادان را می‌شناخت. ولی فیلم خوب باعث می‌شود که بازی بازیگران هم خوب به‌نظر بیاید.

  • و حالا  تلافی چه جایگاهی در کارنامه‌تان دارد؟

واقعیت این است که من از هیچ کدام از کارهایم راضی نیستم حتی از «ایبرو خشک می‌شود» که این همه سرو صدا کرد و حتی منتقدین ایرانی هم آن زمان تعریف بسیاری از آن کردند. اصولا من در امر فیلم‌سازی‌ کارگردان ناراضی هستم. بازیگرها هم موقع کار متوجه نارضایتی من می‌شوند و بعضی از آنها به من بارها گفته‌اند که ما منتظریم زمانی که کات می‌دهی رضایت را در نگاه تو ببینیم ولی این اتفاق نمی‌افتد.من به‌دنبال ایده‌آل‌ها هستم ولی به آنها نمی‌رسم هر چند که حد سینمای ایران را می‌دانم. معتقدم باید رضایت تهیه‌کننده را جلب کنم و گرنه به سینما خیانت کرده‌ام.