به گزارش همشهری آنلاین، سردار حسین رحیمی فرمانده انتظامی تهران دیروز در جمع خبرنگاران گفت: افراد دستگیرشده در زمینههای مختلفی مانند زورگیری، کیفقاپی، سرقت در لباس مأمور نیروی انتظامی، سرقت منزل، سرقت خودرو و جعل و کلاهبرداری فعالیت داشتند.
فرمانده انتظامی تهران درخصوص مهمترین باندهایی که با اجرای این طرح منهدم شدند، گفت: در این طرح موفق به انهدام باندی ۳نفره شدیم که خودروها را پس از سرقت و جعل شماره بدنه، شماره موتور و شماره پلاک انتظامی میفروختند. اعضای این باند ۱۰سال فعال بودند و از بین خودروهای کشفشده از این باند، خودرویی است که ۱۰سال قبل به سرقت رفته بود. همچنین باندی که در قالب یک شرکت لیزینگ خودرو اقدام به کلاهبرداری میکرد و دستکم ۳۰۰شاکی دارد با اجرای این طرح منهدم شد.
رئیس پلیس تهران در ادامه گفت: از میان متهمان دستگیرشده ۱۶نفر به اتهام قتل، سرقت مسلحانه، آدمربایی و تجاوز دستگیر شدند که یکی از آنها در منطقه مرزداران بهصورت مسلحانه اقدام به قدرتنمایی کرده بود که بعد از ۲ ماه بازداشت شد. این مقام انتظامی با اشاره به انهدام باند ۱۳نفره سرقت موتورسیکلت بیان داشت: از این باند ۵۰دستگاه موتورسیکلت کشف شده که کمترین قیمت موتورسیکلتهای مکشوفه ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان است.
به گفته وی، در این عملیات اموال مسروقه زیادی نیز کشف شد که تلاش پلیس بر این است که در حداقل زمان ممکن بهدست صاحبانشان برسد. به همین دلیل از شهروندان میخواهیم با مراجعه به سایت پلیس و سامانه «نما»، اموال مسروقه خود را شناسایی کنند.
پس از مرگ سردسته باند توبه کردم
روزنامه همشهری با چند تن از سارقان دستگیرشده توسط پلیس گفتگو کرده است. یکی از سارقان که که به اتهام سرقت از منزل دستگیر شده است، میگوید: «۳ماه قبل سرکرده باند ما هنگام دستگیری از طبقه پنجم ساختمان خودش را به پایین پرتاب کرد و فوت شد. بعد از مرگ او دور خلاف را خط کشیدم و توبه کردم.» این سارق مدعی است که تا پیش از مرگ سردسته باند حدود ۴۰ خانه را خالی کردند اما پس از آن حادثه توبه کرد و دیگر سراغ سرقت نرفت تا اینکه دستگیر شد.
باندتان چند نفره بود؟
۴نفر. البته رئیس باند ۳ماه پیش فوت شد و بعد گروه از هم پاشید. وقتی پلیس برای بازداشت او مخفیگاهش را محاصره کرد او قصد فرار داشت اما آنطور که من متوجه شدم از طبقه پنجم ساختمانی به پایین سقوط کرده و جانش را از دست داد.
چطور وارد باند سرقت شدی؟
من اول نمیدانستم که بچههای گروه قصد سرقت دارند. یک شب یکی از دوستانم گفت بیا بریم یک دوری در خیابانها بزنیم. من هم همراهشان رفتم. من راننده بودم و بعد متوجه شدم بچهها قصد سرقت دارند. آنها وارد یک خانه ویلایی در شمال تهران شدند و بعد با یک کیف پر از پول و طلا و دلار برگشتند. با دیدن طلاها و دلارها چشمانم برق زد. بعد از آن تصمیم گرفتم وارد این بازی شوم. البته من مشکل مالی نداشتم و این سرقتها برایم مثل یک بازی بود.
در همه سرقتها راننده بودی؟
نه. کمکم جایم تغییر کرد و از راننده تبدیل شدم به زاغزن. یعنی در راهروهای ساختمان زاغزنی میکردم که اگر کسی آمد به بچهها خبر بدهم. بعد هم که سرکرده باند به من آموزش داد و تبدیل شدم به سارق.
از کی سرقت را شروع کردی؟
حدود ۸، ۹ماه قبل. من وقتی وارد این باند شدم آنها خانههای زیادی را خالی کرده بودند و بعد از ورود من حدود ۳۰تا ۴۰خانه را خالی کردیم. اما بعد از مرگ رئیس باند توبه کردم و دیگر سمت خلاف نرفتم. پس از آن تازه فهمیدم ماجرا جدی است و هر لحظه ممکن است پلیس دستگیرم کند.
از این سرقتها چقدر گیرت آمد؟
هرچه سرقت میکردیم به سرکرده باند میدادیم و او بین ما تقسیم میکرد. شاید حدود یک میلیارد و نیم گیرم آمد که اصلا نمیدانم چطور خرج شد. وقتی هم دستگیر شدیم یک کیلو طلا همراهمان بود که هنوز تقسیم نکرده بودیم.
ظاهرا در یکی از سرقتهایتان صاحبخانه را هم گروگان گرفته بودید. درست است؟
آن روز وقتی داخل خانهای بودیم یک گاوصندوق دیدیم. همان موقع زاغزن به ما پیام داد که صاحبخانه رسید. اما ما پیام را ندیدیم و وقتی صاحبخانه وارد خانه شد ناچار شدیم او را گروگان بگیریم. مرد خانواده به همراه همسر و فرزندانش را با چاقو تهدید کردیم و کلید گاوصندوق را گرفتیم و بعد از سرقت فرار کردیم.
