همشهری آنلاین_بهاره خسروی: در خیابان ری در محله سرچشمه به دنیا آمده و دانشآموزمدرسه ادیب خیابان لالهزار بوده است. از دانشآموزان درسخوان و سختکوشی بوده که در کنار درس و مدرسه از همان سنین نوجوانی کار تدریس را هم انجام میداده است. دردوره دبیرستان ۸ کتاب مهم درسی را در رشتههای طبیعی وریاضی برای پایههای ۱۰، ۱۱ و ۱۲ دبیرستان تدریس میکرد و این مهارت تدریس در یک نوجوان از سوی اولیای مدرسه شگفتآور و تحسین برانگیز بود. در رشته دندانپزشکی دانشگاه تهران قبول شد و بعد از دریافت مدرک دکترا برای ادامه تحصیل و تخصص به آمریکا رفت، اما بعد از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و مشغول تدریس دردانشگاه شد. دکتر «رضا گلنراقی» دندانپزشک، استاد دانشگاه و از خیّران مدرسهسازی است که تاکنون برای اعتلای آموزش و پرورش کشوربانی ساخت ۶ مدرسه در اطراف تهران و محلههای محروم شده است. مدرسه دکتر گلنراقی در خیابان آزادی نرسیده به بزرگراه نواب سهم اهالی پازل دهم پایتخت از این کار خیر خداپسندانه است. به همین بهانه مهمان دکترگلنراقی شدیم و با او درباره تأثیر مدرسه در پرورش نسلی پویا و فعال گفتوگو کردیم.
قرارمان با دکتر «رضا گلنراقی» در یک صبح تابستانی در مطبش بود. او با یادی ازنوستالژیهای دوران کودکی و نوجوانی بهویژه روزهای تحصیل در دبیرستان سر صحبت را باز میکند: «بچه خیابان ری در محله سرچشمه هستم. در دبیرستان ادیب در خیابان لالهزار حوالی چاپخانه روزنامه کیهان درس میخواندم. از همان دوران نوجوانی اهل بیکار نشستن نبودم. همه زندگیام را درس خواندم و تدریس و ورزش کردم. در دوره دبیرستان تابستانها به دبیرستان شبانه آذر در خیابان صفی علیشاه میرفتیم. آقایی به نام «آرام» در این دبیرستان بهترین دبیرهای دبیرستان تهران مثل دبیرستان البرز را برای تدریس دورهم جمع کرده بود. عقیده دارم بسیاری از همنسلانم مدیون این دبیران هستند که بار علم و فرهنگ را به نسل ما منتقل کردند. هرچه تا امروز دارم درواقع ارثیهای است که از دبیران مدرسه آذر به یادگار دارم.»
با خاطرات دکتر گلنراقی به دبیرستان آذر سفر میکنیم. او تعریف میکند: «تابستانها برای تقویت درسهایم معمولاً در این مدرسه نامنویسی میکردم و درس میخواندم. همه دبیران این مدرسه برایم جذبه خاصی داشتند و مطالب زیادی برای آموزش چه از لحاظ علمی و چه اخلاقی داشتند. «باقرنحوی» که کتابهای ریاضی آن مقطع را تألیف کرده بود، علاوه بر ریاضیات، علوم جانوری هم درس میداد. آقای شاهین مؤلف کتاب زمینشناسی، این درس را تدریس میکرد. «علی نعیمی» دبیر شیمی که امیدوارم همیشه سلامت باشد معمولاً با دست چپ یک طرف فرمولهای درس شیمی و با دست راست مطالب درسی را روی تختهسیاه مینوشت.»
- تدریس تحسین برانگیز
دبیرستان آذر و دبیران منحصربهفردش نقطه عطف زندگی دکتر گلنراقی در دوران نوجوانی و پرورش ایدههای بزرگ بهویژه قدم نهادن در مسیر تدریس بود. او به روزهای تحصیل در مدرسه و تدریس ۸ کتاب درسی گریزی میزند و تعریف میکند: «به تدریس علاقهمند بودم. حضور در کلاس درس دبیران دبیرستان آذر بهترین فرصت بود تا جسارت تدریس میان همشاگردیهایم در من قوت گیرد. مدرسه ادیب که در آن درس میخواندم دوشیفته بود. بعد از تعطیلی مدرسه و ساعت ناهاری کار تدریس من در مدرسه شروع میشد و تا ساعت ۱۶:۳۰ طول میکشید. برای بچههای پایههای ۱۰، ۱۱ و ۱۲ کتابهای درسی شیمی، جبر، هندسه مثلثات، طبیعی جانوری و گیاهی و زمینشناسی را تدریس و رفع اشکال میکردم. بیش از ۱۰۰ نفر از دانشآموزان مدرسه سر کلاسم حاضر بودند. آقایی به نام ستوده معاون مدرسه ما بود. همیشه میگفت: «گلنراقی! من دبیری ندیدهام که همزمان به تدریس ۸ کتاب درسی مسلط باشد. ” اما من همه این ۸ عنوان درسی را در مدرسه تدریس میکردم.»
علاوه بر درس خواندن و تدریس، ورزش از دیگر فعالیتهای لذتبخش برای این پزشک خیر است که به آن اشاره میکند و میگوید: «به موازات درس خواندن همیشه اهل ورزش بودم. تقریباً همه ورزشها به جز اسکی روی آب را تجربه کردهام. در دوران دبیرستان کاپیتان تیمهای فوتبال و والیبال مدرسه بودم.» شنا، تنیس، اسکی و سوارکاری از دیگر ورزشهایی است که دکترگلنراقی تجربه کرده است.
