البته این ماجرا قدمتش به سالهای پیش از پیروزی انقلاب میرسد. در سالهای 56 و 57 نیز به اعضای آکادمی نماینده معرفی کردیم.
طبیعی بود که در سالهای پر تب و تاب انقلاب و جنگ، کسی به فکر اسکار نباشد.
از اوایل دهه هفتاد و در شرایطی که حضور سینمای ایران در محافل بینالمللی پررنگ شده بود؛ «زیر درختان زیتون» به عنوان اولین نماینده سینمای پس از انقلاب به اعضای آکادمی معرفی شد و در نهایت هم نتوانست به فهرست نهایی اسکار راه یابد.
سالهای بعد به همین روال فیلمی انتخاب و معرفی میشد بیآنکه ما جایی در نامزدهای بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان داشته باشیم. ماجرا از زمانی جدی شد که «بچههای آسمان» به موفقیت رسید و نامش میان پنج نامزد نهایی قرار گرفت؛ موفقیتی که تا به امروز دیگر تکرار نشده است.
حالا یا فیلمهایی که معرفی شدهاند فاقد ویژگیهای مطلوب از دید اعضای آکادمی بودهاند یا اسکار با دیدگاهی سیاسی سینمای جمهوری اسلامی را نادیده میگیرد و یا وجود رقبای قدر مانع از تکرار موفقیت «بچههای آسمان» شده است.
اهالی سینما در اینباره نظرهای متفاوتی دارند.
گرفتاریهای سینمای ایران
ایرج تقیپور، تهیهکننده، در مورد دلایل عدم راهیابی نماینده ایرانی به مراسم اسکار معتقد است: اسکار شرایطی دارد که در بسیاری مواقع حتی فیلمها شرایط اولیه حضور در آن را ندارند.
او میگوید: یک فیلم در درجه اول باید در ایران نمایش داده شده باشد، توزیع و پخشکننده فعال آمریکایی داشته باشد و کارهای دیگری که از عهده بسیاری فیلمهای ایرانی خارج است.
از طرف دیگر، تعداد فیلمهایی که در گروه فیلمهای خارجی کاندیدا میشوند محدود است و در همه کشورهای دنیا فیلمسازان بسیار خوبی هستند که گاهی این شانس را از فیلمهای ایرانی میگیرند.
واقعیت این است که گرفتاری بزرگ سینمای ما غیرفعال بودند ارگانهای مرتبطی است که به طور جدی رشد نکردهاند.
در اواسط دهه 70، سینمای ایران برنده نخل طلای کن شد و بعد از آن دیگر هیچ اتفاق خاصی نیفتاد.
یعنی پتانسیل خوبی به وجود آمده بود که سینما به لحاظ بینالمللی کمی قوی شد ولی بعد از آن افت کرد.
حالا هم هر چه باقی مانده پتانسیل همان سالهاست، همینها باعث شده سینمای ایران دیگر هیچ تازگی برای اسکار نداشته باشد.
و از طرف دیگر دوستانی که از طرف خانه سینما تصمیم گیرنده بودهاند، در تصمیمات خود میبایست ساختار محکم فیلم را مد نظر میگرفتند.
تقیپور درباره اعمال نظر سیاسی اعضای آکادمی اسکار در انتخاب فیلمها میگوید: تعدادی از فیلمهایی که تا به حال برنده اسکار بهترین فیلمهای خارجی بودند و حتی زمانی که «بچههای آسمان» کاندیدا بود و «زندگی زیباست» بنینی به عنوان بهترین فیلم خارجی برگزیده شد به نظرم هیچ سیاسی کاری صورت نگرفت، چون «زندگی زیباست» فیلمی بسیار قوی و محکم بود و احتمال اینکه در یک جریان سیاسی انتخاب شده باشد کم بود.
فضای این فیلم جنگی بود اما اعضای آکادمی جدای از مسأله جنگ، فیلم را از نظر ساختار سینمایی بررسی کردند، پس به نظر من در این مراسم، با نگاه سیاسی داوری و قضاوت نمیشود، اما در نهایت من تأسف میخورم از این پتانسیل خوبی که در دهه اول بعد از پیروزی انقلاب پیش آمد و ما نتوانستیم از آن استفاده کنیم و روزبهروز به جلو برویم.
