همشهری آنلاین_ راحله عباسی: «عبدالجبار کاکایی» به واسطه مسئولیتش در واحد ادبی مؤسسه نشر و حفظ آثار امام خمینی(ره) در خیابان یاسر سالهاست به منطقه ما رفتوآمد دارد. او سال ۱۳۶۱ در ۱۹ سالگی از ایلام به تهران آمد. انعکاس زندگی شهری در ترانههایش دیده میشود و بین تهران و ترانه پیوندی قائل است که حاصلش سرودن ۱۰ ترانه خاص برای تهران شده که در برنامههای تلویزیونی مختلف از جمله تیتراژ برنامه «روزآمد»، «صبح بخیر ایران» و «صبحی دیگر» آنها را شنیدهایم. او که در جلسات شعر و ترانه مراکز فرهنگی منطقه حضور فعال داشت، این روزها از طریق فضای مجازی پیگیر برگزاری نشستهاست. کاکایی پیشنهاد راهاندازی فرهنگسرایی مختص شعر و ادبیات میدهد که به نمادی برای تهران تبدیل شود. با او در آستانه روز ملی شعر و ادب فارسی همکلام شدیم.
روزهای خانهنشینی و کرونایی در فعالیتهای ادبی شما چگونه خود را نشان دادهاست؟
کلاسهای حضوری و نشست «عصر شعر و ترانه» که از نشستهای مهم ادبی بین ترانهسراها و شاعران در تهران بود تعطیل شد. مثل دیگر شهروندان تردد من هم در شهر کم و ارتباط و تعامل با اهالی شعر بهصورت مجازی شده. سفرهایی که برای برگزاری کارگاههای ادبی به شهرهای مختلف داشتم همگی تعطیل شدهاست. مشغول تکمیل مجموعهای از اشعار اخیرم به نام «کشتههای بیطرف» هستم که بهزودی از سوی انتشارات دالاهو چاپ میشود. بقیه فرصتم هم به مطالعه میگذرد. تمرین خوشنویسی هم از جمله کارهایی است که در این ایام به آن میپردازم.
تا حدودی. خیلی علاقهمند به این فضا نیستم. جلسات حضوری را به دلیل پرسش و پاسخ و مراوده بین اعضای جلسه دوست داشتم. ولی با توجه به شرایطی که پیش آمده در این مدت چند جلسه هم بهصورت مجازی با گروههای مختلف شرکت کردم. به نظر میرسد کمکم باید به فکر استفاده درازمدت از فضای مجازی باشیم.
همراهی و همدلی شهروندان با توصیههای کادر درمانی در شرایط پاندمی بیماری کرونا را چطور ارزیابی میکنید؟
در کلانشهر تهران میبینم که شهروندان اصول بهداشتی را طبق توصیه پزشکان رعایت میکنند و این به ما کمک میکند تا یاد بگیریم اصول شهروندی را که تابع قوانین اجتماعی باشد خوب رعایت کنیم. برای خودم یکی، ۲ مورد پیش آمد که فراموش کردم هنگام خروج از خانه ماسک بزنم. دیدم در خیابان فقط من هستم که ماسک نزدهام. سریع از داروخانه ماسک خریدم. در فضای عمومی رعایت پروتکلهای بهداشتی غلبه دارد.
در بین روزهای تقویم، ۲۵ شهریور، روز شعر و ادب فارسی نام گرفتهاست. شعر و ترانه چطور میتواند ضرباهنگ پرشتاب و زمخت زندگی شهری را تلطیف کند؟
سنت خواندن آثار بزرگان ادب فارسی را در گذشته تاریخی و فرهنگیمان داریم. شاهنامهخوانی، مثنویخوانی و حافظخوانی از آن جملهاند. فکر میکنیم این روزها و شرایطی که پیش آمده ما را وادار میکند به سمت آن سنتها برویم. باید کسی پیشقراول شود و سایر افراد را دعوت به شعرخوانی کند. از فضای مجازی هم بهرهببریم که با شرایط هماهنگ باشیم و به قوانین بهداشتی هم توجه داشتهباشیم. مطالعات جمعی و خوانش آثار ادبی کهن میتواند در این زمینه به ما کمک کند. ضمناینکه کمشدن فعالیتهای اجتماعی میتواند سبب بیشتر شدن فعالیتهای انفرادی و مطالعات شخصی شده باشد.
شما دستکم ۱۰ ترانه درباره تهران سرودهاید. آیا کلانشهر تهران میتواند برای ترانهسرایان الهامبخش باشد؟
تهران تاریخ وسیعی دارد. هم از نظر اجتماعی و ورود مدرنیته به کشور و هم از نظر تاریخ سیاسی. از سوی دیگر محلههای مرکزی و قدیمی تهران که سالها ساکن آن محلهها بودم، سبب شده تا انس و الفتی با این شهر پیدا کنم. میبینم که در شرایط امروز مفاهیمی مثل رعایت حقوق شهروندی در تهران نسبت به دیگر کلانشهرهای کشور، مطرح میشود. همه این مسائل باعث شده تا علاقهمندی من به این شهر بزرگ بیشتر شود. مدیون مجموعه شهر هستم؛ زیرا ذوق ادبیام را از ۱۹ سالگی به کارگاه این شهر بزرگ آوردم و از مجامع و محافل اینجا آموختم. دوستان زیادی پیدا کردم. از همگرایی اقوام در تهران، از بودن بناهای تاریخی، از پیشرفتهای عمرانی اخیر و... تهران را در چشم من زیبا کردهاست. همه اینها باعث شده بعد از زادگاهم ایلام، تهران را بهعنوان شهر دوم و وطن دوم خودم بدانم.
