فیلم اول او «آرامش در میان مردگان» اثری معناگرا بود که بیشتر مخاطب خاص را هدف گرفته بود. فرید در دومین ساختهاش «همخانه» که این روزها روی پرده سینماهاست، به مخاطب انبوه فکر کرده است. «همخانه» کوششی است برای ساخت اثری که در عین جذب تماشاگر، تن به ابتذال ندهد. به همین دلیل فیلم دچار سهلانگاریهای مرسوم سینمای بدنه نیست و کاملا واضح است که در ساختش وقت و انرژی صرف شده است.
- چطور از فیلم جدی «آرامش در میان مردگان» به کمدی رومانتیک مفرحی مثل «همخانه» رسیدید؟
من به هر حال هیچ تعهدی ندادم مبنی بر اینکه بخواهم یک گونه خاصی از فیلمسازی را در پیش بگیرم بنابراین به اقتضای شرایط و در واقع مسایل مبتلا به هر دورهای فیلم میسازم. فکر میکنم باید فیلم را طوری بسازم که با شرایط آن دوره همخوانی داشته باشد. بنابراین بعد از اینکه بازخورد تماشاگران را بعد از «آرامش در میان مردگان» دیدم تصمیم گرفتم که به این سمت بیایم ضمن اینکه معتقدم باید به سلایق تماشاگران ایرانی توجه کرد، البته نباید تسلیم شد و این توجه به این معنی نیست که بخواهیم به تماشاگر باج بدهیم.
در کنار آن فکر کردم اگر ما جزو فیلمسازان مستقل به حساب بیاییم و به معادلات رایج در سینمای تجاری تن ندهیم باید تعریف جدیدی از سینمای مستقل ارائه بدهیم که توجه به مخاطب را مد نظر داشته باشد. فاصله گرفتن از سینمای دولتی و ارتقای استانداردهای مرسوم در سینمای ایران و چند پله جلوتر بودن از استانداردهای سینمای تجاری در ایران خواست من بود که میخواستم به آن دست پیدا کنم. من براساس این شرایط و با این هدف «همخانه» را ساختم. فیلمی که در ضمن جذابیت به معادلات سینمای فیلمفارسی تن نداده و سعی کرده فاصلهاش را حفظ کند. البته در این میان باز هم مردم هستند که با کمیت و کیفیت استقبال خودشان از این فیلم، مسیر فیلم سوم من را رقم میزنند.
- منظور شما از اقتضای زمانه چیست؟ چه شرایطی باعث شد که «آرامش در میان مردگان» را بسازید؟
شما شرایط فیلم اولی بودن در سینمای ایران را میدانید. فیلمساز اول بودن یعنی مواجه شدن با تعداد زیادی مانع، یعنی اینکه فیلمسازان اول باید خودشان سرمایه فیلم را فراهم کنند و نباید به پروداکشنهای عظیم فکر کنند. فیلم اولیها مورد بیمهری دولت و بخش خصوصی هستند پس باید این احتمال را بدهند که فیلم اولشان فیلم آخرشان بشود. پس من باید به سراغ سوژهای میرفتم که به نوعی وصیت نامه من بود.
- یعنی برای دل خودتان این فیلم را ساختید؟
بله، ببینید وقتی به یک نفر میگویند که تو فقط یک بار فرصت سخن گفتن داری، باید آن شخص حرفهایی که دوست دارد را به زبان بیاورد. من میبایست فیلمی میساختم که حرف اول و آخر من را میزد و پروداکشن هم وسیع و بزرگ نمیبود. البته من «همخانه» را قبل از «آرامش در میان مردگان» نوشته بودم.
- پس چه چیز مانع ساخت آن و یا بهتر بگویم باعث تعویق در ساخت آن شد؟
من سال 79 فیلمنامه «همخانه»را عرضه کردم و قرار شد مسعود جعفری جوزانی آن را کارگردانی کند ولی به دلایلی او از این کار صرفنظر کرد و من هم که آن موقع روزنامهنگاری میکردم قصد نداشتم فیلمی را کارگردانی کنم.
