بیتا مهدوی: اعترافات دو مرد افغان در محدوده شهر ورامین مبنی بر تعرض به 14‌ پسربچه و دستور تحقیق تخصصی‌تر از سوی قاضی ساعی، رئیس شعبه 77 دادگاه کیفری استان تهران دوباره یکی از حاشیه‌نشین‌های پایتخت را در اذهان برجسته‌ کرده است.

نظیراحمد، 36 ساله و محمد، 34 ساله دو متهم این پرونده در حالی در بازداشت به سر می‌برند که مرحله جدیدی از طرح امنیت اجتماعی آغاز شده است.

این پرونده در حالی مطرح است که پس از جمع‌آوری مدارک، دو مرد افغان اعتراف کردند در مجموع به 14 کودک تجاوز کرده‌اند که همگی آنها بین 10 تا 12 سال سن داشتند. نظیراحمد در اعترافاتش گفته است: «خانواده من و محمد در افغانستان هستند و ما دو نفر با هم در ایران زندگی کرده و سال‌هاست که در اطراف ورامین ضایعات جمع‌آوری می‌کنیم. این اطراف محیط بسیار باز است و کودکان زیادی مشغول بازی هستند که کسی هم از آنها مراقبت نمی‌کند.»

به جز آنکه ماجرای ارتکاب به جرم این دو تبعه افغان خود محل بحث بسیار است، باید دید رفتارها و کنش‌های انتظامی که به درستی طراحی نشده است چه تبعات و اثراتی می‌تواند داشته باشد. در حالی که به‌نظر می‌رسد تمرکز این نوع طرح‌ها در مناطق و در برخورد با جرایم دیگری حیاتی می‌نماید. در حالی که حاشیه‌نشین‌ها و تبعات انتظامی آنها در عمل به دست فراموشی‌ سپرده شده‌اند، این روزها اجرای طرح‌های انتظامی دیگری به اجرا درمی‌آید. در حالی که به‌نظر می‌رسد خود چنین طرح‌هایی در دراز‌مدت آثار قابل تاملی دارد. در همین حال بسیاری از کارشناسان چه از منظر جامعه‌شناسی و چه از منظر حقوقی این آثار را مثبت ارزیابی نمی‌کنند.

تبعات منفی یک طرح

دکتر امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم در مورد این طرح می‌گوید: «هوومتز»، جامعه‌شناس در این زمینه تئوری‌ای دارد که براساس این تئوری هر چقدر فشار در جامعه بیشتر شود عصیانگری، عناد، پرخاشگری و تضاد جوانان هم بیشتر خواهد شد و تبعات منفی زیادی را به‌دنبال دارد. قرایی‌مقدم می‌افزاید:«اینگونه رفتارها نه تنها موجب عناد، تضاد و واکنش‌های منفی دختران و پسران می‌شود، بلکه روی اعضای دیگر خانواده هم تأثیرات بدی بر جای می‌گذارد و پلیس وجهه خود را از دست می‌دهد. تا به حال رسم بر این بوده که پلیس را خدمتگزار مردم بدانیم که مأمن و پناهگاه مردم بوده است.

 حال زمانی که دختر جوانی اذعان می‌کند که توسط پلیس دستگیر شده است به‌طور غیرمستقیم نسبت به این خدمتگزاران مردم نگرش منفی ایجاد می‌شود.»
او اعلام می‌کند: «ما باید جوانان را مجاب کنیم و این وظیفه آموزش و پرورش است، همه معلمان باید در مورد مسائل اخلاقی، پوشش و نوع آرایش جوانان با آنان صحبت کنند و این صحبت کردن تاثیرش به‌مراتب از پلیس و مربیان پرورشی بیشتر است.»

تحقیقی که «سوروکین» روی 390 نفر از جوانان انجام داد نشان داد که جوانان بیشترین تأثیرات را از گروه همسالان دارند، زیرا که از طرف آنان جبر، زور و فشاری وجود ندارد و بالطبع تأثیر صحبت‌های آنان از سخنان والدین مؤثرتر است، زیرا که فرزندان کمتر تحت‌تاثیر صحبت‌ها و نصایح والدین قرار می‌گیرند و گروه همسالان را بیشتر قبول دارند.