از دیدگاه شما شعر و ترانه چنان که باید و شاید جایگاهش را در تهران پیدا کردهاست؟
جای نمادی برای شعر و ادب در تهران، خالی و لازم است یک مرکز فرهنگی یا کانونی پایگاه و مأخذی برای شعر و شاعری در تهران باشد. میدانی که در آن بهصورت نمادین به ادبیات و شعر پرداخته شود. در باغموزه دفاعمقدس هم میشود اتاقی به نام اتاق شعر راهاندازی کرد. افرادی که وارد اتاق میشوند، ازتریبونی که شعر خوانده میشود شعر بشنوند. ادبیات شیرازه همه هنرهای ماست. هر ملتی با یک هنر در جهان شناخته میشود. ملت ما با ادبیات شناخته میشود. کسی که وارد تهران میشود باید متوجه شود این ملت حافظ و سعدی و مولاناست. احساسات مذهبی و دینی ما هم سرجای خودش است. جا دارد به پرسش تاریخی که جهان از ما دارد که چقدر از سرمایه ادبی کهن بهرهبردهایم پاسخ دهیم. ایرانیها با شعر در جهان شناخته میشوند.
تا قبل از روزهای کرونایی که برای قدم زدن یا گشتوگذار در شهر از خانه بیرون میآمدید معمولاً کدام محله را انتخاب میکردید؟
بازار و محلههای قدیمی تهران را خیلی دوست دارم. بعد از آن، سر زدن به اطراف تهران از جمله لواسان، اوشان و فشم برای من جذابیت دارد.
- رسانهای به نام دیوارنوشته
چند ماهی است که به شورایی در سازمان زیباسازی شهر تهران دعوت شدهام تا ابیاتی برای دیوار نوشتههای شهر تهران پیشنهاد کنم. دیوارنوشته یکی از فرصتهای خوبی است که باید از آن بهترین استفاده را ببریم. دیوارنوشته به تنهایی یک رسانه قدرتمند و تعامل عموم شهروندان با دیوارنوشتهها خوب است. پیشنهاد دادهام برای مناسبتهایی مثل هفته دفاع مقدس، ابیاتی از اشعار بزرگان جهان درباره جنگ بهصورت دیوارنوشته در تهران درآید.
- بزن ماسک!
عبدالجبار کاکایی با پویش ادبی «اقتراح ماسک» که از سوی نهاد کتابخانههای عمومی کشور برگزار شده، همراه شدهاست. شمار قابل توجهی از شاعران و ادیبان کشور با ارسال و اشتراکگذاری ابیات سروده خود در این موضوع به زنجیره حامیان کادر درمان ویروس کرونا پیوستهاند. کاکایی میگوید: «چون این ماسک قافیه ندارد، با اجازه به تحریف قافیه دست زدم.»
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاسک
بهرطلب طعمه پر و بال بیاراسک
بر بال و پر خود ژل و الکل زد و فرمود
امروز دهان همهمان صاف شد از ماسک
پایینتر از اینگر بپرم از نظر تیز
بینم سرموی وزغی سوخته در جاسک
ناگه ز کمینگاه یکی ناقل پنهان
زد عطسه تندی و بیفکند بر او راسک
اینش عجب آمد که ز یک بینی کوچک
این تیزی و این تندی عطسه ز کجا خاسک
بر خاک فرود آمد و با خسخس سینه
لختی نظر خویش گشاد از چپ و از راسک
چون نیک نظر کرد به منقار بلندش
گفتا ز که نالیم؟ به منقار، بزن ماسک
- شعری برای تهران
ای روح به آسودگی از خاک وزیده
قد چون سرپرشور دماوند کشیده
هم دل ز صنم خانه قاجار ربوده
هم جان به سراپرده آفاق دمیده
ای جوهر تذهیب، خط نسخ معلق
بر صفحه اسلیمی تاریخ دویده
آغوش رهاکرده و دروازه گشوده
هر لحظه تو را رهگذری تازه رسیده
باروی تو افراشته از خشت و دل و جان
تاریخ تو انباشته از قد خمیده
ای مادر آزادی وآبادی ایران
از زخم زمان، محنت بسیار کشیده
تهران طلا کوب، پل مذهب و فرهنگ
سیمرغ به آغوش دماوند پریده
رؤیای تو چون برج پرآوازه میلاد
از جان و دل خلق به آفاق دمیده
ایران همه تن خانه عشق است و تو جانی
ای روح به آسودگی از خاک وزیده