همشهری آنلاین_ پریسا نوری: این محله پهناور و خوش آب و هوا که سنگ بنای آن در اوایل دوره پهلوی توسط یکی از زرتشتیان خوش فکر و سرمایهدار به نام «هرمز آرش» گذاشته و با دانش مهندسان اروپایی به سبک نوین ساخته شده، سرگذشتی شنیدنی دارد. به بیان دیگر، بنیانگذار محله تهرانپارس فعلی که بخش جنوبیاش در منطقه ۸ و بخش شمالی آن در منطقه ۴ شهرداری واقع شده و از فلکه اول تا چهارم تهرانپارس امتداد دارد ارباب هرمز است. چند روایت از سالهای شکلگیری تهرانپارس که روزگاری ییلاق آمریکاییهای مقیم تهران و اربابان زرتشتی بوده را با «رحمتاللهاکبری» یکی از ساکنان قدیمی محله مرور میکنیم.
- تهرانپارس در دهه ۴۰
همراه خاطرات «رحمتاللهاکبری» پیرمرد ۷۳ ساله که در اوایل دهه ۴۰ و زمان شکلگیری محله در تهرانپارس ساکن شده، به فلکه دوم در آن زمان میرویم. زمانی که جدولبندیها تازه تمام شده و خیابان هنوز خاکی بود. وسط فلکه دوم حوض کوچکی بود که آب زلالی داشت و روی تابلویی نوشته شده بود «فلکه تفتی». اکبری که آن زمان یک جوان ۲۰ ساله بود و به تازگی مغازهای در بالای فلکه خریده بود درباره دلیل نامگذاری فلکه میگوید: «تفتی، نام یکی از اربابان زرتشتی است که در ساخت تهرانپارس به ارباب هرمز کمک کرده، برای همین نامش را روی این فلکه گذاشته است. » سمت غرب فلکه، تا چشم کار میکرد بیابان بود و از شلوغی بزرگراه باقری و خیابانهای فرجام و گلبرگ فعلی خبری نبود.
قسمت شرقی اما آباد نبود و از پسِ چینههای کاهگلی باغ «ارباب رستم» نوک درختان کاج، چنار، افرا و نارون به چشم میخورد. در ضلع شمالی هم بجز کفاشی آقارحمتاللهاکبری چند مغازه نوساز دیگر وجود داشت. کبابی آقاسید، ماستبندی آقافیروز و دو، سه دهانه مغازه که هنوز فروش یا اجاره نرفته بود. آقا رحمتاللهکه بین همسایهها به اوستا اکبری معروف بود، این مغازه ۲۵ متری را به قیمت ۱۷ هزار تومان از ارباب هرمز خرید و نخستین کفاشی محله را راه انداخت. این جوان زرنگ که در سالهای نوجوانی بهعنوان وردست استادکار ماهری کار کرده و کفاشی را یاد گرفته بود برای خودش یک استاد تمامعیار شد و پولدارهای محلههای نارمک و اطراف و حتی شهرری مشتری کفشهای دستدوز چرمیاش بودند.
- جولان ماشینهای آمریکایی در تهرانپارس
ظهر شده و استاد اکبری سرش خلوت بود. فلکه تفتی و خیابان تیرانداز هم به قدری سوت و کور بود که صدای شره آب قناتی که از بالادست میآمد تا درختان باغ ارباب رستم را سیراب کند، تا داخل مغازه کفاشی به گوش میرسید. هر از گاهی دوچرخه، موتور یا ماشین فورد و بیوکی از راه میرسید و سکوت را میشکست. بیشتر ماشینها فلکه را دور زده و در امتداد چنارهای بلند دو سوی خیابان تیرانداز، به طرف فلکه سوم میرفتند. جوان کفاش که حالا از تعمیر آخرین کفش هم خلاص شده بود در حالی که کف دستهایش را با پیشبند چرمیاش پاک میکرد، پشت شیشه مغازه رو به خیابان تیرانداز ایستاد و ماشینها را ورانداز کرد: «بیشتر این ماشینها مال آمریکاییها بود؛ آنها در مرکز شهر زندگی میکردند ولی در تهرانپارس هم ویلا و باغ خریده بودند و اینجا ییلاقشان شده بود، برای همین دائم در رفت و آمد بودند. اربابهای زرتشتی و مباشرهایشان هم مثل آمریکاییها با ماشینهای بنز و فورد این طرف و آن طرف میرفتند و خیلیهایشان هم راننده داشتند. اما مردم محلی بیشتر موتور و دوچرخهسوار میشودند، گاهی هم با اتوبوس دو طبقه تا پیچ شمیرون میرفتند و ۲ ریال کرایه میدادند. » از دلیل نامگذاری خیابان تیرانداز میپرسم، میگوید: ««تیرانداز» نام پدر ارباب هرمز است و ارباب به احترام پدرش نام خیابان اصلی محله را «تیرانداز» گذاشته است. »
