در دهه60، فیلمها برای اینکه مجوز ساخت بیابند، منوط به تصویب فیلمنامه بودند. زمانی که برگ تصویب فیلمنامه ارزش بالایی پیدا کرده بود، قانون فیلمنامه با تغییر مدیریت فرهنگی در دهه 70، برچیده شد و البته الان چند سالی است که دوباره شرایط به دهه60 بازگشته است. در حال حاضر اما شورایی به نام تصویب فیلمنامه وجود ندارد ولی برای دریافت پروانه ساخت، باید فیلمنامه به اداره نظارت ارائه شود تا در صورت تایید مجوز تولید آن صادر شود.
جالب اینکه فیلمها پس از دریافت پروانه ساخت طی مراحل تولید اگر بخواهند در جشنواره فجر حضور یابند باید مجوز نمایش دریافت کنند. ولی نمایش در جشنواره هم الزاما به معنای امکان اکران عمومی نیست، چون برای اکران نیاز به پروانه نمایش عمومی است. داستان وقتی جالب میشود که فیلمی پس از طی کردن مراحل مختلف نظارت،پروانه اکران میگیرد ولی باز از رفتن بر پرده باز میماند.
اتفاقی که در این سالها زیاد رخ داده است. در مورد فیلمی چون «سنتوری» که دارای پروانه نمایش عمومی از اداره نظارت و ارزشیابی بود ولی در آستانه اکران توقیف شد، دخالت مقام بالاتر فیلم را به محاق انداخت. ولی فیلمهای دیگری هم هستند که اکران نشدنشان مثل «سنتوری» رسانهای نشده ولی باوجود طی مراحل قانونی، رنگ پرده را برخود نمیبینند.
نتیجه اینکه پروانه نمایش عمومی دیگر تضمینی برای اکران فیلم نیست و حتی نمایش داده شدن فیلم هم الزاما نمیتواند خیال سازندگانش را راحت کند(ماجرای فیلم «نقاب» را به خاطر بیاورید.) در شرایط فعلی تزلزل تصمیمگیری در مدیریت سینما، نوعی ناامنی را میان سینماگران دامنزده که تنها راه برون رفت از این وضعیت، بازگشت اعتبار و تضمین به پروانه نمایشهایی است که اداره نظارت و ارزشیابی صادر میکند.