همشهری آنلاین_ مرضیه موسوی: در همسایگی باغهای ییلاقی شازدههای قاجار که تابستان و بهار را در شمیران به سرمیبردند. «حسن شیخی» نخستین مهندس برق زرگنده صاحب باغی بود که به آن «سفارت طبس» میگفتند؛ خانهای که نخستین طبسی ساکن زرگنده سرایدار آن شد و راه را برای مهاجرت دیگر اهالی طبس به شمیران باز کرد. «قصههای زرگنده» پاورقیهایی بود که سالها پیش «ماندانا خرمشقاقی» از زندگی اهالی قدیمی زرگنده در همشهری محله منتشر میکرد. گفتوگو درباره این خاطرات که گوشهای از هویت محله زرگنده را تشکیل میدهند بهانهای شد برای حضور او در دفتر نوسازی محله زرگنده و گپوگفت او با «طاهره جورکش» کارشناس دفتر نوسازی حسنآباد و زرگنده.
- قمار کامران میرزا و روسها
سن و سالش به زندگی آبا و اجدادش در محله زرگنده قد نمیدهد. با این حال علاقهاش به هویت قدیمی این محله او را به جستوجو در میان قصههای زرگنده کشانده. خرمشقاقی قرار است گوشهای از این خاطرات را در نشستهای دفتر توسعه محله حسنآباد و زرگنده بازخوانی کند.
او میگوید: «پدربزرگم همراه تعدادی از اقوام در باغهای زرگنده زندگی میکردند. آن زمان اینجا هنوز بافت شهری نداشت و روستایی ییلاقی بود. باغ سفارت روسیه متعلق به مادربزرگ پدربزگم که آن را در دوره قاجار به کامران میرزا، پسر ناصرالدین شاه میفروشد. کامران میرزا هم این باغ را در قمار به یک فرد روسی میبازد و از آن دوره، این باغ در اختیار روسها قرار میگیرد. پدربزرگم تعریف میکرد که باغ سفارت روسیه تا دوره پهلوی باغی بدون حصار بود. بعد از کمونیستی شدن روسیه، رضاشاه دستور حصارکشی این باغ را میدهد و ورود مردم به باغ روسیه ممنوع میشود. موقع بازی بچهها در کوچه باغسفارت، دختربچه یکی از اهالی سفارت از پنجره بازی بچهها را تماشا میکرد و به آنها شکلات میداد. وقتی بزرگترها از این ماجرا خبردار شدند بازی بچههای زرگنده در مقابل باغ روسیه را هم ممنوع کردند.»
- زرگنده هنوز مدرسه نداشت
پدربزرگ خرم شقاقی نخستین مهندس برق زرگنده بود. 7سالگی «حسن شیخی» هنوز خبری از مدارس مدرن در زرگنده نبود و پدرش او را برای تحصیل به تهران برد. خرمشقاقی میگوید: «زمانی که پدربزرگم 7 ساله بود در زرگنده فقط مکتبخانه وجود داشت. به همین دلیل پدرش او را با خود به تهران برد تا در مدرسه روسها درس بخواند. یک سالی پدربزرگم و پدرش در تهران ساکن شدند و بقیه اهالی خانه در زرگنده. رفتوآمد بین تهران و شمیران در آن زمان با دشواریهای زیادی روبهرو بود. اما یک سال بعد به دستور رضاشاه تحصیل ایرانیان در مدارس روس ممنوع شد و پدربزرگ به تهران برگشت. بعدها در مدارسی مثل دارالفنون تحصیل کرد. او نخستین مهندس برق روستای زرگنده بود.»
باغ خانواده شیخی نخستین خانه روستای زرگنده بود که در دوره قاجار برقکشی شد: «شرکت برقی در نزدیکی اینجا راهاندازی شده بود. پدر پدربزرگم، او را مأمور میکند تا از این شرکت انشعاب برق بخرد و به اینترتیب نخستین خانه زرگنده صاحب برق میشود. دیدن لامپی که بدون روغن و نفت میسوزد آنقدر برای مردم روستای زرگنده پدیده عجیبی بود که میگفتند باغ شیخی جن دارد. تا اینکه به مرور بقیه باغها هم صاحب برق شدند.»
- مهاجرت طبسیها
زرگنده ساکنان بومی داشت که اجدادشان سالها در این روستا زندگی میکردند. بعدها خانوادههای زیادی از طبس به این محدوده مهاجرت کردند و بخش زیادی از ساکنان این محله را تشکیل دادند. خرم شقاقی میگوید: «نخستین کسی که از طبس به زرگنده مهاجرت کرد به باغ پدربزرگ من آمد و آنجا بهعنوان سرایدار مشغول به کار شد. پدربزرگم زمینی به او داد تا خانهای برای خود بسازد. بعد از آن طبسیهای دیگر هم به این محله آمدند و به شمیران مهاجرت کردند. چون هر فردی که از طبس به شمیران میآمد اول سراغ سرایدار پدربزرگ را میگرفت تا راه و چاه را بشناسد. به باغ پدربزرگم میگفتند سفارت زرگنده.» باغی که در نیم قرن گذشته به مرور، تفکیک و تکههای کوچک شده آن فروخته شد و آخرین درختانش برای ساخت بزرگراه صدر قطع شدند و دیگر اثری از آن نیست.
- کوچه عشاق
زرگنده از دوره پهلوی تغییرات زیادی کرد و به مرور باغهای آن فروخته و به خانههای کوچکتر تبدیل شد. «شهره شیخی» دختر حسن شیخی میگوید: «زرگنده سرتاسر باغ بود. در کوچهای که باغ ما قرار داشت همه داییها و عموها و عمهها و خالهها همسایه بودند. پشت باغ ما باغ آقای امینی بود که فکر میکنم از خانواده امینالدولهها بودند. شازدهها و اعیانی که اینجا باغ داشتند گاهی حتی سالی یکبار هم به باغ خود سر نمیزدند. خیابان چند باری اسم عوض کرده بود. در دورهای اسمش خیابان آهی بود و در دوره دیگر به دلیل قرار داشتن باغ پزشک دربار به نام دکتر لطیفی به کوچه لطیفی معروف شد. جایی که امروز به خیابان الهیه معروف است به نام کوچه عشاق میشناختیم. از بس این کوچه باغ زیبا بود. نام زرگنده هم از محدوده باستانی میآید که در گذشته مردم آن را برای یافتن طلا و خمرههای سکه کندوکاو میکردند و در واقع نام آن زرکنده بود چون زمین را میکندند.» صحبت از کوچه «نونهالان» به میان میآید که اهالی آن صندوقی محلی برای حمایت از کودکان بیسرپرست و ایتام راهاندازی میکنند. به همین دلیل این کوچه به کوچه نونهالان معروف میشود.
خرمشقاقی میگوید: «مراسم ماه محرم برای زرگندهایها بسیار مهم بود. قبل از آغاز مراسم دهه محرم علم زرگنده در خانه یکی از اهالی که نسبتی فامیلی با پدربزرگم داشت بسته میشد. یکی از اهالی خانه باغ خود را که وسعت زیادی داشت در اختیار مراسم میگذاشت و به تکیه اختصاص میداد. بعد از توسعه تهران و ساخته شدن بزرگراه صدر، باغهای زیادی از جمله باغ پدربزرگم از بین رفتند. اما هنوز همه ما مراسم روز عاشورا هرجا که باشیم خودمان را به زرگنده میرسانیم و در این مراسم شرکت میکنیم.»