بزرگترین معرف فرهنگ ایران، سینمای ایران است، اما متأسفانه این روزها کشورهای آسیایی در حال پیشی گرفتن از ما هستند و ما هیچ تلاشی برای معرفی فرهنگ خود انجام نمیدهیم.
مناسبترین نه بهترین
رضا درستکار، منتقد برای ذکر دلایل ناکامی نماینده ایرانی اسکار در سالهای اخیر به دو نکته اشاره میکند: متأسفانه فیلمی که در حد و اندازه مراسمی مانند اسکار باشد در ایران ساخته نشده است.
من خودم زمانی که عضو این هیأت شدم متوجه شدم طی سالهای اخیر هیچ کارشناسی صورت نگرفته و حالا که امسال در مراحل نهایی ماجرا هستیم این اتفاق را میبینم.
متأسفانه در کشور ما، متولی برای هر امری زیاد است، اما کارشناسی صورت نمیگیرد.
همه چیز احساسی سنجیده میشود. همه میخواهند پشت نامهای بزرگ پنهان شوند، دوستان به شدت محافظهکار شدهاند و نمیخواهند ریسک کنند که منجر به مناقشه و چالش علمی شود.
چون آنهایی که در این کمیتهها بودهاند اصلاً کارشناس نیستند. آنها فیلمهایی را که در جشنوارهها مطرح بودهاند انتخاب میکنند، اما معیارهای انتخاب فیلم برای یک جشنوارهای که در آمریکا برگزار میشود با معیارهای انتخاب بهترینهای یک جشنواره داخلی متفاوت است.
آنهایی که صاحب سینما هستند به نظر نمیرسد طرفدار گسترش زبان فیلمهای هنری اروپایی باشند. آنها اشتیاقی برای تماشای این فیلمها ندارند. همیشه فیلمهای مدل هنری اروپایی با بیاقبالی روبهرو بودهاند.
سالها آمده و رفته تا آنها توانستهاند خود را راضی کنند تا بزرگداشتی برای کارگردانان اروپایی برگزار کنند.
آنها با مدل سینمای ایران که دنبالهروی سینمای هنری اروپاست سازگاری ندارند به همین خاطر است که فیلمهای کیارستمی هیچ وقت در اسکار مطرح نبوده چون معیارهای آنها روشن است.
اگر کسی فیلمهای آمریکایی و مراسم اسکار را دیده باشد معیارها را میشناسد، اما انگار دوستان ما در کمیته انتخاب، فیلمهایی غیر از فیلمهای ایرانی را نمیبینند.
درستکار معتقد است در سالهای گذشته روال نامناسبی در انتخاب فیلمها طی شده و میگوید: اعضای کمیته، بهترین فیلم را به زعم خود انتخاب میکنند، اما ما باید متناسبترین فیلمی را که میتواند در اسکار مطرح شود انتخاب کنیم و الزاماً بهترین فیلم، مناسبترین فیلم نیست.
مثلاً فیلم «بچههای آسمان» بهترین فیلم مجیدی نیست اما مناسبترین فیلم او برای اسکار است چون از فرمولهای سینمای اروپا دوراست.
از فرمولهای موفقیت در اسکار یکی صاحبنام بودن کمپانی حمایتکننده از فیلم است و دیگر اکران فیلم در آمریکای شمالی و دعوت از مطبوعات و منتقدین تا نقد مثبت برای فیلم بنویسند، چون در آنجا نظر منتقدین برخلاف ایران، مهم است.
تهیهکننده قدرتمند، ساپورت و اسپانسرینگ مناسب و ... همه از شرایط مؤثر در انتخاب فیلم است.
امسال اگر «چهارشنبه سوری» نماینده ایران باشد هیچ اقبالی برای موفقیت ما به خاطر نداشتن شرایط بالا، ندارد.
«چهارشنبه سوری» فیلمی خوب، اما بدترین انتخاب برای اسکار است.