 او تصریح می‌کند: «خود فرهنگ جامعه و جو اجتماعی خودبه‌خود بدون دخالت نیروی پلیس کنترل‌کننده است، زیرا که همه جوانان می‌دانند در چه جامعه‌ای زندگی می‌کنند و می‌توانند خودشان را کنترل کنند. وقتی آنان می‌بینند که اذیت می‌شوند به این نتیجه می‌رسند که باید اذیت کنند. پسر و دختر جوان ما در جامعه ایرانی زندگی می‌کند و می‌داند که روح جمعی بر جامعه حاکم است از این‌رو نباید پلیس را نزد آنان حقیر کنیم.»

سختگیری بی‌سرانجام

وقوع تعرض به کودکان خردسال از جمله آسیب‌های جنسی جامعه محسوب می‌شود که نیاز به کالبدشکافی دارد. بسیاری از کارشناسان انتظامی در موضع‌گیری در برابر تبهکاری‌هایی نظیر اغفال و تعرض به دختران تاکید می‌کردند که نوع پوشش و نوع رفتار دختران و زنان در وقوع چنین جرمی بی‌تاثیر نیست. حال که طرح‌هایی برای ارشاد و مبارزه با نوع پوشش مطرح است و در مقابل تعرض به پسربچه‌ها را شاهدیم، باید مشکل را از زاویه دیگری بجوییم.

دکتر فرجاد، روان‌شناس اجتماعی هم می‌گوید: «مسئله بدحجابی طی سال‌های اخیر از زمانی اوج گرفت که امکانات ارتباط جمعی مرزها را از میان برداشت و اینترنت و ماهواره به تمام خانه‌ها سرک کشید و از آنجا که به قول برخی، ما از فناوری‌های جدید فقط بهره‌برداری منفی آن را یاد می‌گیریم، کارشناسان براین باورند که سیل مخرب فرهنگ غرب از طریق همین فناوری‌های جدید، فکر و ذهن جوانان ما را به تسخیر خود درآورده و یکی از تجلی‌های آن در بدحجابی نمود پیدا کرد و در مقابل این جریان بنیان‌کن، هیچ حرکت یا موج فرهنگی سازنده و قوی در داخل کشور و برای ترویج فرهنگ اصیل اسلامی صورت نگرفت تا فضا کاملا برای بیگانگان آماده شود.»

با این وصف به‌نظر می‌رسد تمرکز بر بدحجابی با برخوردهای سلبی و غیرفرهنگی نتایجی داشته باشد که این نتایج در کنار نتایج سایر اتفاقات اجتماعی- اقتصادی آینده‌ای سخت را برایمان بسترسازی کند. دکتر فرجاد دراین‌باره نیز می‌افزاید:«برخورد و دستگیری جوانان عملا هیچ کار خاصی را انجام نمی‌دهد و باید به جای برخورد با بدحجابی و اجرای طرح امنیت اجتماعی، کار فرهنگی انجام شود.» این کنترل و برخوردها نتیجه عکس دربردارد، در سال‌های گذشته سختگیری‌های شدیدی در مورد حجاب زنان صورت می‌گرفت.
در آن دوره داشتن موی بلند برای پسران و پوشیدن مانتوهای رنگی برای دختران جرم تلقی می‌شد و در بعضی از مواقع نیز برخورد فیزیکی رخ می‌داد. اما آنچه امروز تحت عنوان بدحجابی در جامعه رواج پیدا کرده، ثمره سختگیری‌های همان سال‌هاست. کسانی که آن دوره را پشت‌سر گذاشته‌اند، اکنون در قالب پدران و مادران، عقده‌های فروخورده‌ خود را در فرزندانشان آشکار می‌بینند و حاضر نیستند در خانواده نسبت به وضع حجاب آنان سختگیری داشته باشند.

