همشهری آنلاین_رابعه تیموری: ابزار کارشان چندان جاگیر نیست و از طراحی تا برش و صیقل دادن و... را در کارگاه انجام میدهند. «امیر حسن پور» و همسرش زوج هنرمندی هستند که در یکی از کارگاههای باشگاه صنایعدستی یونسکو در خیابان زمزم به تولید محصولات چوب و رزین میپردازند. با خواندن گفتوگوی زیر با این زوج هنرمند بیشتر آشنا میشوید.
چطور شد که فعالیت در رشته چوب و رزین را بهعنوان شغل انتخاب کردید؟
وقتی به دنبال کار میگشتم، متوجه شدم محصولات این رشته بازار فروش خوبی دارند. به همین دلیل این کار را انتخاب کردم.
پیش از این انتخاب، تجربه فعالیت در رشتههای هنری و صنایعدستی را داشتید؟
من در بخش تأمین تجهیزات پزشکی یک بیمارستان خصوصی کار میکردم که با تعدیل نیرو کارم را از دست دادم. بعد از بیکار شدن نزد داییام به نقاشی و رنگآمیزی یراقآلات مشغول شدم. در همان دوره با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردم. رنگآمیزی یراقآلات روی سلامتی ریهام تأثیر گذاشته بود و نمیتوانستم به این کار ادامه دهم. بنابراین با تشویق همسرم و با هم وارد بازاریابی شدیم. در بازاریابی محصولات متوجه شدیم که محصولات چوب و رزین بازار فروش مناسبی دارند. یکی از دوستان همسرم نیز که به این کار مشغول بود از کارش رضایت داشت. من و همسرم هم تصمیم گرفتیم مگنتی و رویخچالی تولید کنیم.
- از روزهای آغاز کارتان بگویید.
روزهای اول خیلی سخت بود. سرمایه ما فقط پول فروش سرویس طلای همسرم بود. باید اجاره خانه و قسطهایی را هم که داشتیم پرداخت میکردیم. در خانه کارمان را شروع کردیم و خانه همیشه پر از بوی رنگ و وسایل شیمیایی بود. فرش اتاق کثیف میشد و چندبار هم فرش را سوزاندیم! گاهی هم بوی مواد شیمیایی صدای صاحبخانه را درمی آورد. روزهای خیلی سختی بود.
از ادامه کارتان ناامید نشدید؟
بارها! من و همسرم اوایل کارمان تجربه نداشتیم و گاهی مواد اولیه گران یا خراب میخریدیم. تا مدتها هیچفروشی نداشتیم. بار اول با زحمت زیاد و ۴ـ ۵ میلیون تومان هزینه، تعداد زیادی مگنت و رویخچالی تولید کردیم و به بازار بردیم. فکر میکردیم فروش خوبی خواهیم داشت، ولی همه میگفتند این مگنتیها شبیه لواشک است و چیزی نمیخریدند! مدتها فقط ضرر و زیان میدادیم و با وجود هزینههای بالای کار و مخارج زندگی هیچ درآمدی نداشتیم. نخستین فروش ما در بازار صالحآباد منطقه۱۹ بود. آن روز با آنکه لااقل ۶ میلیون تومان هزینه کرده بودیم و درآمد فروشمان یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان شده بود، اما خیلی خوشحال بودیم!
چطور فوت کوزهگری کارتان را پیدا کردید؟
فوت کوزهگری کار ما داشتن پشتکار و ناامید نشدن بود که باعث موفقیت ما شد. اغلب مگنتها و رویخچالیهای موجود در بازار چسبی بودند، اما محصولات ما آهنربایی بودند و طرحهای جدید و زیبایی داشتند، ولی چون آهنربا را در محل مناسبی نصب نکرده بودیم فروش نداشتیم. من و همسرم بارها با پای پیاده بازارهای تهران را گشتیم و محصولات مختلف را دیدیم تا بالاخره با راهنمایی یک کاسب به نام حبیبی که فروشنده لوازم دکوراسیون داخلی منزل بود ایراد کار خود را پیدا کردیم. فروش اولیه ما هم در فروشگاه او بود که باعث امیدواری و خوشحالی ما شد.
چگونه به عضویت باشگاه زمزم درآمدید؟
در بازار صنایعدستی عودلاجان میزی که اجاره کرده بودیم کنار میز تولیدکنندهای به نام «فرجی» بود. او از تولیدکنندگان چرم این باشگاه است و وقتی متوجه شد ما به دلیل نداشتن سرمایه کافی در خانه کار میکنیم پیشنهاد کرد به مسئولان باشگاه مراجعه کنیم تا کارگاه دراختیار ما بگذارند.
عضویت در باشگاه در پیشرفت کارتان مؤثر بوده است؟
کار کردن در خانه خیلی سخت است. به تازگی فرزند ما هم به دنیا آمده و اگر کارگاهی نداشتیم، بوی مواد شیمیایی سلامتی نوزادمان را به خطر میانداخت. من و همسرم برای استفاده از این کارگاه و حضور در اینجا فقط شارژ ماهانه میپردازیم و اجاره نمیدهیم که کمک بزرگی است. گاهی علاقهمندان و مسئولان حوزه صنایعدستی ایرانی و خارجی هم از باشگاه بازدید میکنند که در افزایش سفارشات ما تأثیر خوبی داشته است.
- از تجربه کار در محله زمزم بگویید.
تمام اوقات من و همسرم در کارگاه میگذرد و در محله رفتوآمد زیادی نداریم، ولی بسیاری از تولیدکنندگان باشگاه اهل همین محله هستند که با هم دوستی و همکاری نزدیکی داریم. اهالی این محله از نظر مالی توان خرید زیادی ندارند و محله دنج و کم رفتوآمد است.