امسال اگر «آتشبس» انتخاب میشد هر چند از «چهارشنبه سوری» بهتر نیست، اما یک شانس بیشتر داشت، چون چندین نقد در مورد آن نوشته شده و... از طرفی فیلمهایی که از ایران در فستیوالهای خارجی شرکت میکنند باید رنگ مایهای از فرهنگ ایرانی داشته باشند، اما متأسفانه در فیلمهای انتخابی، نشانهای از این فرهنگ به چشم نمیخورد.
این منتقد وجود بینش سیاسی در تصمیمگیریهای اسکار را گریز ناپذیر دانسته و میگوید: وجود نگاه سیاسی طبیعی است، اما اگر فیلم قدرتمند باشدوبتواند تماشاگر را اقناع کند، تمام سطوح سیاسی را میشکند، تصمیمگیرندگان نگاه سیاسی دارند، اما مهم قدرت فیلم است تا بر خط قرمزهای سیاسی غلبه کند.
پایینآمدن استانداردها
فرهاد توحیدی، فیلمنامهنویس نیز معتقد است اسکار مسابقه دشواری است که راهیابی پنج فیلم از میان میانگین بیش از دو هزار عنوان، رقابت بسیار سختی را میسازد.
او میگوید: نباید توقع داشته باشیم هر سال جزو این 5 فیلم برتر باشیم. «بچههای آسمان» فیلمی لطیف و خوش ساخت بود و یکی از نقاط اوج کارگردانش است.
در سالی که این فیلم به اسکار رفت هنوز تشنگی نسبت به سینمای ایران وجود داشت و فیلمهایی که ساخته میشد اورجینالتر بودند.
باید دید از آن به بعد چه اتفاقی افتاد که عطش نسبت به سینمای ایران و آثار ایرانی فروکش کرد.
از طرفی کیفیت تولیدات سینمای ایران نیز در طول 7،6 سال گذشته افت کرده، یعنی تعداد فیلمهایی را که میتوان ردهبندی کرد و در این رقابت شرکت داد افت کرده، یعنی استانداردها پایین آمده است.
ممکن است ما برای جشنوارههای دیگر فیلمهایی مناسب با سیاستهای آن جشنوارهها پیدا کنیم، اما برای اسکار فیلم مناسب چندانی نداریم.
اما اینکه نماینده سینمای ایران در بین 5 فیلم خارجی نباشد چندان جای نگرانی نیست ما نباید سینما را با اسکار تنظیم کنیم، گرفتن جایزه باعث افتخار است، اما آنچه موجب افتخار بیشتر میشود دلسوزی برای تولیدات بهتر و راضی کردن مخاطب با استانداردهای سینمای ملی است. اگر این اتفاق رخ دهد از جشنوارهها دور نیستیم.
توحیدی در مورد درصد شایستگی فیلمهایی که در سالهای اخیر به عنوان نماینده اسکار انتخاب شدهاند میگوید: از این جهت که چهار سال متوالی عضو کمیته انتخاب بودهام میگویم هیچ مسابقه هنری را نمیشناسم که در آن بتوان با قطعیت گفت شایستهها انتخاب شدهاند.
همه چیز نسبی است. هیأتی که امسال فیلم انتخاب میکنند فهم و زیباییشناسی و سلیقه خود را دارند. هنر مانند علوم محض نیست و دقت ریاضی ندارد.
دستگاه زیباییشناسی و سلایق هنری تأثیرات خود را در هر انتخاب و گزینش به جا میگذارند و افراد مختلف دستگاه زیباییشناسی متفاوتی دارند.
در نهایت باید به افرادی که دور هم جمع میشوند تا نماینده را انتخاب کنند، اعتماد کنیم چون قطعاً همه دوستان نسبت به حیثیت ملی و توفیق ایران در چنین رویدادی حساسیت دارند.
این فیلمنامهنویس در مورد درصد دخالتهای سیاسی در تصمیمگیریهای مراسم اسکار میگوید: نگاه سیاسی قطعاً وجود دارد، اما نمیدانم چقدر چون آکادمی اسکار 4 هزار عضو دارد و البته یقیناً همه آنها در رأی دادن دخیل نیستند و همه فیلمها هم دیده نمیشود، اما برآیندی که حس میشود این است که به هرحال خالی از شائبههای سیاسی نیست، اما در اسکار کمتر از فیستوالهای دیگر، ملاحظات سیاسی برای انتخاب آثار لحاظ میشود.
