به گزارش همشهری آنلاین به نقل از خراسان، دختر ۳۲ساله تحصیلکردهای که قربانی یک آشنایی شوم در فضای مجازی شده بود، در حالی که ادعا میکرد آینده و جوانی اش را در یک قمار دروغین باخته است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در یک خانواده فرهنگی و تحصیلکرده به دنیا آمدم و زندگی آرام توأم با خوشبختی را تجربه کردم تا اینکه بعد از پایان تحصیلاتم در مقطع کارشناسی ارشد، در یک شرکت تجاری مشغول کار شدم و به طور همزمان نیز در کلاس زبان شرکت میکردم تا خودم را برای آزمون دکتری آماده کنم.
در فضای اینستاگرام پیجی را با موضوع آموزش زبان انگلیسی فالو کردم و به این ترتیب با «مسعود» آشنا شدم. در ابتدا او باب آشنایی را با من باز کرد و من او را انسان بسیار متشخص و باسوادی یافتم. مسعود از همان ابتدای آشنایی این موضوع را مطرح کرد که هدف او از این ارتباط، یک دوستی اجتماعی است. مدتی بعد در یک کافیشاپ یکدیگر را ملاقات کردیم و ارتباط تلفنی و حضوری ما بیشتر شد.
مسعود همیشه این موضوع را به من یادآوری میکرد که به ازدواج فکر نمی کند. او میگفت که به یک بیماری صعبالعلاج مبتلاست و به همین دلیل نمی خواهد با هیچ دختری ازدواج کند و اگر بیمار نبود حتما به خواستگاریام میآمد. شبهای زیادی را از ناراحتی بیماری مسعود تا صبح گریه میکردم و از اینکه او آنقدر باوجدان است که مسئله بیماریاش را صادقانه بیان میکند، او را میستودم.
از طرفی من هیچگاه با مسعود تماس نمیگرفتم و بیشتر او با من تماس میگرفت. او میگفت که خانوادهاش تعصبی هستند و اگر بدانند با دختری در ارتباط است ناراحت میشوند. ارتباط من با مسعود حدود ۴ سال ادامه یافت و من از لحاظ عاطفی بهشدت به او وابسته شده بودم و این در حالی بود که به بهانههای واهی به تمام خواستگارانم جواب رد میدادم چون به هیچ مردی جز مسعود نمیتوانستم فکر کنم.
از نظر من بیماری مسعود هیچ اهمیتی نداشت و حتی راضی بودم تنها یک سال با او زندگی کنم و طعم خوشبختی را بچشم. چندین بار این موضوع را با او مطرح کردم اما او زیر بار نمیرفت و میگفت تمایلی ندارد که این فداکاری را در حق او بکنم تا اینکه چند روز قبل زن جوانی به محل کارم آمد و خودش را زن مسعود معرفی کرد. او در حضور همکارانم فریاد میزد که پایت را از زندگی من و همسرم بیرون بگذار!
وقتی فهمیدم تمام حرفهای مسعود دروغ بوده است و او هیچ بیماری نداشته و ابتلا به بیماری صعبالعلاج را بهانهای برای پوشاندن دروغهایش قرار داده است، خیلی ناراحت شدم و از این که سالهای جوانیام را با تکیه بر حرفهای دروغین مسعود قمار کردم، پشیمانم
به دستور سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفای مشهد) پرونده این دختر جوان در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسیهای کارشناسی و روانشناختی مشاوران زبده قرار گرفت.