- سینمایی برای پولدارها
کفاش محله شبها بعد از تمام شدن کارش به سینما میرود. همان سینما «درایوین» معروف تهرانپارس که چند ماه پیش در بخش شرقی تهرانپارس ساخته شده و حالا از همه جای تهران برای تماشای فیلم به اینجا میآیند. اما جوان کفاش برای تماشای فیلم به سینما نمیرود: «در این سینما هرکسی را راه نمیدهند، باید هم پول و هم ماشین داشته باشی. اینجا مال پولدارهاست. من شبها برای کمک به کیخسرو کارگر سینما میروم و ساندویچ میفروشم. البته گاهی زیرچشمی فیلم هم میبینم اما راستش خیلی اهل فیلم دیدن و این تفریحها نیستم. تفریح و دلخوشی ما کارگرها این است که روزهای تعطیل دست زن و بچه را بگیریم و اطراف فلکه «روئین تن» برویم. آنجا زیر سایه درختها سفرهای پهن کنیم و ناهار بخوریم. »
- از هند تا مجیدآباد
«هرمز آرش» معروف به ارباب هرمز فرزند «تیرانداز» در محله خیرآباد یزد به دنیا آمد و بخش زیادی از سالهای جوانیاش را به هند رفت و کار کرد و به موفقیت رسید. همانجا با دختر دایی خود پری بانو آگاهی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج ۳ دختر به نامهای زرین، دلنواز، یاسمین و دو پسر به نامهای روئین تن و تهمتن است. هرمز آرش با پول هنگفتی که حاصل سالها کار در هندوستان بود، به ایران آمد و زمینهای مجیدآباد را به وسعت ۳۶ میلیونمترمربع از «عظیمه» همسر ابوالقاسم بختیار خرید. پس از خرید اراضی، ارباب هرمز تصمیم به آبادانی و شهرسازی در آن میگیرد و این کار با کمک ارباب «وفادار تفتی» و همکاری چند تن از مهندسان ایران و اروپایی انجام شود. «روئین تن» پسر بزرگ ارباب هرمز در جوانی در اثر حادثهای فوت کرد و ارباب به یاد جوان ناکامش مدرسه و «درمانگاه رویین تن آرش» را در تهرانپارس بنا کرد. هنوز هم این بیمارستان بزرگترین مرکز درمانی تخصصی زنان در شرق پایتخت است.
- عمارت اربابی
هرمز آراش در باغ باصفای مجیدآباد که پر از درختان انار بود و به باغ اناری معروف شده بود ساکن شد و عمارت داخل آن را که یادگار دوره قاجار بود، بازسازی کرد. داخل محوطه باغ حدود هم ۳۰ خانه کارگری بود که به آن قلعه میگفتند و کارگرها و باغبانها در آن زندگی میکردند. طبقه بالای عمارت اتاق خواب و پذیرایی و آشپزخانه و محل زندگی ارباب بود و طبقه پایین مختص مهمانها و مباشرها بود. برق عمارت از برق تهرانپارس تأمین میشد. پری خانم ـ همسر ارباب هرمز ـ و بچهها اغلب ساکن هندوستان بودند و خود ارباب هم تا آبان ماه ساکن عمارت بود و محصولات باغ را که جمع میکرد به هندوستان میرفت. ارباب ۸ شهریور ۱۳۵۱ فوت کرد و در جایی در قصر فیروزه (آرامگاهی در محدوده پادگان قصر فیروزه مختص زرتشتیان) دفن شد، آرامگاه روئین تن آرش فرزندش هم آنجاست. بعد از فوت ارباب هرمز، چند سالی پسرش تهمتن با خانم و بچههایش داخل عمارت زندگی میکردند و بعد آنها هم به خارج از کشور میروند. باغ حالا بوستان پلیس است و عمارت داخلش هم در سال ۸۴ ثبت ملی شد و در سال ۹۳ به ساختمان موزه گرافیک اختصاص داده شد.
