کتاب «جنایت» ترجمه ۴ داستان از جان استاین‌بک از مجموعه The Long Valley است که سال ۱۹۷۵ توسط انتشارات پَن منتشر شد.

به گزارش همشهری آنلاین، مجموعه داستان «جنایت» شامل ۴ داستان کوتاه با مضمون زندگی اجتماعی امریکایی است که نخستین بار در دهه ۱۹۳۰ منتشر شدند. داستان‌های بلدرچین سفید، تسمه، خودپاسبان و جنایت که البته این آخری در سال انتشارش، ۱۹۳۴، برنده جایزه اُ. هنری شد. سه داستان این مجموعه، بلدرچین سفید، تسمه و جنایت، روایت‌هایی از زندگی‌های زناشویی نابرابری هستند که به خشونت کشیده می‌شوند. خشونتی که استاین‌بک (در ایران با نام اشتاین‌بک هم شناخته می‌شود) در این داستان‌ها ترسیم می‌کند، ظریف، بدون اغراق و هراس‌انگیز است.

بلدرچین سفید، داستان زنی است به نام مری تلر، همسر هری تلر که پیش از ازدواج، تصویر باغی بی‌نقص را در ذهن خیال‌پرورش ترسیم کرده است. او به دنبال مردی است که «باغ او را بپسندد»، بعد با هری تلر آشنا می‌شود و وقتی تصویر هری با تصویر باغ در ذهن او هم‌خوانی پیدا می‌کند، تن به ازدواج با این مرد تجارت‌پیشه می‌دهد و باغ، آن‌طور که مری تصور می‌کرده، ساخته می‌شود. مری، خیال‌پرداز و رویابین است و هری، سعی می‌کند منظور مری را از داستان‌هایی که درباره باغ سر هم می‌کند و وسواس بسیارش درباره جزئیات را درک کند، اما تلاشش ناامید کننده است. هری، همسرش را دوست دارد، اما با جهان ذهنی او بیگانه است، با این حال، این تفاوت را بر زیبایی مری بخشیده و ظاهرا با آن کنار آمده است. همه چیز به نظر مرتب است ولی در این نظم، چیزی دلهره‌آور وجود دارد که باعث می‌شود به زیبایی باغ و عشق زن و شوهر به یکدیگر، شک کنیم.  

تسمه، داستان زن و شوهری کشاورز است که مورد احترام باقی کشاورزها هستند. کشاورزها در همه امور به پیتر رندل اقتدا می‌کنند: «پیتر رندل از کشاورزان بسیار محترم بخش مونتری بود...متانت نیز در چشم‌های پیتر وجود داشت، چشم‌هایی مکدر و متین تا مرز ماتم‌زدگی. مردم می‌دانستند نیرویی در وجودش هست، اما نیرویی که مهار شده بود.» پیتر و همسرش که در پنجاه و پنج سالگی، به پیرزن‌های سالخورده شبیه بود، زندگی آرام و موقری داشتند با برنامه‌ای از پیش تعیین شده. تنها یک چیز برای باقی کشاورزها روشن نبود: پیتر سالی یک هفته به سفر می‌رفت و همسرش را با مزرعه تنها می‌گذاشت. همسرش به همسایه‌ها می‌گفت که او برای سفر کاری رفته است؛ سفرهایی که ماهیت حقیقی‌شان تا مدت‌ها پنهان ماند.  

جنایت نیز روایت دیگری از زندگی زناشویی است. داستان زندگی یک مزرعه‌دار آمریکایی که با دختری یوگوسلاو ازدواج می‌کند. مرد در ابتدا از اینکه با زنی زیبا ازدواج کرده خوشحال است، اما رفته رفته، متوجه می‌شود که نمی‌تواند با او ارتباط برقرار کند. زن، فرمانبردار است و همه نیازهای مرد را پیش‌بینی می‌کند، اما احساس مرد نسبت به او، احساس یک مرد به همسرش نیست، بلکه گمان می‌کند او هم یکی از حیوانات مزرعه است؛ یک اسب. پدر زن، در شب عروسی به دامادش توصیه می‌کند دخترش را مدام کتک بزند: «یلکا از نژاد اسلاوه، مثل دخترهای امریکایی نیست. اصلا در مقابل اون‌ها پسره. اگه بد بود کتکش بزن. اگه هم یه مدت دیدی خوبه باز هم کتکش بزن. من که مامانش رو می‌زنم. بابام هم مامانم رو می‌زد. خلاصه این دختر اسلاوه. مردی رو که یه فصل کتکش نزنه دوست نداره.» مرد، از این کار ابا دارد، اما خودداری او مقدمه ارتکاب به جنایت است.  