گفتی مشکل مالی نداشتی. مگر شغلت چه بود؟
من همه فن حریفم. تمام کارهای هنری را بلدم. از آرایشگری و تتوکاری گرفته تا عکاسی و خدمات ماساژ. برخی از دورههایم را در ترکیه دیدهام و مدرک هم دارم. با حرفههایی که بلد بودم و استعدادهایی که داشتم پول خوبی در میآوردم اما بزرگترین اشتباهم این بود که وارد این بازی شدم.
بهنظرت مردم باید چه کار کنند که سارقانی مثل شما نتوانند وارد خانهشان شوند؟
سادهترین کار استفاده از حفاظ در ورودی است و قفل را از داخل بزنند. نه اینکه نشود قفل را باز کرد اما اگر از داخل بزنند کمی زمان بر است و دزدان معمولا خانههایی را خالی میکنند که امنیت بالایی ندارند. حتی درهای ضدسرقت را هم به راحتی میتوان باز کرد. ما قفل خانههایی را باز میکردیم که حفاظ نداشتند و موارد امنیتی را رعایت نکرده بودند.
آقای بازیگر در آگاهی
در گوشه محوطه پلیس آگاهی تهران، مهراب قاسمخانی بازیگر و فیلمنامهنویس به همراه دخترش به چشم میخورند. چند روز پیش بود که خبر زورگیری از دختر این نویسنده طنز در شبکههای اجتماعی جنجال بهپا کرد و حالا مأموران موفق شدهاند زورگیرخشن را دستگیر کنند. او و دخترش هم برای پیگیری پرونده و تشکر از رئیس پلیس پایتخت به اداره آگاهی آمدهاند. دختر این نویسنده معروف از جزئیات سرقت میگوید.
چطور گرفتار زورگیر خشن شدی؟
صبح ۲۳شهریورماه بود که قصد داشتم سوار ماشینم شوم. آن را کنار خیابان حوالی پاسداران پارک کرده بودم. شاخ و برگها را کنار زدم و سوار ماشینم شدم. ناگهان در سمت شاگرد باز شد و سارق قمه بهدست را دیدم که گفت گوشیات را میدهی یا بکشمت. او به حالت نیم خیز بود و با تهدید قمه گوشی موبایلم را سرقت کرد.
بعد چه شد؟
گرچه شوکه شده بودم اما در ماشین را باز کردم و با داد و فریاد کمک خواستم. سرایداری متوجه شد و قصد داشت سارق را که بعد از دزدی سوار برموتور شده و قصد فرار داشت گیر بیندازد اما او با قمه سرایدار را تهدید کرده و گریخت. بعد از این اتفاق در کلانتری شکایت کردم اما از لحاظ روحی خیلی به هم ریختم. حتی هنوز هم شبها از ترس خوابم نمیبرد و جرأت نمیکنم تنهایی از خانه بیرون بروم.
کی متوجه شدی سارق دستگیر شده است؟
ماموران با بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته موفق شدند سارق را دستگیر کنند. ۱۲مهرماه بود که به ما زنگ زدند و گفتند مأموران کلانتری ۱۱۰ شهدا او را دستگیر کردهاند. به همراه پدرم به کلانتری رفتم و بادیدن سارق به وحشت افتادم. بعد متوجه شدم که او سابقهدار است و گفته که گوشی مرا پس از دزدی به یک رهگذر به مبلغ ۱۰میلیون تومان فروخته است.
شباهت مأمورقلابی با بازیگر معروف
پسر جوان خودش را گریم میکرد تا شبیه یکی از بازیگران مشهور شود. بعد لباس پلیس به تن میکرد و در فضای مجازی دختران را به دام میانداخت.
چطور سر طعمههایت کلاه میگذاشتی؟
خودم را گریم میکردم که شبیه یکی از بازیگران شوم. بعد لباس پلیس میپوشیدم و از خودم سلفی میگرفتم. عکسها را در اینستاگرام پست میکردم تا فالوور جذب کنم. بعد از آن ۲ شگرد داشتم برای کلاهبرداری. اول، وقتی دخترانی برایم پیام میفرستادند و ابراز علاقه میکردند، با آنها دوست میشدم و نقش خواستگار را بازی میکردم. بعد که اعتمادشان جلب میشد به بهانه اینکه چک دارم از آنها پول میگرفتم و دیگر جوابشان را نمیدادم. شگرد دومم این بود که به بهانه حل مشکلات دختران در کلانتری یا پلیسهای مختلف از آنها پول میگرفتم.
چرا لباس پلیس میپوشیدی؟ همان گریم کافی نبود؟
از بچگی آرزویم این بود که پلیس شوم. حتی برای استخدام هم اقدام کردم. یعنی در آزمون شرکت کردم اما رد شدم. وقتی دیدم در دنیای واقعی نمیتوانم پلیس شوم تصمیم گرفتم در دنیای مجازی خودم را پلیس جا بزنم. ضمن اینکه برای اجرای شگرد دومم به این نقش نیاز داشتم.
چقدر کلاهبرداری کردی؟
متفاوت بود از یک میلیون تا ۱۰میلیون تومان. بستگی داشت طرفم چقدر پول داشته باشد. برای جلب اعتماد سوژه هایم از بیسیم و اسلحه قلابی استفاده میکردم. یعنی هر وقت سر قرار میرفتم با تجهیزات میرفتم تا کسی به من مشکوک نشود و بتوانم نقشه هایم را پیش ببرم.
نظر شما