همشهری آنلاین_پریسا نوری: حدود نیم قرن از شکلگیری محله تهرانپارس گذشته و این محله که روزگاری به قناتهای پرآب، باغهای انار و آواز سهرهها شُهره بود، امروز به لطف ساختوسازهای بیرویه به یکی از محلههای پرجمعیت شرق تهران با خیابانهای شلوغ و پرترافیک تبدیل شده که در آن نه اثری از باغ سرسبز است و نه ردی از قناتهای زیبا پیداست. اما در دل همین محله خاکستری و شلوغ، کنار چهارراه اشراق، باغی بزرگ و قدیمی با درختان افراشته سرو و کاج و... از تهران قدیم به یادگار مانده است. باغی که بین اهالی تهرانپارس به «رستم باغ» معروف است و سالها پیش توسط «رستم گیو» از زرتشتیان مؤمن و نیکوکار ساخته و وقف نیازمندان شده است. هفته گذشته و در پانزدهم مهرماه یعنی درست در چهلمین سالروز درگذشت این بزرگمرد، سری به باغ و بنای یادگاری او در تهرانپارس زدیم.
- رستم گیو که بود؟
رستم گیو در سال ۱۲۶۷ خورشیدی در شهر یزد به دنیا آمد. پدرش شاهپور بازرگانی معتبر بود که با هندوستان تجارت میکرد و مادرش خرمن نام داشت. او پس از گذران تحصیلاتش در یزد، در سال ۱۲۸۷ به تهران آمد و به تجارت مشغول شد. چند سال را هم در اروپا گذراند و دیپلم تجارت گرفت.
سپس به تهران بازگشت و کار تجارت را پیگرفت و به عضویت شورای بلدیه (انجمن شهر) تهران انتخاب شد. گیو سالها رئیس «انجمن زرتشتیان» و نماینده زرتشتیان در پیش از انقلاب اسلامی بود. این بزرگمرد نیکوکار برای گسترش فعالیت خیرخواهانهاش بنیادی تأسیس کرد و در تهران، دماوند، یزد و... چند مدرسه، درمانگاه، آبانبار، تالار، حمام، مسجد و... ساخت. رستم گیو چند ماه قبل از پیروزی انقلاب به همراه همسرش به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا بنیاد خیریه گیو را با برای ساخت مراکز خیریه زرتشتیان در سراسر جهان پایهگذاری کرد. این بنیاد بعدها شعبههایی در آمریکا، کانادا و استرالیا دایر کرد. رستم گیو در ۱۵ مهر ۱۳۵۹ در سن ۹۲ سالگی در ایالت کالیفرنیای آمریکا درگذشت. انجمن زرتشتیان تهران به مدت ۳۰ سال آیین یادبود او را در نقاط مختلفی از جمله رستم باغ برگزار کردند.
- باغی که زرتشتیان را خانهدار میکند
دو لنگه بزرگ در آهنی رستم باغ که پشت سرمان بسته میشود، انگار فرسنگها از هیاهو و شلوغی شهر دور میشویم و دنیای دیگر جلویمان نمایان میشود. در سمت راست باغ ساختمان آجری قدیمی با در چوبی که رویش تابلوی کوچکی که رویش نوشته «دفتر موقوفات رستم گیو» به چشم میخورد. با «همایون پشوتنیزاده» یکی از متولیان این موقوفه در باغ گشتی میزنیم. باغ پر از درخت است.
درختان سرو و کاج با قامت بلندشان اصالت و قدمت باغ را به رخ میکشند و چند تایی درخت انار، زالزالک و سنجد که پیداست سن و سالی ندارند، دیده میشود. فضای دور تا دور باغ خانههایی همکف و یک طبقه با نمایی آجری که در ۱۰ بلوک تقسیمبندی شدهاند، به چشم میخورد. پشوتنیزاده میگوید: «این باغ و خانهها از سال ۱۳۳۶ توسط «رستمگیو» ساخته و در اختیار زرتشتیانی که خانه نداشتند، قرار گرفته است.» او در توضیح بیشتر میگوید: «این باغ ۲۶ هزارمترمربع مساحت و در آن ۱۰۰ واحد مسکونی وجود دارد که ۹۷ خانواده در آن زندگی میکنند و حدود ۵۰۰ نفر جمعیت دارد.