در آنجا به ذات هنر صنعت اهمیت میدهند که البته توفیق در اکران و جذب مخاطب نیز در آن بیتأثیر نیست.
بچههای آسمان یک اتفاق بود
مهدی کرم پور نیز در مورد دلایل عدم موفقیت ایران در اسکار، بعد از «بچههای آسمان» میگوید: در حقیقت کاهش مفاهیم انسانی در سینمای ایران و ساخت فیلمهای سفارشی که مطابق با سلیقه مدیران سینمایی و فرهنگی ما ساخته میشود و به دنبال آن قرار دادن بودجههای خاصی به کارگردانهای خاص و در حقیقت عدم توجه به اینکه ما نیاز داریم در تمام ژانرها فیلمهای الگو برای مخاطب عام بسازیم از مهمترین دلایل این اتفاق است.
«بچههای آسمان»یک اتفاق بود، در آن به مضامین انسانی توجه شده بود، پخشکننده آمریکایی داشت و اسم مجید مجیدی روی آن، اینها باعث یک اتفاق خجسته شد.
اما در تمام این سالها ما سعی کردیم فیلم بسازیم برای کن و مطابق سلیقه آنها، یعنی فیلمهایی مطابق سلائق مدیران فرهنگی و سیاسی و کار براساس الگوهای تجاری کهنه که از فیلمفارسیها میآمدند این روشها خوب جواب ندادهاند.
باید نگاهی به ساخت فیلم در ژانرهای مختلف کنیم و از تخصیص بودجه ویژه برای کارگردانان خاص و مضامین خاص دست برداریم و آنها را توزیع کنیم برای ساخت الگوهای مناسب در تمامی ژانرها.
اگر شیوه کار همین باشد که هست شاید تا 50 سال دیگر هم نماینده ایران به اسکار راه پیدا نکند.
حالا طبق منطق در حالت فعلی از سینمای جدی دنیا عقب هستیم و متأسفانه با حضور و نمایش در چند فستیوال، دچار توهم شدیم.
من خوشحالم که اسکار ساختارهای مبتدی ما و نمایش فقر مادی و فرهنگی ما را ارزش تلقی نکردهاند و در حد و اندازه یک مراسم جدی باقیمانده است.
اسکار متعلق به فیلمهای حرفهای پرمخاطب در حد استانداردهای جهانی است. در اسکار، فیلم سفارشی جایی ندارد و ما هم متأسفانه در سالهای اخیر جز در موارد خاص چنین فیلمهایی تولید نکردیم که بخواهیم جایی در این مراسم داشته باشیم.
این کارگردان در مورد وجود نگاه سیاسی در بررسی فیلمها معتقد است: این فستیوال نگاه سیاسی ندارد، اما همیشه سیاستهای خاص خود را داشته مثلاً فیلم «مونیخ» استیون اسپیلبرگ که یکی از فیلمهای بسیار خوب کارگردانش است، کاندیدا میشود ولی جایزه نمیگیرد.
اما «فهرست شیندلر» چون گرایشهای صهیونیستی دارد بیش از اندازه مورد توجه قرار میگیرد.
جشنوارههای داخلی ایرانی نیز سیاستهای خود را دارند اما باز هم ما هنوز فیلمی در حد و اندازههای اسکار نساختهایم، یعنی به غیر از «بچههای آسمان» فیلمی نداشتیم که بگوییم حق ما را خوردهاند.
این مثل آن است که در فوتبال بگوییم حق ما خورده شدهT ولی در مقدماتی حذف شویم. ما هنوز استانداردهای رقابت در اسکار را کسب نکردهایم.
به دور از سیاه نمایی
سید ضیا هاشمی نیز میگوید:نگاه اسکار با نگاه جشنوارههایی که جنبه سیاه نمایی فیلمهای ایرانی برایشان مهم است تفاوت میکند و یکی از ویژگیهای اسکار در بخش بهترین فیلم خارجیزبان توجه به آثار با مضمون متفاوت است.
