و هیچ روزی چون چهاردهم خرداد نبود که در آن، توفان مصیبت و عزا، بر این مردم تازیانه غم و اندوه فرود آورد. ایران یکدل شد و آن دل در حسرتی گدازنده سوخت و یک چشم شد و آن چشم در مصیبتی عظیم گریست.
در آن روز، خورشیدی غروب کرد که با طلوع آن، هزار چشمه نور در زندگی ملت ایران جوشیده بود؛ روحی عروج کرد که با نفس روحاللهیاش، پیکر ملت را جان بخشیده بود؛ حنجرهای خاموش شد که نفس گرمش، سردی و افسردگی از جهان اسلام زدوده بود؛ لبانی بسته شد که آیات الهی عزت و کرامت را بر مسلمین فروخوانده و افسون یأس و ذلت را در روح آنان باطل ساخته بود.
آن روز، روز عزای بزرگ عالم اسلام شد. سوزش آن غم، به ملت ایران منحصر نماند. در سراسر جهان، هر جا دل روشن و جان بیداری بود، مصیبتزده شد. هرجا مسلمانی آگاه از انقلاب و مسائل آن بود، خود را صاحب عزا شمرد. پس، در روی زمین جایی نماند که در آن، دلهایی از این حادثه عظیم، از اندوه لبریز نشود و انسانهایی از این فقدان بیجبران، به عزا ننشینند.
و اما ایران، یکسر عزاخانهای شد که در هر شهر و روستایش، شیون حسرتبار از یکایک خانهها سرریز شد و کوی و میدان و خیابان را پر کرد. هیچکس نتوانست این جرعه درد را خاموش فروبرد؛ از دلاوران میدانهای نبرد تا مادران و پدرانی که غم شهادت جوانانشان نتوانسته بود گره عجز و اندوه بر جبینشان بیفکند تا بزرگمردان عرصه علم و عرفان و سیاست و تا یکایک آحاد این ملت عظیمالقدر، همه و همه در این مصیبت عظمی زار زار گریستند یا صدا به فغان بلند کردند یا بیصبرانه بر سر و سینه زدند.
مصیبت فقدان امام، همان به بزرگی امام بود و جز خدا و اولیایش کیست که حد و مرز این عظمت را بشناسد؟ آنجا که دلهای بزرگ بیتاب میشوند، آنجا که انسانهای بزرگ دستوپا گم میکنند، آنجا که صحنه، از بیقراری میلیونها و میلیونها انسان پر است، کدام زبان و قلم انسانی است که بتواند نمایشگر و صحنهپرداز گردد؟
و اما روی دیگر صحنه، یعنی فضای ملکوت جهان در آن روز، تنها برای اصحاب بصیرت و معرفت مشهود بوده است.
شاید چشمهای نافذی که حجاب ملک را میگشایند و مرغ نگاه را تا ملکوت پرواز میدهند، شگفتیهای بیشتر و صحنههای تماشاییتری را آن روز در آن عاشورای خمینی دیده باشند؛
عروج نفس مطمئنهای را به قرارگاه لطف رحمت خدا، صعود کلمه طیبهای و نفس راضیه و مرضیهای بهسوی حق، رجوع جویباری را به دریا و وصال عاشقی را به معشوق، استقبال خیل عظیم شهدا را از آن روح مطهر و خیرمقدم ارواح طیبه اولیا را به آن میهمان تازهوارد، فوز و فلاح جان مزکایی را که بر بال ملائک رحمت نشسته و شمیم حسنات بیشمارش، مشام فرشتگان و خزنه بهشت نعیم حق را معطر ساخته، عمل صالحی را که ردایی از نور گشته و بر پیکر ملکوتی آن روح مجرد پوشانیده شده و باران غفران و فضل خداوندی گشته و بر سراپای آن عبد صالح فروریخته و دارالسلام ابدی شده و آن مشتاق رضوان حق را در خود جای داده است.
افسوس که برای ما خاکیان، از آن آیینهبندان جشن ملکوتی، بارقه تسلایی نمیدرخشید و جز اشک دیدگان، نمی بر آتش هجران آن قبله دلها افشانده نمیشد.
شور عزا در غم پدر مهربان، معلم دلسوز و مرشد حکیم و دیدهبان همیشه بیدار و طبیب درد و درمانشناس و سروش رحمت خدا بر امت و یادگار انبیا و اولیا در زمین، اهل زمین را میگداخت و غمی بیتسلا بر آنان فرومیریخت.
زمان، یگانه خود را از دست داده و زمین، گوهری یکدانه را در خود گرفت. پرچمدار بزرگ اسلام، پس از عمری مبارک که در راه اعتلای اسلام سپری شده بود، دنیا را وداع کرد و قطب عالم امکان و ولیالله الاعظم (ارواحنا فداه) در مصیبت خلیفه خود سوگوار شد.
برگرفته از پیام رهبر معظم انقلاب
بهمناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)
10 خرداد 1369