همشهری آنلاین _ سمیرا باباجانپور: دوا و درمان با گیاهان دارویی شفابخش رسم حکیم محله بود. یادی از این افراد که در محله کن نقش موثری داشتهاند کردهایم.
گیاهان دارویی معروفی که هنوز هم در کوهها و باغهای غرب تهران رشد و نمو میکنند، درگذشته، نقش مهمی در دوا و درمان بیماریها داشت. «عبدالله دوریش» از معتمدان محله از تنها حکیمباشی میگوید که هفتهای یکبار به خانه یکی از بزرگان محله میآمد و بیماران را درمان میکرد. او میگوید: «خیلیها دکتر «رفتاری» را به یاد دارند. اهل کن نبود، ولی هفتهای یکبار به کن میآمد و در محله سرآسیاب در خانه یکی از بزرگان مینشست تا اهالی را درمان کند. درمانها هم بیشتر با گیاهان دارویی و روشهای سنتی بود. در این میان باید از مرحوم «حبیب مرادی» هم یاد کنم. پیرمردی که شکستهبند معروفی بود و برای کارش هیچ دست مزدی دریافت نمیکرد. حتی موادی که برای درمان لازم داشت را خودش از خانه میآورد.»
- ماماهای معروف محله
درویش، اوایل دهه ۴۰ را زمان ساخت نخستین درمانگاه محله عنوان میکند و میگوید: «این درمانگاه کمکم شکل مدرنتری به خود گرفت و دکتر و پرستار داشت. دوا و درمان هم با قرص و شربت انجام میشد. یادم میآمد وقتی مدرسه میرفتیم ما را به صف میکردند و به درمانگاه میبردند تا واکسن و شربت برایمان تهیه کنند. دهه ۵۰ بود که یک داروخانه رسمی در محله کن فعال شد که کار اهالی را آسان کرد. دیگر لازم نبود برای تهیه قرص و دارو تا شهر بروند.»او از ۲ مامای معروف محله یاد میکند: «مرحوم «زبیده خانم» و «انقز خانم» از ماماهای معروف محله بودند. زنان و مردان زیادی با دستان این ماماهای فداکار سلامت به دنیا آمدند. کارشان روز و شب هم نداشت.»
- بانوی داروساز محله
«علویه خانم» یا همان بانو «مریم سادات ابهری» از زنان با کمالات کن بود که همه از او به نیکی یاد میکنند. بهویژه که او طبیب خانگی اهالی محله نیز بود و با داروهای گیاهی که میساخت، بسیاری از بیماریها را درمان میکرد.
«طیبه میرزایی» مادربزرگ را اینگونه معرفی میکند: «در حدود ۱۲۰ سال پیش، مادر بزرگم در خانواده سادات علوی به دنیا آمد. عاشق یادگیری و خواندن و نوشتن بود. خودش به تنهایی سواد قرآنی و نوشتاری را آموخت. با وجود ۵ فرزند، مکتبخانه داشت و به دخترها و پسرها «قرآن» درس میداد. برایش هم دختر و پسر فرقی نمیکرد.
براین باور بود که سواد موجب پیشرفت میشود. محال بود درهای خانه مادربزرگ بسته باشد. وقت و بیوقت مردم برای عرض ادب و بیشتر برای درمان خدمتشان میآمدند. در روزگاری که زنان حق درس و سواد نداشتند، مادر بزرگ، قرآن درس میداد و دارو درست میکرد.»
خانه قدیمی علویه خانم هنوز پابرجاست. زیر زمین خانه پر است از شیشههای کوچک و بزرگ، ظروف جامانده از روزهای پرجنبوجوش این خانه. رسم داروسازیسنتی گویی در خانواده علویه خانم موروثی بود. برادرش حاج «محمدرضا ابهری» در شهر «تهران» عطاری داشت. علویه خانم داروها را خوب میشناخت. فن داروسازی سنتی را از برادر آموخت و در خانه دهها معجون ضد درد و پماد و شربت ساخت. کمتر مرضی بود که با دستان این زن فاضله درمان نشود. آنقدرکه از ۵ محله کن برای تهیه داروی گیاهی پیش او میآمدند.
برای تهیه گیاه دارویی بیشتر خودش راهی کوه میشد یا معتمدی را میفرستاد. براین باور بود که باید با دل و جان با وضو و صلوات دارو را ساخت تا مرهم روح و جان بیمار شود. بسیاری از داروهای گیاهی که حاج محمد رضا، برادر علویه خانم، در این عطاری میساخت از گیاهان باغها و کوههای کن و روستاهای «سنگان» و «سولقان» بود. همین امر موجب شده بود تا بعضی از اهالی کن از این طریق کسب درآمد کنند و هر سال با آغاز فصل بهار برای چیدن گیاهان دارویی راهی کوه و دشت شوند. گیاهان نایابی که برای درمانهای مختلف مورد استفاده قرار میگرفت.»