نتایج یک نظرسنجی

براساس نظرسنجی که یک سایت نزدیک به مرکز پژوهش‌های مجلس منتشر کرد 5/52درصد از پاسخگویان در تهران بزرگ اهمیت مسئله حجاب در سلامت جامعه را زیاد و خیلی زیاد دانسته‌اند.

براساس این نظرسنجی که توسط یک نهاد مرتبط با مسائل اجتماعی در سطح تهران بزرگ انجام شده است، چهار پرسش اهمیت مسئله حجاب در سلامت جامعه، ارتباط پوشش مناسب افراد با امنیت اخلاق و جامعه، نوع پوشش به‌عنوان شاخص انتخاب همسر و علل پوشش نامناسب از شهروندان مطرح شد، که جمع‌بندی نتایج این نظرسنجی به این قرار است:«76درصد پاسخگویان پوشش مناسب را در ایجاد امنیت اخلاقی در جامعه مؤثر دانسته‌اند. 8/21درصد پاسخگویان نوع پوشش را شاخص برای انتخاب همسر دانسته‌اند. 6/22درصد درباره این پرسش نظری نداشته‌اند و 55درصد نیز با این موضوع مخالف بوده‌اند. در پاسخ به پرسش علت انتخاب پوشش‌های نامناسب توسط برخی افراد، 23درصد تبعیت از مد روز، 20 درصد زیبایی و متنوع بودن لباس‌های جدید، 39درصد جلب توجه و 12درصد اظهار مخالفت با برخی سیاست‌های کشور را دلیل این مسئله دانسته‌اند.»

آموزش و فرهنگسازی

علی دیهیم، حقوقدان می‌گوید:«باید به مجرم به‌عنوان بیماری که باید درمان شود و در این درمان جامعه و دولت درمانگر تلقی می‌شوند، نگریست، نه به‌عنوان موجودی طرد شده که هرگز نمی‌تواند وارد اجتماع شود.» او در تشریح نظرات خود می‌افزاید: جامعه ما در حال حاضر نیاز به بگیر و ببند ندارد بلکه نیاز به پیشگیری دارد و برای پیشگیری هم باید ایده داشت که از پایین‌ترین تا بالاترین سطح اجتماع را در نظر گرفت. به‌نظر من آموزش و پرورش باید به‌عنوان بزرگ‌ترین نهاد فرهنگ‌زای کشور بخش عمده‌ای از آموزش‌ها را برعهده داشته باشد.

دیهیم می‌افزاید:«بحث بازدارندگی وقتی همراه با آموزش نباشد موفق نیست، وقتی در جامعه‌ای تبعیض مشاهده یا احساس می‌شود و مردم خودبه‌خود به سمت جرم تشویق می‌شوند و مجازات‌هایی که اعمال می‌کنیم نمی‌تواند جنبه بازدارنده داشته باشد.»وقتی شخصی خلافکار تحت تعلیم قرار نگرفته و صرفا یک تنبیه مختصر و نامعقول شده یا تنبیهی که هیچ تناسبی با عمل ارتکابی او ندارد و مجددا در جامعه رها می‌شود و هیچ‌گونه حمایت و ارتباطی برای او در جامعه طراحی نمی‌شود، بدیهی است که دوباره به سوی خلاف می‌رود.

او یادآوری می‌کند: «بسیاری از مجازات‌هایی که اکنون اعمال می‌شود و برخی از مسئولان هم اصرار به اجرای علنی آن در جامعه دارند، خودبه‌خود ترویج‌کننده خشونت هستند. پس نمی‌توانند نقش بازدارندگی نسبت به مرتکب داشته باشند.»

اعمال مجازات دارای اهداف مختلفی است که مهم‌ترین رسالت آن حفظ نظم عمومی و دفاع از اجتماع است، با این حال در کنار این هدف گاه تاکید بر حقوق فردی پررنگ‌تر می‌شود. ارعاب و جلوگیری از ارتکاب مجدد جرم دارای نقش فرعی است و نمی‌توان اعمال مجازات را وسیله‌ای در راستای تحقق بازدارندگی از ارتکاب جرم محسوب کرد.