آمار دقیقی وجود ندارد ولی روزانه ممکن است شاهد شنیدن جملاتی از این قبیل باشیم: «فلانی بدون داشتن نشانه بیماری قلبی، یکدفعه سکته کرد و مرد.» یا «شنیدی فلان مجری تلویزیون یکدفعه بدون دلیل، کور شد.» و ....
در واقع مشکلات روانشناختی و جسمانی برخاسته از عوامل تعامل کننده متعدد است.
وقتی روابط و رویدادهای محیطی برای هر کس معنی «انفرادی» خاصی دارند و هیجانات قوی را برمیانگیزند، در آن صورت واکنشهای بدنی گوناگونی روی میدهد. به عنوان مثال شنیدن خبر مرگ عزیزی یا بودن در جمع خانواده و یا ورشکستشدن، تغییرات بدنی متفاوتی ایجاد میکند.
پیوند بین عوامل روانشناختی و سلامت جسمی البته یک طرفه نیست هر حالت روانشناختی در مستعد ساختن فرد برای ابتلا به بیماری جسمانی نقش دارد. اما بیمار شدن نیز به نوبه خود حالت ذهنی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. افسردگی، اضطراب، خشم و احساس ناامیدی و درماندگی مشخصه بیشتر کسانی است که مجبورند با بیماری و ناتوانی جسمانی زندگی کنند.
لازم نیست بیماری جسمی بدخیم باشد تا اثر روانشناختی داشته باشد. کسی که سرماخوردگی و دردهایی از این دست داشته باشد میداند که این اختلالهای نسبتا جزئی تا چه حد میتوانند باعث آسیب روانشناختی شوند. البته اختلال جسمی سختتر مثل سرطان تاثیر شدیدی روی افکار و احساسات شخص خواهد گذاشت.
با این مقدمه به سراغ دکتر «فریده صالحی» روانپزشک رفتیم. پرسش و پاسخ ما و او را دوباره نگرش افراد نسبت به بیماریهای مختلف و تاثیر آن بر سلامت روان، میخوانید.
- آیا فشارهای روانشناختی دراز مدت میتواند باعث ایجاد بیماریهای جسمی شود؟
بله حتما. در آزمایشهایی که محققان روی حیوانات انجام دادهاند دریافتهاند که تهدیدهای بدنی یا محیطی مخاطرهآمیز، غدد درون ریز را به فعالیت در میآورد. برای مثال غدد آدرنال حجیم شده و ذخیره استروئیدهای خود را تخلیه میکنند.
این امر رنگ آنها را از زرد به قهوهای تغییر میدهد و زمانی که حیوانات از فشار روانی خلاص میشد غدد آدرنال به اندازه طبیعی خود بازمیگشتند؛ اما این فقط یک بهبود موقت بود. چند هفته پس از احیا فشار روانی غدد دوباره حجیم شده و ذخیره استروئیدهای خود را از دست میدهند.
بنابراین محققان دریافتند که اگر فشارهای روانی شدید و طولانی مدت باشد عاقبت حیوان از ناتوانی زیاد میمیرد. به خاطر چنین تغییراتی در کارکرد بدن فشارهای روانشناختی دراز مدت (مثل استرس در شغل یا خانواده، مشکلات مالی و...) میتوانند بیماریهای جسمی مثل فشارخون، زخمهای معده یا سردرد و... ایجاد کنند.
با این توضیحات میتوان نتیجه گرفت که حالت ذهنی شخص میتواند بدنش را تحت تاثیر قرار دهد. همانگونه که نقائص بدنی ممکن است باعث مشکلات روانشناختی شود.
مشکلات روانشناختی هم ممکن است باعث نقائص بدنی شوند. وقتی عوامل روانشناختی در بیماری دخالت دارند نقش آنها معمولا غیر مستقیم است. به عنوان مثال ویژگیهای شخصیت به تنهایی ممکن نیست بیماری آسم ایجاد کند اما وقتی با ریههای بسیار حساس و فشارهای روانی موقعیتی خاص همراه شود ممکن است نقش مهمی در ایجاد آسم ایفا کنند.
- به نظر شما، این نوع دردها که به دردهای روان تنی معروفند چه علائمی دارند و چطور میتوان آنها را مهار کرد؟
دردهای روانتنی معمولا اختیارشان در دست شخصی نیست و فرد نمیداند چگونه این درد شروع شده یا چه کاری انجام دهد تا درد او کاهش یابد اما کسانی هم هستند که همان درد را دارند که منشا جسمانی هم دارد و با رفتن پیش پزشک درد آنها رفع میشود.
معمولا شروع این گونه دردها از 40-35 سالگی به بعد است که تا سالهای سال ادامه دارد و موجب اختلال در کارکرد اجتماعی یا شغل فرد میشود.
فردی که دردهای روان تنی دارد معمولا چند درد را با هم دارد این افراد اغلب همزمان در جستوجوی کمک گرفتن از چندین پزشک برمیآیند که ممکن است موجب پیچیده شدن وضع آنها شود. علائم اضطراب ما خلق افسرده، ناسازگاریهای زناشویی، تهدیدهای خودکشی و … در اغلب این افراد دیده میشود.
- حال اگر فردی دچار این بیماری شد، چه کار باید بکند؟
میبایست به جز عوامل جسمانی نگاهی هم به عوامل روانشناختی نظیر فشارهای روحی که به تازگی یا برای مدتی او را آزرده، داشته باشد. استرسها نقش موثری در به وجود آمدن دردهای جسمانی دارند.
همچنین بنا به دیدگاه بهداشت روانی جهت جلوگیری از اتفاقات جسمانی ناخوشایند میبایست خود را در مقابل فشارهای روحی مجهز کرده و یا از آنها دوری کنیم.