- پماد معروف مادربزرگ
«فاطمه میرزایی» نوه علویه خانم وقتی حرف از خاطرات آن روزها میشود، میگوید: «مادربزرگ در ساخت همه پمادهای گیاهی تبحر داشت. ولی پماد سوختگیاش بسیار معروف بود. ۷ سالم بود که پایم به شدت سوخت. عمق جراحت زیاد بود و به استخوانم هم رسیده بود. مادربزرگ چند گیاه دارویی را با هم ترکیب کرد و شب و روز روی زخمم مالید. بیشتر از ۴۰ روز کارش این بود. یک لحظه هم غفلت نمیکرد. اکنون هیچ اثری از آن زخم سوختگی عمیق در پایم نیست.»
- حاج حیدر، شکستهبند معروف باغ فیض
«خدا حاج «ابوالحسن حیدر» را بیامرزد. همان شکستهبند معروف محله «باغ فیض». وقتی قرار بود دست و پای شکسته کسی را مداوا کند، اول وضو میگرفت و در ایوان خانه مینشست و در سکوت کارش را انجام میداد.» «احترام حیدر»، عروس خانواده میگوید: «پسر دومم ۲ سالش بود که به سبب بیاحتیاطی رفت زیر ماشین، یکی از دستانش بدجوری شکست. آنقدر که وقتی دیدمش از هوش رفتم. پدر شوهرم بغلش کرد و با آرامش استخوانش را جا انداخت و با تخممرغ و زرد چوبه پیچید. پس از چند روز پسرم را به دکتر بردیم. دکتر وقتی عکس گرفت، تعجب کرد و گفت: «چه کسی استخوانش را جا انداخته؟ » گفتم، پدر شوهرم. گفت: «کارش حرف ندارد. استخوان درست سرجایش قرارگرفته است.»
اهالی محله باغ فیض، «حصارک»، «حسنآباد» و «مرادآباد» همگی میدانستند دستان حاج ابوالحسن شفا است. برای همین اگر برای کسی اتفاق میافتاد، دست و پایش در میرفت یا میشکست، وقت و بیوقت به خانه حاجی میآمدند. حاجی هم هیچوقت برای این کار از کسی پو ل نمیگرفت. وقتی حرف پول میشد، ابرو درهم میکشید و میگفت: «مگر هرکاری را باید برای پول انجام داد. خودش کشاورز بود و با کار شکستهبندی خوب میتوانست پول دربیاورد. ولی حتی یک کاسه میوه هم در ازای کارش قبول نمیکرد.»
- گیاهان دارویی کوههای غرب تهران
ترشک
برگهای این گیاه به سبب دارا بودن اسیدهای آلی، طعم ترشی دارند. «ترشک» سرشار از ویتامین C، آهن، فسفر و پتاسیم است. تصفیهکننده خون، معرق، تب بر، اشتهاآور و صفرابر است. برای تقویت معده و کبد بهتر است برگ آن خام استفاده شود. این سبزی به سبب ویتامین C فراوان، خونریزی لثه را التیام بخشیده و بوی بد دهان را رفع میکند.
کنگر
این گیاه، طبع گرمی دارد و بسیار نیرو بخش و مقوی قلب است. برگهای این سبزی، موجب کاهش چربی خون شده و به سبب فیبر نامحلول، بسیار ملین و برای پایین آوردن قندخون سودمند است. اینولین آن موجب افزایش باکتریهای مفید دستگاه گوارش شده و از سرطان روده باریک میکاهد. آنتیاکسیدانهای موجود در آن نیز پوست را در برابر سرطان محافظت میکند. «کنگر» به سبب دارا بودن هورمونهای گیاهی، ترشحات غدد را تقویت میکند.
غازیاغی
این سبزی اغلب در کنار نهرها رشد میکند و بسیار معطر بوده و طعم دلپذیری دارد و در تهیه انواع سوپ، آش، کوکو و سبزی پلو به کار میرود. «غازیاغی»، شیر مادران شیرده را زیاد، خون را تصفیه، ترشحات غدد داخلی را تنظیم و برای درمان بیماریهای پوستی مؤثر است. این سبزی، گرمی و حرارت بدن را بالا برده و انرژیزا بوده، بیاشتهایی را رفع و برای آرامش اعصاب مفید است.