- خاطرهای از ارباب هرمز
استاد اکبری که آن سالها آوازه کفاشیاش در تهرانپارس پیچیده بود مشتریانریز و درشتی داشت که یکی از آنها ارباب هرمز بود. او که حافظه خوبی دارد خاطرهای از ارباب گوشه ذهنش دارد: «ارباب هرمز آدم بسیار خوبی بود. او با اینکه ثروت زیادی داشت و نصف املاکش را وقف کرده بود بسیار حسابگر بود یادم است قبل از اینکه پاهایش به خاطر دیابت قطع شود گاهی پیش من میآمد تا کفشهایش را واکس بزنم. خدابیامرز پاهای خیلی بزرگی داشت شماره پایش ۴۸ بود. وقتی روی صندلی مینشست تا کفشهایش را واکس بزنم گفتم ارباب کفشهای شما خیلی بزرگ است دستمزد بیشتری برای واکس بدهید. اما او قبول نکرد و همان ریال را داد. »
- مالکان اولیه تهرانپارس
در محدوده شرق تهران دهها محلهریز و درشت قدیمی یا نوساز وجود دارد اما خیلیها پهنه شرقی پایتخت را به نام تهرانپارس میشناسند. اراضی وسیعی که از شمال و جنوب به خیابان گلبرگ فعلی تا بزرگراه شهید بابایی و از شرق و غرب حدفاصل خیابان استخر و بزرگراه شهید باقری محدود میشود. این اراضی در گذشته ۳ روستای «مهدیآباد»، «مجیدآباد» و «حسینآباد» بود. اما بنیانگذار محله تهرانپارس فعلی که بخش جنوبیاش در منطقه ۸ و بخش شمالی آن در منطقه ۴ شهرداری واقع شده و از فلکه اول تا چهارم تهرانپارس امتداد دارد ارباب هرمز است.
- خیابانهایی که زوج و فرد است
برخلاف بسیاری از محلههای قدیمی، تهرانپارس بر پایه اصول شهرسازی و مهندسی ساخته شده. نقشه تهرانپارس توسط مهندسان خارجی کشیده شده و خیابانهای شطرنجی با شماره زوج و فرد نامگذاری شده. خیابانهای افقی با عدد زوج و خیابانهای عمودی با اعداد فرد نامگذاری شدهاند. حسن این روش خیابانبندی این است که وقتی یک غریبه وارد محل میشود و به دنبال نشانی میگردد، زود پیدا میکند.
- تهرانپارس به روایت «داریوش شهبازی» / تاریخپژوه و تهرانشناس محلهای جدید و مدرن
تهرانپارس محلهای کاملاً جدید و مدرن است که در دوره دوم سلطنت پهلوی شکل گرفته است. در دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ که من کودک بودم و با مرحوم پدرم و خانواده به درایوین سینما رفتم یادم است که اطراف محله تپه ماهور و بیابانهای وسیع لم یزرع بود. تنها چیزی که در آن محدوده وسیع قدمتی داشت ۳ باغ مسکونی و اربابی «مجیدآباد» و «حسینآباد» و «مهدیآباد» بود. این باغها همانطور که از اسمشان پیداست مربوط به دوره قاجارهستند. کهنترین بنایی که در مجیدآباد وجود داشت عمارت بختیاری است که بعدها به ارباب هرمز میرسد و حالا هم موزه گرافیک ایران در آن جای دارد. این عمارت ابتدا متعلق به حاجبالدوله بوده و بعد به فرزندش میرسد و سپس به ناصرالدین شاه رسید. بعدها این اراضی به «امیرمفخم ایلخان بختیاری» میرسد. او این اراضی را از ناصرالسلطنه خریداری میکند و مدتها با خدم و حشم و اهل خانه در این باغ زندگی میکند. بعد از دوره قاجار و در دوره پهلوی ایلخان بختیاری فوت میکند و اراضی به همسر و فرزندش میرسد و آنها هم باغ و زمینها را به فروش میگذارند. «ارباب هرمز» که به هند رفته بود و ثروتی حاصل کرده بود زمینها را میخرد و با خیابانکشی شطرنجی و طراحی مدرن محله تهرانپارس را میسازد و تأسیسات اولیه عامالمنفعه مانند آبرسانی و برقرسانی و... ایجاد میکند. تهرانپارس اسم فارسی سلیس است و بر مبنای بینش زرتشتیان در نظر گرفته شده وکاملاً پیداست که اسم تهرانپارس را هم ارباب هرمز بر روی این محله تازه تأسیس گذاشته است. درختان باغ مجیدآباد از آبراه وسیعی که در خیابان استخر فعلی قرار داشت آبیاری میشد. باغ مهدیآباد هم قناتی داشت که وقتی در دهه ۱۳۳۰ سفارت آمریکا تأسیس شد، سفارت آب قنات را میخرد و میبرد و در نتیجه درختان این باغ خشک شده و بعدها که زمین گران شد اراضی باغ هم که خشک شده بود تفکیک و فروخته میشود و عملاً دیگر مهدیآباد وجود ندارد. ولی باغ مجیدآباد که پارک پلیس فعلی است، همچنان سرسبز است.