- نخستین ایرانی دانشآموخته کلینیک برن مارک
به عقیده دکتر گلنراقی معمولاً انسانها بر اساس تقسیم نیمکره راست و چپ مغز گرایشهای متفاوتی دارند. افراد متمرکز بر نیمکره راست به عرفان علاقهمندند و آدمهای احساساتی هستند. افراد متمرکز بر نیمکره چپ به فیزیک، منطق و استدلال بیشتر توجه دارند. او بهرغم علاقهاش به فیزیک در دانشگاه رشته پزشکی را ادامه میدهد و یکی از نخستین افرادی است که آموزش ایمپلنت را بهصورت علمی در ایران شروع کرد. دکتر گلنراقی در اینباره توضیح میدهد: «دندانپزشکی را در دانشگاه تهران خواندم و بعد ازدوران سربازی برای یادگیری دورههای تخصصی راهی آمریکا شدم. سال ۱۳۶۰ برای خدمت به کشورم به ایران بازگشتم. تقریباً ده سال کار تدریس در دانشگاه و درمان بیماران را در مطب انجام میدادم که آگهی دکتر «برن مارک» متخصص ایمپلنت در دندانپزشکی را دیدم. برای آشنایی با این شاخه از علم پزشکی راهی سوئد و کلینیک دکتر برن مارک شدم. در واقع نخستین ایرانی بودم که این علم را فرا گرفتم و آن را به ایران آوردم تا بهعنوان مطالب درسی دوره دکترا و بعد از دکترا در دانشگاه تدریس شود.
- دغدغه کار خیر و بیمار خیّر
«همیشه در ذهنم بود تاکاری ماندگار انجام دهم. چون معتقدم عمر جاودان نداریم، اما میتوانیم تا زمانی که زندهایمکاری برای کمک به دیگران انجام دهیم و در واقع گرهگشایی کنیم.» دکتر گلنراقی این را میگوید و ادامه میدهد: «در اطرافم افراد زیادی را دیده بودم که دارایی زیادی داشتند، اما نمیدانستند این ثروت و دارایی را در چه راهی هزینه کنند. علاقهمند به کار خیر بهویژه مدرسهسازی بودم. معتقدم مدرسهسازی از همه کارهای خیر بهتر است چون باعث بالا رفتن فرهنگ جامعه میشود. اما نمیدانستم از کجا باید شروع کنم.»
گره این ماجرا به دست یکی از بیماران خیّر باز میشود و دکتر گلنراقی به دنبال دغدغهاش قدم در مسیر مدرسهسازی میگذارد. او در اینباره توضیح میدهد: «بیماری به نام «مسعود عشقی» داشتم که خانوادگی اهل کار خیر بودند. به واسطه او با مجمع خیّران مدرسهساز و مرحوم دکتر حافظی آشنا شدم که مرد خوشنامی است و نامش در تاریخ ایران حک شده. آشنایی با این مجمع کمک کرد تا به خواستهام یعنی مدرسهسازی برسم. هزینه ساخت مدرسه را به مجمع پرداخت میکنم و به همه کارها رسیدگی میشود و مجمع روی مراحل کار نظارت دارد، اما همیشه سر پروژههای ساخت مدرسه میروم.»
- ارثیهای به نام مدرسهسازی
ساخت مدرسه سهقلو در شهر قدس نخستین گام در مسیر مدرسهسازی و انجام این کار خیر خداپسندانه برای دکتر گلنراقی بود. او معتقد است به مدرسهسازی اعتیاد پیدا کرده است ومیگوید برای پرورش نسلی پویا و نخبه تا جایی که بتواند مدرسهسازی میکند: «بعد از شهر قدس، یک مدرسه هم در خیابان آزادی ساختم که برای سال تحصیلی جدید افتتاح شد. برای ساخت این مدرسه چندین خیّر پیشقدم شده بودند که کار آنها به نتیجه نرسید و در نهایت پیگیر ساخت این مدرسه در محدوده فرهنگی تهران شدم. چون مقابل آن ساختمان نخبگان و کمیآنطرفتر هم دانشگاه صنعتی شریف واقع شده است، احساس کردم ساخت این مدرسه کمک زیادی به پرورش دانشآموزان نخبه میکند. ضمن اینکه یک مدرسه هم در خیابان گاندی در حال ساخت است.»
مدرسهسازی در خانواده دکتر گلنراقی به نحوی موروثی است. او با یادی از پدر مرحومش تعریف میکند: «سالهای نخست کارم دوست نداشتم کسی از کارم با خبر شود، اما بعدها فکر کردم با اعلام آن میتوانم باعث تشویق دیگران به مدرسهسازی شوم. همین انگیزهای شد تا کارهای مدرسهسازیام را اعلام کنم. ۴ ساله بودم که پدرم را از دست دادم. ۳ خواهر بزرگتر از خودم و یک برادر کوچکتردارم. چند وقت پیش یکی از خواهرهایم که مقیم کاناداست، به ایران آمده بود و وقتی از ماجرای مدرسهسازیهایم باخبر شد، گفت پدر ما در همان محله قدیمییک مدرسه دخترانه ساخته بود و تو جا پای پدرمان گذاشتهای. این برایم بسیار ارزشمند است.»