رستم گیو هم کهبانی باغ و خیلی از موقوفات تهرانپارس است، فردی خیّر و نیکوکار بوده که این باغ و خانهها را به نیت کمک به زرتشتیان نیازمند ساخته است. از همان سال اول بنا به خواست بانی، زرتشتیان نیازمند که خانه نداشتند، اینجا ساکن شدند و وقتی خانه خریدند، رفتند.
الان با گذشت ۶۳ سال هنوز هم این رسم حفظ شده و از افرادی که متقاضی سکونت در اینجا هستند تحقیق میکنیم اگر خانه و وضع مالی مناسبی نداشتند میتوانند به اینجا بیایند و تا وقتی خانهدار شوند، همینجا زندگی کنند. چون خانهها و باغ وقفی است، اجاره خیلی ناچیزی هم از آنها میگیریم که خرج باغ و سایر موقوفات میشود.» پشوتنیزاده که خودش هم سالها پیش مدتی در این باغ زندگی کرده، نگاهی به دور تا دور باغ میکند و با لبخندرضایت میگوید: «در این سالها شاید بیشتر از هزار خانواده اینجا زندگی کردهاند، صاحب خانه شده و جایشان را به افراد جدید دادهاند.»
- گشت وگذار در باغ
نزدیک ظهر است و رفتوآمد چندانی در باغ دیده نمیشود. مردها سر کار رفتهاند و خانمها با کیسههای خرید به دست، تک و توک در رفت و آمدند. جلو خانهها به اندازه کافی فضای پارک برای خودرو ساکنان وجود دارد و بجز یکی دو تا پراید و رنو ۵، بقیه جاهای پارک خالی است.
خانههای قدیمی که دور تا دور باغ را چون حصاری در برگرفتهاند، پیداست که از زمان ساخت بازسازی نشده و شکل و نمای قدیمی خودشان را حفظ کردهاند. سقف برخی از آنها شیروانی و در و پنجرهشان چوبی است. «رستم باغ» دو میدانگاهی کوچک دارد که با حوض پر آب و فواره و گلهای نیلوفر بنفش و صورتی تزیین شدهاند. زمین فوتسال، میز پینگ پونگ، دستگاههای ورزشی بزرگسالان و مجموعه بازی کودکان هم که در لابه لای درختان تعبیه شده، سالها پیش توسط شهرداری در این باغ ساخته شده است.
ساختمانهای داخل باغ همه مسکونی و شبیه هم هستند؛ فقط در بخش شمالی باغ ساختمان بزرگی با نمای سنگ سفید و ستونهای سنگی بلند که روی هرکدام ۴ گاو سنگی نشسته و بالای ساختمان هم نماد بزرگی از «فروهر» خودنمایی میکند، به چشم میخورد. این ساختمان عبادتگاه و آتشکده زرتشتیان است و معبد «آدریان» نام دارد. پشوتنیزاده میگوید: «قبل از ساخت اینجا زرتشتیهای ساکن تهرانپارس برای عبادت باید به آتشکده خیابان جمهوری و جاهای دور میرفتند. برای همین رستم گیو این عبادتگاه را برای راحتی زرتشتیان تهرانپارس ساخت.»
در معبد قفل است و حتی برای عکاسی هم اجازه ورود نمیدهند، پشوتنی در این باره میگوید: «تا قبل از کرونا اینجا همیشه باز بود و ساکنان باغ و زرتشتیان خارج از باغ هر وقت دلشان میخواست برای عبادت میآمدند، اما مدتی است که به خاطر شیوع کرونا و با تصویب هیئت امنا این ساختمان تعطیل است.» همراه پشوتنیزاده دور باغ قدم میزنیم. حتی از وسط باغ هم ساختمان فروشگاه رفاه تهرانپارس، پاساژ پارسیان و دیگر ساختمانهای سر به فلک کشیده چهارراه اشراق پیداست. در بخش جنوبی هم دیوار و تابلوی مدرسه استاد خدابخش که درست به دیوار باغ چسبیده دیده میشود.