- بهنظر میرسد برخی اتفاقات در آن مقطع زمانی مثل حادثه کوی دانشگاه موتور محرک شما برای نوشتن این فیلمنامه بود ولی چه شد که حالا نقش این مسائل در فیلم زیاد نیست؟
بله. البته وقایع کوی دانشگاه به نوعی مرا متاثر کرده بود و من هم قصدم این نبود که پیرنگ اصلی ماجرا حادثه کوی دانشگاه باشد اما من تحتتأثیر این ماجرا بودم و فکر میکردم اگر خوابگاهها بنا به دلایلی از بین برود چه اتفاقی ممکن است رخ بدهد. نسل دانشجو تبدیل به عنصری شده که تنها دغدغه معیشتی دارد. من به این فضاها فکر میکردم و در این شرایط «همخانه» را نوشتم. در نگارش مجدد فکر کردم فیلمنامه باید به سمتی برود که کاملا از آن سیاستزدایی بشود و اگر قرار است استنباطهایی سیاسی اجتماعی از فیلم بشود اینها پنهان بوده و به بیان دیگر گل درشت نباشد. یعنی تماشاگری که اهل دقت است به این مضامین مستتر در فیلم دسترسی پیدا کند. در این طرح قصد قصه پردازی و قصهگویی نداشتم و هدفم بیان حرفهای تازه بود.
- و چطور شد که قالب کمدی رومانتیک را برای بیان این قصه انتخاب کردید؟
وقتی یک سوژهای دارید قالب روایی آن قصه خودبهخود ایجاد میشود و هر پیامی قالب خود را خودش میتراشد. ما بهعنوان فیلمساز و داستانگو محکومیم به اینکه از قالب
از پیش تراشیده شده پیروی کنیم. اگر برای داستان «همخانه» غیراز کمدی رومانتیک ژانر دیگری را برمیگزیدیم فیلم خوبی از آب در نمیآمد. فیلمساز آنقدرها هم که فکر میکنید در انتخاب ژانر برای سوژهها آزاد نیست. دیگر اینکه ذائقه تماشاگر ایرانی هم به سمت و سوی فیلمهای کمدی است و من ضمن احترام به گرایش مردم موظف بودم که اگر سوژهای در ژانر کمدی رومانتیک میسازم به گونهای باشد که نوع کمدی آن قابل دفاع باشد. نه اینکه تبدیل به کمدی بیمایه سخیفی شود که اسباب شرمندگی فیلمساز و مردم را فراهم کند. من از بین انواع کمدی، کمدی موقعیت را برگزیدم که طیفی از رومانتیک را هم در برداشت.
- اما شما به وجه رومانتیک ماجرا بیشتر پرداختید تا وجه کمدی آن. شاید ترس شما از اینکه فیلم به سمت کمدیهای سخیف برود باعث این اتفاق شده است؟
همکاران فیلمساز من هم معتقدند که سوژه «همخانه» قابلیت این را داشت که مردم را بیشتر بخنداند ولی پاسخ من این است که خنداندن مردم برای من هدف نیست و بیشتر وسیله است. برای همین مراقب بودم که در این وجه فیلم غرق نشوم و تماشاگر را هم غرق نکنم که از محتوای فیلم غافل شود.
- در ساخت «همخانه» آیا گوشه چشمی به نمونههای مشابه خارجی اینگونه سینمایی داشتید؟
بله، با توجه به اینکه تمایل مردم ایران به کمدی است و همچنین تعداد کسانی که در طول تاریخ سینما به سراغ ساخت کمدی رفتهاند کم نیستند، من فکر کردم اگر الگویی موجود باشد خوب است. بهنظر من فیلمسازی مثل بیلی وایلدر میتواند الگوی مناسبی برای ساخت کمدی در ایران باشد. من سعی کردم رنگ و لعاب این فیلم را به سمت کمدی موقعیتهای وایلدر ببرم. هر چند همان طور که گفتید شکل قصه و قالب داستانیاش میتواند موارد مشابه زیادی داشته باشد. من میتوانم نمونه بیاورم ولی مهم ایرانی کردن این موقعیت بود. مهم این بود که در ایرانیزه کردن به توفیق برسم و دلیلم هم این بود که بعد از نمایش فیلم در قالب بازار جشنواره فیلم فجر، آنهایی که از نظر فرهنگی به ما نزدیک بودند از «همخانهخوششان آمد ولی اروپاییها لحظات طنز فیلم را درک نمیکردند و معتقد بودند طنز این فیلم لوکال و منطقهای است.
به همین خاطر کشورهای آسیایی بیشتر از اروپاییها خواستار خرید فیلم بودند. آسیاییها از نظر فرهنگی به ما نزدیکترند و ارتباط فرهنگی ما با آنها بیشتر است. این یک نشانه است که صحه میگذارد بر اینکه من در جهت ایرانی کردن داستان موفق بودهام.
