دستیار اصغر فرهادی در «چهارشنبه سوری» در اولین ساخته بلند سینماییاش، کوشیده تا فیلمی بسازد که آینده حرفهای او را در سینما تضمین کند. خودش میگوید کوشیده تا فیلمی آبرومند و شریف بسازد که قابلیت دفاع کردن داشته باشد.
«قرنطینه» روی مرز تلخی و شیرینی حرکت میکند و هادی این را جزو الزامات روایت چنین داستانی میداند.
او میگوید باز هم در دل سینمای بدنه فیلم خواهد ساخت و هیچ علاقهای به ساخت فیلمهایی که برای تماشاگر ساخته نمیشود، ندارد.
- فیلمنامه «قرنطینه» چطور شکل گرفت؟
من سال گذشته طرحی داشتم و قصدم ساخت یک تلهفیلم بود. به همراه سعید دولتخانی فیلمنامه مشترکی نوشتیم و بعد از آن بعضی از دوستان که فیلمنامه را خواندند تصورشان بر این بود که فیلمنامه «قرنطینه» قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی را دارد و این طور شد که آن را سینمایی کردیم. اما جرقه شکلگیری فیلمنامه از زمانی زده شد که من به بخش بیماران سرطانی بیمارستان امام خمینی رفتم، دکتری میگفت هیچ کس از این بخش زنده بیرون نیامده و این بهنظر من بسیار دردناک بود. بهنظرم دیدن آدمهایی که ظاهر متفاوتی پیدا کرده و هر لحظه در انتظار مرگ هستند لحظه بکری بود.
- خودتان اعلام کردهاید که این فیلم را با دغدغه بازگشت سرمایه ساختهاید. آیا میخواستید با این حرف منتقدین را خلع سلاح کنید؟
نه اصلا این طور نیست. این طور نبوده که من این فیلم را صرفا با هدف بازگشت سرمایه بسازم. هر کس «قرنطینه» را ببیند متوجه میشود که این فیلم صد در صد برای گیشه ساخته نشده است. من دغدغههایی داشتم که آنها را تصویر کردم. به هر حال من تلخی فضای بیمارستان و بیماران سرطانی را هم تصویر کردهام. اما وقتی خودم سرمایهگذار فیلم هستم نمیتوانم این مسئله را که بازگشت سرمایه برایم مهم است پنهان کنم. من میخواستم فیلمی بسازم که فروش خوبی هم داشته باشد.
- بهنظر میرسد همین تلفیق دغدغههای شخصی و مولفههای گیشه پسند باعث شده فیلم لحن دو دستی بهخود بگیرد؟
نه این را قبول ندارم چون من به هر دو وجه نظر داشتم و آنها را به خوبی تلفیق کردم. من از بازیگران حرفهای استفاده کردم و سوژه اصلی داستان من، قابلیت جذب مخاطب را دارد. به هر حال وقتی یک کارگردان اعتبار خود را در ساخت فیلم به میان میآورد باید فیلم آبرومند و شریفی بسازد که قابلیت دفاع کردن داشته باشد. فیلم من مخاطب پسند است و تکلیفش با تماشاگر روشن است. زمانی که من یکی از شخصیتهای اصلی داستان را در قالب یک بیمار سرطانی به مخاطب نشان میدهم قطعا تمام توجهم به گیشه نبوده است.
- ولی شما به سراغ یک داستان کلیشهای رفتید؟
بله رفتم چون این داستان در ایران مخاطب دارد و تماشاگر به آن علاقه نشان میدهد. من دوست داشتم برای مردم فیلم بسازم و این کار را کردم و حالا جرقهای که در ذهن داشتم را در این قصه کلیشهای لحاظ کردم.
- و آن جرقه باعث شد «قرنطینه» تبدیل به یک فیلم تلخ شود؟
بله اصلا من معتقدم مردم ما فیلم تلخ را دوست دارند البته به تلخی فضای فیلم آن طور که شما میگویید اعتقادی ندارم. «قرنطینه» فیلم تلخی نیست بلکه مشکلاتی که بعضی از کاراکترهای داستان ما دارند لحظات تلخی را در آن رقم میزند. بعضی وقتها شما یک قصه شهری خیابانی کاملا تلخ میسازید ولی تلخی «قرنطینه» از این جنس نیست. فیلمنامه ما اصلا تلخ نیست. حتی میتوانم بگویم که فضاهای فیلم ما اغلب رمانتیک، لطیف و احساسی است. بله مضمون قصه ما تلخ است و در پایان داستان یکی از قهرمانها میمیرد اما در نهایت تلخی تلطیف شده است.
- چرا در شخصیت پردازیها، آنقدر که به کاراکتر سهیل (حمید گودرزی) توجه نشان دادید، به سمیه( نیوشا ضیغمی) نپرداختید؟
به اعتقاد من وقتی فیلمی در حوزه سینمای تجاری و بدنه ساخته می شود باید علاوه بر جلب نظر مخاطب عام، حرفی هم برای قشر روشنفکر جامعه داشته باشد. قصه ما باید قهرمان داشته باشد و مابقی هم قهرمان را کامل میکنند. بهنظرم در«قرنطینه» من زیاد هم از این قاعده پیروی نکردم. اتفاقا سمیه قهرمان داستان ماست و اتفاقاتی که برای سهیل رخ میدهد نتیجه ارتباط او با سمیه است. هر اتفاقی که برای سهیل میافتد به خاطر سمیه است. در 20 دقیقه فیلم شما با سهیل درگیرید و این بازتاب ارتباط او با سمیه است. سمیه یک دختر جنوب شهری دانشجوست. او بهطور منطقی عاشق سهیل میشود و در عین حال به او میگوید که ما به درد هم نمیخوریم. هر چه سمیه بیشتر مخالفت میکند سهیل بیشتر راغب میشود. سمیه گول سهیل را نمیخورد و از او میخواهد که خودش را به خطر نیندازد.
