یکی از این بازیهای جالب و پرمشتری تهران قدیم بازی «جمجمک برگ خزون» بود. این بازی در میان کودکان بهصورت گروهی و مقابل خانهها و گذرهای مسکونی انجام میشد.
در این بازی بچهها یک نفر از میان خود را بهعنوان «اوستا» انتخاب میکردند. بعد از انتخاب اوستا مشتهای گرهشدهشان را روی هم میگذاشتند و با صدای بلند میخواندند: «جمجمک برگ خزون/مادرم زینب خاتون/گیس داره قد کمون/از کمون بلند ترک/از شبق مشکی ترک/گیس او شونه میخواد/ شونه فیروزه میخواد...» صدای خنده و شادی بچهها هنگام خواندن این شعر در کوچه میپیچید و تا ۷ محله دورتر میرفت.
در زمان خواندن شعر مشتهای گرهشدهشان را حرکت میدادند تا از هم باز شود. بچههایی که زبر و زرنگتر بودند وقتی شعر به مصرع آخر میرسید، دست خود را به سرعت جمع میکردند تا به دست اوستا نیفتند. گرفتار شدن به دست اوستا نشانه سوختن و کنار رفتن از ادامه بازی بود.