پشوتنیزاده درباره این مدرسه میگوید: «رستم گیو دو مدرسه در تهرانپارس ساخت و به نام «استاد خدابخش» و «استاد پورداود» که از اساتیدش بودند، نامگذاری کرد.» او در ادامه با دلخوری میگوید: «چند سال پیش اسم این مدرسه را عوض کردند، اما با تلاش هیئتمدیره موقوفات «رستم باغ» نام «دوباره نام «استاد خدابخش» بر سر در این موقوفه حک شده است.»
- یک عمر زندگی در رستم باغ
«باغ دو نگهبان دارد که شبانهروز در جلو در ورودی نگهبانی میدهند. برای همین اینجا خیلی امنیت دارد و حتی اگر در خانه یا ماشینهایمان باز باشد خیالمان راحت است.» این را «افلاطونعدالتی» قدیمیترین ساکن باغ میگوید. این پیرمرد ۷۷ ساله که ۵۵ سال از عمرش را اینجا گذرانده و تقریباً جزو ساکنان اول باغ است، خاطرات زیادی از آن روزها دارد: «من در جوانی از یزد به تهران آمدم و همینجا عروسی گرفتم و چون خانه نداشتم در یکی از واحدهای ۸۰ متری اینجا ساکن شدم.» حرفش به اینجا میرسد،
چشمانش را تنگ میکند و با ذوق میگوید: «عروسی را در همین معبد برپا کردیم. «رستم گیو» «ارباب هرمز» و خیلی از بزرگان زرتشتی در عروسیم شرکت کردند. یادم است پدرم خیلی خوشحال بود یک وانت مرغ خرید و شام عروسی مرغ بریان داد. عروسی ما خیلی باشکوه بود و ۱۵۰۰ تومان خرج کردم. یکی از اقوام دوربین سیاه و سفید داشت و عکاس جشن ما شد.» پیرمرد خوشصحبت که استاد بنایی و گچکاری است و در وقت فراغت دستی به سر و روی درختان میکشد، میگوید: «ارباب رستم بچهای نداشت و میگفت این درختها بچههای من هستند مراقبشان باشید.»
آقا افلاطون که انگار آن روزها برایش زنده شده پس از مکثی میگوید: «آن موقع اینجا آسفالت نبود و شن بود. هیچکس هم اینجا ماشین نداشت. یعنی ارباب رستم میگفت کسی که ماشین دارد وضعش خوب است پس نباید اینجا زندگی کند. آن زمان تلویزیون ۳ هزار تومان بود، اگر کسی تلویزیون هم میخرید نمیتوانست اینجا بماند. او همیشه دلش میخواست نیازمندان واقعی در این خانهها زندگی کنند.
روحش شاد خیلی مرد بزرگ و نازنینی بود. کارش هم خیلی درست بود.» آقا افلاطون که در این باغ صاحب ۷ اولاد شده و همه را به خانه بخت فرستاده درباره اینکه چرا درهمه این سالها صاحب خانه نشده با خنده میگوید: «اینجا خیلی به ما خوش گذشت برای همین هیچوقت صاحبخانه نشدیم که برویم. البته سالهاپیش در همین تهرانپارس زمین خریدم متری ۱۱ تومان ولی قسمت نشد که صاحبخانه بشوم و بروم. البته از این موضوع اصلاً ناراضی نیستم خیلی هم خوشحالم چون اینجا در کنار دوستان و هم کیشانم و در این باغ باصفا زندگی میکنم.»
- مشکلات باغ قدیمی
درختان باغ ارباب رستم هم مثل همه باغها نیاز به آبیاری، رسیدگی و مراقبت دارند. فضای سبز این باغ در گذشته به وسیله آبی که از قناتهای پرآب تهرانپارس به پایشان میرسید، سیراب میشدند، اما با خشک شدن قنات، سالهاست توسط چاهی که داخل باغ حفر شده، است آبیاری میشود. پشوتنیزاده که سالها برای حفظ باغ و بناهای آن تلاش کرده و دلسوزانه به امور جاری باغ رسیدگی میکند با گلایه از شهرداری درباره مشکلات فعلی باغ میگوید: «شهرداری در گذشته خیلی به باغ بهعنوان یک ریه تنفسی در وسط تهرانپارس رسیدگی میکرد.
