ماجرای قتل رومینا اشرفی دختر نوجوان تالشی که طی روزهای اخیر منتشر شده است، موجی از احساسات را در میان بخش‌های مختلف اجتماع ایجاد کرده است و در این میان شاعران نیز به سرایش قطعه‌شعرهایی در این زمینه پرداخته‌اند. نوسروده‌ای از رضا اسماعیلی از شاعران پیشکسوت انقلاب را درباره ماجرای قتل رومینا اشرفی می‌خوانید.

سرطان سکوت گرفته‌ایم 
عقرب جهل
از فهم جامعه بالا میرود و
داس
دست به دست میچرخد
دست همه ی ما خونی ست!

***
«رومینا»؟
نه 
هیچ تسلایی ندارد
شکوه به آسمان میبرم
شاید خدا...!  

***

فردا
با چراغ و آینه می‌آیی
دست هامان را از خون پاک می‌کنی 
و بر سینه ی شهر می‌نویسی:
دریغ از انسان!

***
غنچه‌ای را که سر بُریدی
ناموس خدا بود
فرشتگان سوگوارند.

***
«رومینا»!
فردا یوم الحساب است
خدا از خونت نمی‌گذرد.  

***
آه «رومینا»!
حرفی برای گفتن نیست
حاشا
عادت چشمهای تماشاست
دنیا تا دنیاست
تو را خجالت می‌کشد.

***
خونت
دنیا را به آتش می‌کشد
گردن زمین را می‌گیرد
گردن آسمان را می‌گیرد
گردن جماعت حاشا را
 چشمهای تماشا را
واژه ها سرخ می‌شوند 
سرخ سرخ سرخ
و نام تو را هلهله می‌کنند
ناگهان
بی سر به میدان می‌آیی
ناموس را 
از قاموسها خط می‌زنی و
می‌نویسی: دریغ از انسان!

***
این واژه‌ها
برای نگفتن ات صف کشیده‌اند
برای خونت
کلمه ای پیدا نمی‌کنم....