داستان دیگر این کتاب، خودپاسپان، روایتی از لینچ کردن سیاهان در امریکا است. وقتی مردم تصمیم می‌گیرند مرد سیاهی را که به اتهام جرمی دستگیر شده، قبل از آن که «یک وکیل مارمولک» سر برسد و تبرئه‌ش کند یا مجازاتش را کاهش دهد، اعدام کنند. لینچ کردن، اعدام غیر قانونی یا ضرب و جرح گروه اقلیت، توسط اکثریت با قصد سرکوب اقلیت است، اقدامی که سفیدپوستان امریکایی تا نیمه‌های قرن بیستم علیه سیاهان انجام می‌دادند.

جان استاین‌بک، برنده جایزه پولیتزر و نوبل ادبی، که در آثار فارسی بیشتر با تلفظ اشتاین‌بک شناخته می‌شود، زاده کالیفرنیا است. او در طول عمر خود خبرنگاری، کارگری، تصدی‌گری داروخانه، میوه‌چینی و انواع مشاغلی از این دست را تجربه کرد. او زمان‌های بسیاری را با کارگران دمخور بود و از طرف دیگر، بخشی از زندگیش در دوره رکود بزرگ امریکا گذشت. او رنج زندگی طبقه کارگر را از نزدیک لمس کرده بود و از این رو، این مسئله مضمون بسیاری از داستان‌های او شد. یکی از معروف‌ترین آثار او، که برنده پولیتزر ادبی در سال ۱۹۴۰ شد، رمان خوشه‌های خشم است. نویسنده، در دفتر خاطرات خود از پنج ماهی می‌گوید که صرف نوشتن خوشه‌های خشم کرد. او در زمان مرگ باجناقش این رمان را می‌نوشت و در همین حال به خاطر جنگ و همین طور فروش خانه‌اش در کالیفرنیا تحت فشار بود: آیا کتابی تا به حال تحت چنین شرایط بغرنجی نوشته شده است؟ تمام سیستم عصبی من تحت فشار است. امیدوارم به سمت حمله عصبی کامل پیش نروم. ‌ ای کاش می‌توانستم برای مدتی ناپدید شوم. می‌ترسم این کتاب از هم بپاشد. اگر این اتفاق بیفتد، من هم از هم می‌پاشم.

«خوشه‌های خشم» فیلمی از جان فورد بر اساس رمان جان استاین‌بک

«خوشه‌های خشم» بعدها توسط جان فورد، به فیلم تبدیل شد. استاین ‌بک، علاوه بر داستان‌نویسی، دستی هم بر آتش فیلم‌نامه‌نویسی داشت. او در اقتباس از آثار دیگرش همچون مرواید، تورتیلا فلت و موش‌ها و آدم‌ها با کارگردانانی چون امیلیو ایندیو فرناندس، ویکتور فلمینگ و  لوئیس مایلستون همکاری کرد.  

استاین‌بک، اواخر عمرش، از مواضع چپ خود کوتاه آمد و تبدیل شد به یکی از طرفداران جنگی که دولت امریکا در ویتنام به راه انداخت. جی پارینی، نویسنده کتاب زندگینامه استاین‌بک دوستی او با رئیس‌جمهور لیندون بی. جانسون را در احساس این نویسنده نسبت به جنگ ویتنام، موثر می‌داند.

مجموعه داستان «جنایت» نوشته جان استاین‌یک ترجمه مهرداد وثوقی است. این کتاب جیبی از مجموعه پانورامای انتشارات ققنوس است و راهی سریع برای آشنایی با شیوه قصه‌گویی این نویسنده بزرگ امریکایی.

برچسب‌ها