- پس از همان ابتدا هم قصد نداشتید فیلمی بسازید که بهاصطلاح فراگیر باشد و بتواند به راحتی در جشنوارههای خارجی نیز شرکت کند؟
صراحتا میگویم که من فیلمم را برای ملت ایران ساختهام موظفم اول برای مردم خودم فیلم بسازم حالا اگر سایر ملتها هم از این فیلم خوششان بیاید این برای من حکم خامه روی شیرینی را دارد. ضمن اینکه این طور نیست که فیلم من برای جشنوارهها مناسب نباشد. «همخانه» قرار است در بخش مسابقه جشنواره کلکته هند شرکت کند که از جشنوارههای مهم هندوستان است. روند ارائه این فیلم به جشنوارههای مختلف هنوز در آغاز راه است. ولی در حال حاضر 8 کشور آسیایی متقاضی این فیلم هستند.
- در مورد ایرانیزه کردن «همخانه» بگویید. آیا همسو کردن فیلم با فرهنگ ایرانی با توجه به موضوع آن کار دشواری نبود؟ به هر حال موضوع قرار گرفتن یک دختر و پسر در یک خانه موقعیتهای جالبی به وجود میآورد.
برای شروع هشدارهایی از طرف مسئولین به من داده شد مبنی بر اینکه ممکن است این فیلم بعد از ساخت موفق به کسب پروانه نمایش نشود چون موضوع حساسی دارد. اما رسالت فیلمساز این است که موقعیتهای وخیم موجود در جامعه را به تصویر بکشد اگر قرار باشد ما به سمت مسائلی که حساسیتی روی آنها نیست برویم که به داخل پیله عافیت رفتهایم و کارمان بیاهمیت است. من در خودم این توانایی را دیدم که موقعیت وخیم همجواری دختر و پسر در خانه را که از محدودههای خط قرمز است، به شکلی عفیف طرح کنم و نگذارم این موضوع به ورطههای وقیحانه بیفتد. ما میتوانیم چنین موقعیتهایی را با وقار نمایش دهیم. فکر میکنم این اتفاق در «همخانه» رخ داده است.
- در این میان چرا از بازیگران شناخته شده استفاده نکردید تا حضور آنها تضمینی برای فروش خوب فیلم و استقبال از آن بشود؟ به هر حال امروزه تماشاگر با توجه به بازیگران، فیلم را انتخاب میکند.
اول باید بگویم که قصد من این بود که از بازیگران شناخته شده سینمایی استفاده بکنم ولی این اتفاق نیفتاد و به همین خاطر در نقشهای مکمل از بازیگران نامآشنا مثل اکبر عبدی و ارژنگ امیرفضلی استفاده کردم. در انتخاب بازیگران شناخته شده سینمایی همیشه محدودیتهایی وجود دارد ضمن اینکه در آن مقطعی که من جستوجو میکردم و بهدنبال بازیگران بین 20 تا 25 ساله بودم گزینههای زیادی وجود نداشت پس تصمیم گرفتم با اعتمادی که به فیلمنامه داشتم به سراغ دو نفری بروم که به نقش و شخصیتهای قصه نزدیک بودند و ظرفیت مطرح شدن در سینمای ایران را هم داشتند.
فکر میکردم فیلمنامه و درام آنقدر قوت دارند که بتوانند به مطرح شدن بازیگران هم کمک کنند.
حالا اینکه در مرحله اکران این مسئله رخ میدهد یا نه را باید منتظر بود. باید دید در هفتههای آینده این اتفاق میافتد یا خیر که اگر بیفتد خیلی خوب است چون دست فیلمسازان را در انتخاب بازیگر کمی بازتر میکند و اگر نیفتد هم من از نظر هنری چیزی از دست نمیدهم هر چند که این اتفاق از نظر تجاری برای من اصلا خوب نیست. بهنظرم دو بازیگر جوان فیلم به خوبی از عهده ایفای نقشهای خود برآمدهاند.
- بهنظر میرسد برای جبران حضور دو بازیگر تازه نفس در نقشهای اصلی، برای نقشهای فرعی از چهرههای شناختهشدهتر استفاده کردید؟
هم برای جبران بود و هم اینکه میخواستم این بازیگران حرفهای در نقشهای فرعی به این بازیگران جوان در ایفای نقش کمک کنند. یعنی بازیگران جوان من حین تولید فیلم بهطور مستقیم منبع الهام داشته باشند. وقتی بازیگر جوان من در مقابل مریم بوبانی که سالها سابقه فعالیت در تئاتر را دارد قرار میگیرد نقش را بهتر ایفا میکند یا اینکه بازی در مقابل اکبر عبدی حتما به بازیگران جوان انرژی مثبت
میدهد.
