همشهری آنلاین_ مرضیه موسوی: جایگاههای دپو زباله هنوز به نیمه روز نرسیده پر شده و باد، پلاستیکهای سبکتر را به پرواز درآورده است. استقبال خوبی به نظر نمیرسد. مسیر رسیدن به روستا را قبلا هم طی کرده بودی. منظره تپههای پیش رویت با آنچه قبلا دیده بودی فرق کرده. چند ویلای سرخ و زرد و نارنجی، سبزی یکدست تپهها را خط انداخته. حاشیه جاده پر شده از مصالحفروشیها که نمیدانند برای گذران زندگی باید تیشه به معادن سنگ شمیران بزنند یا دلشان از ساخت و سازهای این حوالی خون باشد.
روستا در سکوت فرو رفته و توقعت را برای تماشای زندگی پر تکاپوی روستایی به دیوار میکوبد. تنها مدرسه روستا را میبینی که در دو کلاس درسش، بچهها از هر سن و مقطعی درس میخوانند و یاد مصائب معلم روستا میافتی که فرصت کافی برای رسیدگی به درسهای همه شاگردان را ندارد.
زنی با بطریهای بزرگ پلاستیکی از راه میرسد. کنار مظهر چشمهای در روستا چمباتمه می نشیند و ظرفها را یکی یکی از آب پر میکند. شنیده بودی که آب روستا طعم خوبی ندارد. حالا با چشم خود میبینی درست بیخ گوش پایتخت، در تیرماه سال1399 زنی ظرف آب آشامیدنی را از چشمه پر میکند و روی شانههایش میگذارد و هن و هن کنان به طرف خانهاش میرود.
وانتی با کپسولهای گاز از راه میرسد. گوشهای در سایه توقف میکند و شاهد تلاش بینتیجهاش برای زنگ زدن به مشتری هستی. یادت میافتد اینجا آنتن تلفن همراه هم ضعیف است. برای شنیدن یکی از دهها «الو»یی که کسی از آن سوی خط میگوید باید مدام جایت را عوض کنی و کج و راست شوی. صدای قل خوردن کپسولهای گاز از دور به گوش میرسد و خیلی زود سر و کله اهالی روستا پیدا میشود تا کپسولهای خالی را با کپسولهای پر شده عوض کنند. به نظر میرسد یکی از اهالی آخر هفته مهمان دارد که برای امانت گرفتن کپسول اضافه مشغول چانهزنی است. دو ساعتی از عبورت از میدان اصلی شمیران نگذشته و فراموش کردهای که اینجا روستایی در شمیرانات و همجوار منطقه یک تهران است. این تنها گوشهای از مشکلات روستاهای شمیران است که با وجود قرار داشتن در حریم منطقه یک، نه تنها از توسعه و پیشرفت جا ماندهاند بلکه از امکانات اولیه هم بیبهره ماندهاند و عرصه برای زندگی ساکنانشان تنگ است. مشکلاتی که تنها با همت یک نهاد و ارگان برطرف نمیشود و همه نهادهای خدماترسان برای ایجاد حداقلهای زندگی در آن باید تلاش کنند.
تاریخ انتشار: ۱۴ تیر ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۹
جاده دوطرفه را پشت سر گذاشتهای. از میدان اصلی راهت را به سمت یکی ازروستاها کج میکنی. فرقی نمیکند به ورجین میروی یا کندعلیا یا راحت آباد. جاده یکباره با شیبهای تند و چالههای بزرگ و دستاندازهای غیر استاندارد زیر پایت خودی نشان میدهد.