همشهری امارات - لیدا هادی: دارایی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس رقم شگفت آوری است.

آنها که طی سالهای سال به شکرانه ذخایر عظیم نفتی خود به ثروتی کلان دست یافتند هیچ گاه مانند یک سال اخیر چنین صندوق های ارزی کشور را سرشار از دلارهای نفتی ندیده بودند.
اما به رغم ثروت کلان اعراب ارزش سیاست جهانی آنها همچنان ناچیز است. آنها تا به حال نخواسته اند از چاه های نفتی برای نفوذی سیاسی در گستره جهانی استفاده کنند. در حالی که این مساله هم اکنون در میان کشورهای خاورمیانه به دلیل بحران های اخیر و دخالت نیروهای خارجی اهمیت فروانی یافته است.

چرا اعراب نمی توانند گره های کور بحران عراق و لبنان را باز کنند؟ مناطقی که هر یک به تنهایی ممکن است به زودی تجزیه کشورهای عربی و جداسازی آنها را همراه داشته باشند. چرا آنها به کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا اجازه می دهند تا منافع اعراب را در کشمکش چرکین اعراب و اسراییل نادیده بگیرد و همواره مسیری رو به سوی منافع اسراییلی ها در پیش داشته باشند؟  چرا کشورهای عربی هیچ گاه سعی ندارند شعله تقابل خطرناک کشورهای غربی با ایران را خاموش کنند مگر غیر از این است که اگر هر تقابل و پیکاری در خلیج فارس روی دهد بیش از هر کسی این اعراب هستند که رونق بازار چاه های نفتی خود را از دست می دهند؟ چرا همه آنچه که اعراب به آن می اندیشند فقط تجارت است؟ و چرا آنها هرچه صندوق های کشور را از دلارهای نفتی بیشتر انباشته می کنند سیاست درونی را به حال خود رها می کنند و سرنوشت و حیات سیاسی خود را به نیروهای خارجی واگذار می کنند؟

برخی کارشناسان و ناظران سیاسی جهان معتقدند عدم قابلیت سیاسی اعراب در مسایل سیاسی جهان را می توان به مسایلی نظیر تاریخ رقابت های درونی اعراب، نبود اتحاد و همبستگی کافی جامعه عربی ، شیوه رهبری مستبدانه و مطلق ، بی کفایتی و عدم نفوذ نهادهای امنیتی و اطلاعاتی آنها و زمینه نامساعد مناقشه های دموکراتیک در این کشور ها دانست. هر کدام از این دلایل خود به تنهایی دارای رویکردها و بازخوردهای مختلفی هستند که می توانند  سیاست درونی اعراب را بیش از پیش تضعیف کنند خواه آنها هر قدر هم برای بروز چنین سیاست ضعیفی نگران باشند.

معنای ثروت در کشورهای عربی با بسیاری از کشورهای جهان متفاوت است. اگر همه کشورهای جهان ثروت را بهانه ای برای رسیدن به قدرت تلقی کنند برای اعراب این تعبیر کاملا متفاوت است. در کشورهای عربی کرانه خلیج فارس هر مطلوبی صرفا بر اساس دلارهای نفتی تعریف می شوند. در 12 دسامبر سال 1998 میلادی قیمت نفت به یکباره کاهش یافت و به ارزش 10.76 دلار به ازای هر بشکه رسید. ژامویه 2007 نفت 58 دلاری صندوق های اعراب را پر می کرد و این روزها هم نفت 130 دلاری آنها را بیش از هر زمانی محبوب آمریکایی ها و هواداران اروپایی شان کرده است. اما این پایان ماجرا نیست. به زودی نفت 200 دلاری قدرت بی مانند اعراب را بیشتر می کند.
شاید بهتر آن بود که بحران سیاست اعراب را نه از میانه نفت - که خود بزرگ ترین چالش قرن حاضر است - بلکه از جنبه دیگری بررسی شود.
 
هم چنان که ارزش دلار روز به روز کمتر می شود امپراتوری آمریکا نیز رنگ می بازد. زمان انتقال قدرت به پدیده هایی نظیر چین، هندوستان ، برزیل و سایر غول های اقتصادی جهان فرا رسیده است و چه تاسف بزرگی که اعراب در این میان به رغم تمامی نیازمندی های جوامع غربی جایی ندارند. آنها هنوز به این واقعیت دست نیافته اند که  سرمایه های کلان طلای سیاه آنها روز به روز رو به کاهش است و با کم شدن هر قطره از ذخایر نفتی محبوبیت و مقبولیت آنان درمیان هم پیمانان ظاهری شان هم کمتر می شود. 

شاید بهتر آن باشد که کشورهای عربی کرانه خلیج فارس که به شکرانه دلارهای باد آورده در توهم قدرت و ثروت سر می کنند به جای دنبال کردن سیاست هایی که هر لحظه از سوی جهان غرب آن هم به بهانه دستیابی بیشتر به چاه های نفتی تعیین می شود درصدد تغییر نگرش و ایدئولوژی رفتاری خود باشند. اگر اعراب بتوانند به دنبال تغییر بینش و نگرش سیاسی خود  ثروت بیکران نفتی شان را در مسیر قدرتی سیاسی به جریان بیندازند به طور حتم بسیاری از تنش ها و بحران های درونی آنها که جز کاستن توان و اتحاد جامعه عربی نتیجه دیگری ندارد، برطرف خواهد شد.
 شاید دیگر زمان آن رسیده باشد که اعراب دریابند آنچه که می تواند جایگاه آنها را در جهان حفظ کند نه ذخایر نفتی کلان و صندوق های انباشته از دلار ، بلکه این قدرت سیاست روز است که هر ملتی را به پیش  می راند.

 دارالحیات