فریادهایی نه از جنس زمان که قدمت آن بسته به تاریخ باشد بوی کهنگی ازآن به استشمام برسد چه اینکه نفسی پاک آن را به دنیا ارزانی داد، جانی شیفته حضرت باری که جز او را نمیدید و همین ماندگار کرد کلام او را.
شاید مورخین سالها بعد به آنانی اشاره کنند که خمینیست خوانده میشدند، فرزندانی از تبار و پیرو خمینی و جملاتی از او را مستند اندیشههای او کنند.
هنوز چند صباحی از او نگذشته است و هنوز زمان زمان اوست؛ چرا که پیامش برای امروز نیست نافع است.
نگاهی به فرازهایی از آخرین پیامهای امام خمینی(ره) مروری بر تاریخ سرزمینمان است و جستن خاطرهها در هزارتوی فراموشی ها؛ آنچه به یادمان میآورد چرا فردا میخوانند عدهای را خمینی است.
جام زهری که نوشیده شد
قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است ولی راضی به رضای خدایم و به رضایت او این جرعه را نوشیدم... این جملهای بود که امام خمینی(ره) درباره پذیرش قطعنامه 598 درخصوص جنگ تحمیلی علیه ایران از سوی عراق بیان کردند.
همزمان با یورش رژیم بعث عراق به ایران در سال 1359 جوانان زیادی برای دفاع از مرز و بوم و ناموس کشور راهی جبهه شدند.جبههای که ناجوانمردانه و با حمایت غرب از صدام بهمدت هشت سال کوچک و بزرگ؛پیر و جوان ؛ زن و مرد ایرانی را به خاک و خون غلتاند اما هیچچیز مانع از آن نشد تا جبههها خالی از نیرو شود چرا که همان طور که رهبرفقید و بزرگ انقلاب اسلامی فرمودند: جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمىشناسد و امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنهها و مرفهین بىدرد شروع شده است؛ و من دست و بازوى همه عزیزانى که در سراسر جهان کولهبار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمین را نمودهاند، مىبوسم؛ و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچههاى آزادى و کمال نثار مىکنم .
از همین رو عطش شهادت فوج فوج تشنگان این راه را به سوی پیکار با طاغوتی دیگر کشاند. با وجود این شرایط به جایی رسید که امام ناگزیر به قبول قطعنامه شد. قعنامهای که آن را به جام زهری تشبیه کرد که چارهای جز نوشیدنش وجود نداشته است. ایشان درباره چرایی قبول قطعنامه گفتند: «اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود؛ این است که من تا چند روز قبل، معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مىدیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا خوددارى مىکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه بهنظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مىدانم.
خدا مىداند که اگر نبود انگیزهاى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هرگز راضى به این عمل نمىبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.»
با این وجود امام خود را شرمسار ملت میدانست «خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مىکنم».
اما امام خمینی توصیهای هم به بازماندگان وهمین طور آیندگان درخصوص نحوه پایان جنگ و قبول قطعنامه کردند وآنان را به هشیاری فراخواندند: «در این روزها ممکن است بسیارى از افراد بهخاطر احساسات و عواطف خود، صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هرچند این مسئله بهخودى خود یک ارزش بسیار زیباست اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست.
چه بسا آنهایى که تا دیروز در برابر این نظام جبههگیرى کرده بودند و فقط بهخاطر سقوط نظام و حکومت جمهورى اسلامى ایران از صلح و صلحطلبى به ظاهر دم مىزدند، امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگرى را مطرح نمایند و جیرهخواران استکبار، همانها که تا دیروز زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند؛ و ملیگراهاى بىفرهنگ براى از بین بردن خون شهداى عزیز و نابودى عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند که ا نشاءالله ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیارى جواب همه فتنهها را خواهد داد».
رهبر فقید ایران در خاتمه نیز نکتهاى را متذکر شدند و آن اینکه در قبول این قطعنامه فقط مسئولان کشور ایران، به اتکاى خود تصمیم گرفتهاند و کسى و کشورى در این امر مداخله نداشته است.
نامهای که گواهی داد
شاید کمتر کسی باور میکرد وقتی که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران پیشبینی کند که مارکسیست را بعد از این باید در موزهها جستوجو کرد ؛ دو سه سال بعد این موضوع به واقعیت تبدیل شود ؛ اما اینگونه شد و پیشبینیهای این فیلسوف و عارف الهی مبنی بر فروپاشی بلوک شرق یعنی شوروی و از بین رفتن اردوی سرمایهداری به وقوع پیوست. امام خمینی در نامه تاریخی خود به میخائیل گورباچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی قبل از متزلزل شدن پایههای اردوی کمونیستی، در سایه دوراندیشی خود تأکید کرده بودند که موازنه قدرت در دنیا رو به تغییر است و این تغییرات به فروپاشی کمونیسم و بلوک شرق خواهد انجامید.
نامه مهم و تاریخی امام خمینی(ره) به گورباچف در دی ماه 1367 در شرایط خاص تاریخی صادر شد و تأثیرات اساسی و پیامدهای ویژهای در زمینه بیداری اسلامی و پاسخگویی به سؤالات فکری بشریت تشنه حقیقت داشت که بهعنوان یکی از اقدامات محوری و بنیانگذار جمهوری اسلامی، در راستای نظریه «صدور انقلاب» مورد توجه قرار میگیرد.