درختان را هرس میکرد، شمشاد و گل میکاشت و... که جای تشکر دارد اما حالا مدتی است که باغ را رها کرده و نه تنها درختان را هرس نمیکند بلکه شاخه و برگهای اضافی را که جمع کردهایم نمیبرد. این در حالی است که به دلیل زمینهای بسیاری که از گذشته زرتشتیان در این محله وقف کردهاند و مورد استفاده عموم شهروندان قرار گرفته، ما از شهرداری انتظار همکاری بیشتری داریم.» «مصطفی تیموری» رئیس اداره اجتماعی و فرهنگی ناحیه ۵ شهرداری که در حین بازدید از رستم باغ به ما ملحق شده، با بیان اینکه زرتشتیها از اهالی خوب و محبوب تهرانپارس هستند و شهرداری در صورت امکان، هر اقدامی برای خدمترسانی به آنها انجام میدهد، در پاسخ به گلایه پشوتنیزاده میگوید: «مجتمع مسکونی رستم باغ چون دورش محصور است مثل شهرک به حساب میآید و طبق قوانین شهرداری، فعالیتهای خدماتی شهرکها مانند نظافت، جمعآوری زباله، هرس کردن درختان و... و.
برعهده خود ساکنان و هیئتمدیره شهرک است، با این حال شهرداری به رسم همکاری زبالههای رستم باغ را جمع میکند و در گذشته هم هرس درختان و... انجام میشده اما در حال حاضر به دلیل تعویض پیمانکار و کمبود نیروی خدماتی دستمان بسته است و امیدواریم که در نخستین فرصت این مشکل رفع شود.» تیموری در ادامه میگوید: «علاوه بر اینها سر در باغ برای ورود ماشینهای آتشنشانی محدودیت دارد و در صورتی که حادثه حریق یا زلزلهای رخ دهد کار امدادرسانی به سختی انجام میشود، به گفته کارشناسان آتشنشانی باید در این باغ دری برای ورود خودروهای امدادرسانی و مواقع بحران تعبیه شود.»
- رستم باغ از نگاه همسایهها
همسایگی با باغی ۲۶ هزارمترمربعی که نقش زیادی در تصفیه هوای آلوده دارد، آن هم در دل یک محله شلوغ موهبتی است. از اینرو برای اینکه بدانیم اهالی تهرانپارس چقدر نسبت به این باغ شناخت دارند در پیادهرو خیابان جشنواره درست روبهروی در ورودی باغ، نظر شهروندان را جویا شدیم. نخستین شهروند زن جوانی است که بدون اینکه نگاهی به در باغ بیندازد از جلو آن عبور میکند. او که ۱۵ سال است در همسایگی باغ زندگی میکند، در پاسخ به این سؤال که اینجا کجاست؟ گفت شنیدهام یک باغ قدیمی است که زرتشتیها در آن زندگی میکنند. همیشه کنجکاو بودهام که داخل آن را ببینم، درش که باز باشد سرک میکشم، اما هیچوقت داخل باغ نرفتهام.»
مرد جوانی که سالهاست در خیابان جشنواره زندگی میکند و به قول خودش بچه تهرانپارس است، میگوید: «اینجا مال زرتشتیهاست. بخشی از این خیابان جشنواره هم مال آنها بوده. پدرم از ساکنان اولیه تهرانپارس بود و دوستان زرتشتی زیادی داشت. قدیمها که بچه بودم همراه پدرم یکی دو بار به داخل باغ رفتهام فقط میدانم خیلی بزرگ و سرسبز است. عدهای هم آنجا زندگی میکنند ولی هیچ کدامشان را نمیشناسم.» اما کارگر جوانی که در میوهفروشی آن سوی چهارراه اشراق کار میکند اهالی باغ را میشناسد: «بیشترشان مشتریهای خودمان هستند. آدمهای خیلی خوبی هستند. خوشحساب و دقیق. آزارشان به هیچکس نمیرسد خلاصه اینکه همسایههای خوبی هستند.»