فیلمی که به نمایندگی از ایران به اسکار میرود در وهله اول باید دارای ویژگی های جهانی و در کنار آن منعکس کننده غرور ملی باشد.
از آنجا که ایران و ایرانی به ارزش های خاص انسانی توجه دارند، فیلم برگزیده سینمای ایران هم باید با توجه به نکات برای عرضه به آکادمی اسکار انتخاب شود.
ضمن اینکه ما مردمی صلح دوست و طالب آرامش هستیم و نماینده ما در اسکار هم باید جلوهای از این ویژگیها را در خود داشته باشد.
آثاری که در مورد ایران سیاه نمایی میکنند نباید برای حضور در اسکار انتخاب شوند. نگاه اسکار نیز با نگاه جشنوارههایی که این جنبه از فیلم های ایرانی برایشان مهم است، تفاوت میکند و آنها معمولا به این نوع فیلمها توجهی ندارند.
یکی از ویژگیهای اسکار در بخش خارجی توجه به آثار با مضمون متفاوت است.
هاشمی در مورد انتخابهای چند سال اخیر میگوید: این انتخابها از روی سلیقه است و طبعا هر کمیته در هر سال تابع یک سری از عقاید است و بر اساس آن فیلمی را برای مراسم اسکار انتخاب میکند.
در مجموع در سالهای گذشته انتخاب های خوبی همچون «رنگ خدا» را نیز شاهد بودهایم.
او در مورد ناکامیهای نماینده ایران بعد از فیلم «بچه های آسمان» میگوید: برای حضور در مراسم اسکار جدای از انتخاب فیلم درست باید یک سری لابیها هم انجام شود و به همین دلیل سینمای ایران نیاز به افرادی دارد که بتوانند این رابطهها را ایجاد کنند.
همین امسال هم آثاری داریم که در صورت عرضه درست میتوانند در اسکار موفق باشند.
رهایی از وضیعت پر نوسان فعلی
محمدعلی نجفی درباره ویژگی های نماینده ایرانی در مراسم اسکار معتقد است: سینمای ایران برای حضور مهمتر و گستردهتر در اسکار باید از وضعیت متغیر و پرنوسان فعلی رهایی یابد. مضمون تازه و غیرتکراری و ساختار استاندارد هم از دیگر شرایط موفقیت نماینده ایران در اسکار است.
فیلمی که به نمایندگی از سینمای ایران برای مراسم اسکار انتخاب میشود باید دو ویژگی داشته باشد؛ یکی برگرفته از فرهنگ و آداب و رسوم کشور و دیگر استاندارد و مطلوب بودن به لحاظ تکنیک و ساختار استاندارد.
در کنار این عوامل این فیلم نباید تقلیدی از آثار ایرانی و خارجی دیگری باشد. چون بسیاری از فیلمها به لحاظ ساختار آثار شاخصی هستند، ولی مضمونی تکراری دارند.
باید قبل از ارسال فیلم برگزیده به اسکار به نوعی برای آن تبلیغ و فیلم را مطرح کنیم. ضمن اینکه نمایش فیلم در سالنهای متعدد برای آن بسیار مفید است.
سیستم قضاوت آکادمی اسکار اینگونه است که اگر برای فیلمی تبلیغ شود و در سالنهای متعدد به نمایش درآید و از همه مهمتر نقدهایی در مطبوعات درباره آن وجود داشته باشد، فیلم موفقتر و بخت انتخابش بیشتر است.
اما شیوه حضور در جشنواره ها به گونه ای دیگر است. فیلمی چون «بچه های آسمان» مجید مجیدی علاوه بر داشتن هویت ایرانی و بومی پخش موفقی در آمریکای شمالی داشت و جزو پنج اثر منتخب اسکار قرار گرفت.
البته برای حضور مهمتر و گسترده تر در اسکار باید سینما را از وضعیت متغیر و پرنوسان فعلی رها کرد.
ما هنوز دارای یک نظام تولید مشخص و تهیهکنندگانی به معنای واقعی نیستیم و بیشتر فیلمهای موفق در اسکار آثار موفق به لحاظ تولید است. به همین دلیل حضورمان در مراسم اسکار به صورت اتفاقی است.