این نامه در شرایطی صادر شد که تحلیلگران و سیاستمداران جهانی در تردید کامل نسبت به آینده اتحاد جماهیر شوروی سابق به سر میبردند و تنها در انتظار تجدیدنظر طلبی دنیای کمونیسم بودند و هیچ گونه پیشبینی مناسبی نسبت به آینده بلوک شرق نداشتند. اما امام خمینی(ره) با برخورداری از یک بینش و بصیرت عمیق نسبت به تحولات جهانی و درک مناسب از مشکلات حاکم بر نظام فکری و سیاسی شوروی سابق، ضمن پیشبینی فروپاشی قطعی ساختار ایدئولوژیک حاکم بر بلوک قدرتمند شرق، مبانی و اصول مورد نیاز برای گذر از شرایط تحول را فراروی حکام کاخ کرملین قرار دادند تا آنها با شناخت صحیح از زمان، قادر شوند به مسئولیت تاریخی خود نسبت به ملت عمل کنند.
امام خمینی در مطلع نامه خود خطاب به گورباچف مینویسد: «اولاً رهبری شما بر اتحاد شوروی و موضعگیری تان در مسئله پروستریکا و علنیت توازن کنونی موجود، جهان را در آینده نزدیک دستخوش تحولات اساسی خواهد کرد. متانت شما در رویارویی با تحولات جهانی در بسیاری از موارد منبع تغییرات و مسبب بر هم خوردن توازن کنونی موجود میشود.»
ایشان در ادامه با قاطعیت اعلام میکند: «فروپاشی کمونیسم بهدلیل ضعف آن در پاسخگویی به نیازهای واقعی انسانها اجتنابپذیر است. و باید بعد از این در موزه تاریخ سیاسی جهان بهدنبال کمونیسم بگردیم. زیرا، کمونیسم پاسخگوی هیچیک از نیازهای واقعی انسانها نیست.... چرا که آن یک مکتب مادیگر است و رها کردن بشریت از بحران بیاعتقادی و هدایت آن به سوی دنیای معنویات که اصلیترین درد جوامع شرق و غرب است، میسر نیست.»
امام همچنین دو باره به گورباچف خاطرنشان میکند: «نظام کمونیستی برای اصلاح روشهای نادرست خود اصلاً نباید به دامن غرب پناه ببرد و در آن بهدنبال راه حل مشکلات خود باشد. امکان دارد که از فعالیتهای اقتصادی سران سابق کمونیستی و روشهای نادرست آنها باغ سبز جهان غرب شکوفا شود ولی حقیقت در جای دیگری است. اگر شما در چنین شرایطی مایل باشید برای باز کردن گرههای اقتصاد بر باد رفته کمونیسم به منابع سرمایهداری غرب پناه ببرید، در آن صورت هرگز نخواهید توانست دردهای جامعه خود را علاج کنید. باید دیگران بیایند و دردهای شما را علاج کنند. چرا که امروز اگر مارکسیسم در مسائل اقتصادی و اجتماعی به بنبست رسیده، جهان غرب نیز در همان مسائل دچار سختی شده است. امروز در جهان چیزی بنام کمونیسم وجود ندارد. ولی از شما با جدیت میخواهم که در تخریب دیوارهای خیالی مارکسیسم در زندان غرب و شیطان بزرگ (آمریکا) گرفتار نشوید.»
ایشان در خاتمه نیز تاکید میکند : «صریحاً اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران بهعنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی میتواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید و در هر صورت کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم میشمارد.»
بیانات مذکور امام راجع به نامه تاریخی خود پیرامون سرنوشت آتی اتحاد شوروی فوقالعاده جالب است. آنقدر که بعدها میخائیل گورباچف در این مورد گفت: «اگر به دوراندیشی امام خمینی توجه میکردیم و به هشدارهای ایشان با جدیت عمل مینمودیم اکنون چنین سرنوشت ناخوشایندی را نداشتیم.»
این اعترافات درست 10سال بعد از ارسال نامه تاریخی حضرت امام خمینی به رهبری اتحاد شوروی بیان شد. ظرف این مدت دو مورد از درایت امام یعنی اضمحلال امپراتوری شرق و پناه بردن اتحاد شوروی به آغوش غرب و به بن بست رسیدن آن آشکار شد.
حکم الهی
«والله اگر جوان بودم و قدرت حرکت داشتم شخصا میرفتم و او [سلمان رشدی] را میکشتم.» این جملهای است که امام خمینی(ره) در واکنش به انتشار یک کتاب توسط یک نویسنده هندی تبار انگلیسی گفتند.چاپ یک کتاب در سال 1367 که دربردارنده وقیحانهترین اهانتها به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) بود باعث شد تا رهبر فقید ایران حکم تاریخی خود را درباره نویسنده آن صادر کند؛ حکمی که به موجب آن تمامی مسلمانان اجازه قتل نویسنده کتاب یعنی سلمان رشدی را یافتند.