- یکی از داستانهای فرعی پررنگ، حضور دو جوان بیمار و عشق آنها به یکدیگر است. بهنظر میرسد این عشق هم آن طور که باید شکل نمیگیرد.
من طی تحقیقاتی که در بیمارستان داشتم با یک بیمار سرطانی به نام غلامرضا برخورد کردم که حالا شخصیت او را در کاراکتری که رضا عطاران بازی میکند میبینید. او یک جنوبی بود که همیشه سیگاری به گوشه لب داشت و شوخ طبع بود. این کاراکتر دقیقا در عطاران نمود دارد و حالا با شیرینی که عطاران دارد این نقش کمی لطیفتر شده است.
در واقع غلامرضا هم عاشق شده بود. بهنظرم در «قرنطینه» عشق این دو بیمار با بازی رضا عطاران و خاطره حاتمی خوب از کار در آمده چون جنس عشق آنها همین گونه است. به هر حال این دختر اهل شهرستان است و بهزودی به یک پسر جواب مثبت نمیدهد.
- بهنظرتان رضا عطاران توانسته در «قرنطینه» از همان کاراکتر همیشگی مجموعههای تلویزیونی فاصله بگیرد؟
ببینید یک نکتهای وجود دارد، اینکه مخاطب از عطاران ذهنیت دارد. در اولین پلانی که تماشاگر عطاران را میبیند صدای خنده در سالن سینما میپیچد هر چند که او اصلا کار خندهداری نمیکند.
- و این خنده تماشاگر باعث آزار شما میشود؟
نه. من فکر میکنم چون قصه تراژدی و حزنانگیز است تماشاگر از هر لحظهای برای خندیدن و شاد بودن استفاده میکند. به هر حال فضای بیمارستان بسیار تلخ بود ولی حضور عطاران تلخی این فضا را کاملا گرفته است. از سوی دیگر این کاراکتر یک بیمار سرطانی است که شوخی و بذلهگویی در وجودش است. بهنظر شما بیماری سرطان فقط به قشر روشنفکر تعلق دارد؟ یک جوان شهرستانی و شوخ نمیتواند سرطانی باشد؟ این آدم هم حق دارد که شوخی کند و هم حق دارد عاشق شود. او مرگ خودش را باور ندارد.
- بهنظر میرسد حجم قصههای فرعی «قرنطینه» آنقدر زیاد است که باعث شده از کنار هر یک سرسری عبور کنید.
نه این طور نیست. من اعتقاد دارم آدمهایی که وارد داستان ما شدهاند هر کدام باید حرف، کاراکتر و شخصیتپردازی داشته باشند. مادر سمیه با فروش کلیهاش خود را به مخاطب میشناساند چون در آن لحظه مخاطب برای او دلسوزی میکند و میفهمد او یک مادر فداکار است و خنثی نیست. اتفاقاتی که برای شخصیتهای فرعی میافتد همه در خدمت داستان اصلی است.
- در مورد کاراکتر نامادری سهیل با بازی شهره سلطانی این عدمشخصیتپردازی و تیپ بودن بیشتر نمود دارد؟
چه چیزی باعث شده شما انتظار دیگری از این کاراکتر داشته باشید. امروزه مد شده فیلمنامه که نوشته میشود در همان حال پیشینه نقشها را توضیح میدهند. نامادری در جامعه و فرهنگ ایرانی یک تعریفی دارد و حالا من میخواستم نامادری داستان ما از این تعریف دور باشد.
- «قرنطینه» پایان جالبی دارد. به نوعی تلخی و شیرینی با هم تلفیق شده است. ظاهرا هم میخواستید پایان کاملا تلخ نباشد و هم از طرفی بهاصطلاح به مخاطب باج ندهید.
بله دقیقا همین طور است. اگر نشان میدادم که هر دو زوج در نهایت به هم میرسند و شفا میگیرند این پایان کاملا شعاری بود. مهم پایبندی به عشق بود که این مسئله کاملا نمود دارد. من بهدنبال حقیقت بودم، نه میخواستم به مخاطب باج بدهم و نه میخواستم فیلمم شعاری شود. بهنظر خودم هم فینال «قرنطینه» از نقاط قوت آن است.
- زوج حمید گودرزی و نیوشا ضیغمی چطور انتخاب شدند؟ اینکه این دو همزمان فیلم دیگری را روی پرده دارند برای شما ناخوشایند نیست؟
به هر حال من خیلی خوشحال نیستم که فیلم «تلافی» هم با بازی این دو روی پرده است ولی به هر حال این وظیفه شورای صنفی نمایش است که به این مسائل توجه کند. اگر زمانی را که به من میدهند فیلمم را اکران نکنم این فرصت را از دست میدهم. در نهایت معتقدم فیلم از طریق تبلیغ چهره به چهره مخاطب خود را پیدا میکند و از این بابت نگرانی ندارم.
- و بعد از «قرنطینه» ؟
من باز هم فیلم تجاری میسازم چون معتقدم ما در قبال مردم مسئولیم. من صادق بودم که گفتم بهدنبال بازگشت سرمایه هستم. چرا که یک فیلم هنری که مخاطب ندارد دهها سینما را اشغال میکند و فرصت اکران را از فیلمهای تجاری میگیرد. این منصفانه نیست. اما بعد از «قرنطینه» قصد دارم فیلمنامه«یکی میخواد باهات حرف بزنه» را جلوی دوربین ببرم و اگر نشد یک کمدی میسازم اما هنوز فیلمنامه آن را ننوشتهام.