- همکاری با محسن نامجو برای آهنگسازی اقدام جالبی بود. آیا انتخاب او از این جهت بود که نوع موسیقی او اعتراضی است و از این نظر با شخصیت قهرمان فیلم مهسا که یک دانشجوی معترض است همخوانی دارد؟
دقیقا همین طور است. نامجو در موسیقی ایران معروف به سنت شکنی است و قالب شکنی و به هم ریختن موازین موسیقی سنتی و پاپ از خواص موسیقی اوست. قصه ما هم متعلق به دانشجو است. این روزها هرجا اسمی از دانشجو میآید این کلمه نوعی آنارشیسم و هرج و مرج گرایی را به ذهن میآورد.
بنابراین نامجو بهترین انتخاب بود و حالا که فیلم روی پرده است همخوانی این دو کاملا واضح است فکر میکنم موسیقی فیلم در سینمای ایران تجربهای به این شکل را پیش از این نداشت.
- فکر میکنید در رسیدن به این تعریف تا چه حد موفق بودهاید؟
بهنظرم همخانه فیلم جذابی است در عین حالی که در تعریف فیلمفارسی نمیگنجد و از نظر استاندارد هم چند پله جلوتر از استانداردهای سینمای ماست. فیلمبرداری، موسیقی و بازیها هم در حد قابلقبولی هستند ولی در مورد کارگردانی من نمیتوانم نظری بدهم.
- اما شما که به رسیدن به سینمای مستقل با گذر از سینمای بدنه و تجاری اشاره میکنید، فکر نمیکنید وقتی تعریف مشخصی از سینمای تجاری و هنری وجود ندارد، فهم این مسئله و رسیدن به آن کمی دشوار میشود؟
من به این تقسیمبندیهای خاص و عام معتقدم و راه فهمیدن آن هم از نظر من نظرسنجی میدانی است. وقتی فیلمی به نمایش درمیآید از طریق پرسشنامه شما میتوانید به میزان توفیق مردم برسید.
- ولی گاهی فیلمهایی که عنوان بهترین فیلم مردمی جشنواره را نصیب خود میکنند در نمایش عمومی توفیق کسب نمیکنند؟
بهتر است از جشنوارهها فاکتور بگیریم منظور من زمان نمایش عمومی فیلمهاست. زمانی که من «آرامش در میان مردگان» را ساختم با نظرسنجی از مخاطب فهمیدم که این فیلم متعلق به مخاطب خاص است و با تجزیه آماری به این مسئله رسیدم. در مورد «همخانه» هم همین قصد را دارم.
- شما در گفتوگوهایی که داشتید روی پرفروش شدن «همخانههمیشه تاکید کردید، چه چیز باعث شده که این اطمینان را به دست بیاورید؟ در شرایطی که پیشبینی وضعیت فروش فیلمها در سینمای ایران معمولا معادله ثابتی ندارد؟
من هر وقت از پرفروش شدن این فیلم حرفی زدم در کنارش این نکته را هم آوردهام که منحنی فروش این فیلم به مرور از کف به سمت بالا میرود. شاید در هفته دوم، این فیلم توفیقی نداشته باشد چون ستاره سینما در آن حضور ندارد و تماشاگر هم به بیلبورد و ستارهها نگاه میکند اما شاید در مواردی اطلاعرسانی هم انگیزه ایجاد نکند. «همخانه» ستاره ندارد اما فیلمها گاهی از طریق تبلیغات شفاهی و چهره به چهره به فروش خوبی دست پیدا میکنند. اگر بشنوند فیلمی خوب است انگیزه تماشای آن فیلم به وجود میآید. امیدوارم فیلم من هم منحنی فروش رو به بالایی داشته باشد البته هنوز از اکران فیلم زمان زیادی نگذشته است و قضاوت زود است.
- اینکه فیلم اول و دوم شما فضاهای بسیار دور از هم دارد این کنجکاوی را به وجود بیاورد که از فیلم سومتان بپرسیم. اینکه قرار است در چه حال و هوایی ساخته شود؟
من هیچ قولی در مورد فیلمهایی که میسازم به کسی ندادهام، من فیلمی میسازم که محصول شرایط زمانه است و میخواهم فیلمم بیربط به مسائل روز نباشد اما این قول را میدهم که سعی کنم در هر شرایطی فیلم خوب بسازم.