همشهری آنیلان _ فاطمه عسگری نیا: از بازارهای اقتصادی گرفته تا خوابگاههای کارمندی، کارگران زیرزمینی، کودکان کار، بازیافتیها و صفهای طویلی که هر روز به بهانهای در گوشهای از شهر شکل میگیرد همه و همه را میتوان در فهرست فراموششدگان کرونا قرار دهیم.
- آتش کرونا در «علاءالدین»
بازار موبایل تهران همچنان شلوغ است. در مغازههای کوچک و بزرگش نه خبری از رعایت فاصلههای فیزیکی است، نه مشتریان و فروشندگان از دستبهدست شدن گوشیها و سایر اجناس هراسی دارند. یکی از علتهای این همه شلوغی و تردد در بازار موبایل ایران شاید افزایش سهم دنیای مجازی در زندگی مردم باشد. احسان، یکی از فروشندههای بازار موبایل، میگوید: «قیمتها به شدت افزایش یافته، اما در مقابل تقاضای مردم هم افزایش یافته. به خاطر همین است که هر روز شاهد تردد جمعیت زیادی در بازار موبایل تهران هستیم. شاید در گذشته وجود گوشی هوشمند در خانهها هیچ ضرورتی نداشت، اما امروز به اندازه مواد غذایی برای مردم اهمیت دارد.»
- دنیای مجازی مجبورمان میکند
حرفهایش را مردی میانسال با محاسنی جوگندمی قطع میکند و میگوید: «ما در خانه فقط یک گوشی هوشمند داریم، اما این گوشی نیاز بچهها را تأمین نمیکند. مجبوریم برای ادامه تحصیل بچهها آن را تعویض کنیم و جایی که میشود این کار را انجام داد، بازار موبایل است! »
بیرون از مراکز خرید موبایل، جمعیت زیادی در هم چرخ میخورد. از دستفروشان گوشی و وسایل جانبی آن گرفته تا دستفروشان غذا. اینجا کسی از کرونا هراسی ندارد. در میان دستفروشان، بساط خالهزینب به چشم میخورد. زن میانسالی که هر روز با بستههای غذا در مقابل بازار موبایل مینشیند و مشتریهای خودش را دارد. او میگوید: «سرپرست خانوارم و درآمدی جز این بساط روزانه ندارم. من هم از کرونا میترسم، اما اگر در خانه بمانم زندگیام چطور بچرخد.» حرفهای او را پیرمردی که کنارش ایستاده ادامه میدهد و میگوید: «در طول ۸ ماه گذشته این بازار همین شکلی بوده. نه گرانی موبایل تأثیری در میزان جمعیت مراجعهکننده آن داشته، نه کرونا! »
او میگوید: «همسرم ماه پیش به کرونا مبتلا شد و حدود ۳ میلیون تومان بابت درمانش هزینه کردم. نه بیمه داریم، نه از طرف جایی حمایت میشویم. چارهای جز بساط کردن کنار خیابان نداریم.»
حرفهایش را با پک محکمی که به سیگارش میزند تمام میکند. همراه با دود سیگار بغضش را هم فرو میخورد. بساطها چسب هم قطار شدهاند. یکی لقمههای ساندویچ میفروشد، یکی شارژر و گلسهای گوشی. برای تردد از میان این جمعیت باید خود را به حرکت آرام و پیوسته پاها بسپاری. اینجا کسی نمیتواند از دیگری سبقت بگیرد. جمعیت آنقدر زیاد است که نه میتوانی سرعت پاها را زیاد کنی، نه از سرعتی کهداری بکاهی.
- کرونا دستفروشم کرد
اینجا هم موسیقی خاص خود را دارد؛ صدای فریاد دادزنها، خریداران و فروشندگان گوشیهای دست دوم و نو در همهمه این شلوغی گم نمیشود. حسین یکی دیگر از دستفروشان حاشیه بازار علاءالدین است. در بساط او خبری از لوازم جانبی گوشی و... نیست. او که در این بازار وسایل دنیای مجازی لباس مردانه میفروشد، میگوید: «قبل از کرونا در یک شرکت صنعتی مشغول به کار بودم. به خاطر تعدیل نیرو از کار بیکار شدم و چند ماه است که به جمع بساطیهای تهران اضافه شدهام.» در بساط او هم روزی هزار بار لباسهای رنگارنگ مردانه دست به دست میشود. وقتی میپرسیم هراسی از آلودگی به ویروس کرونا نداری؟ خندهای تلخ میکند و میگوید: «اگر کرونا گرفتیم و پول دوا و درمان نداشتیم، چه کنیم؟ »
میگوید: «بارها و بارها صحبت از فاصلهگذاری دستفروشان در حاشیه بازار موبایل در این ۸ ماه بوده و است، اما تا به حال اقدامی نشده است.» اهالی ساکن در کوچهپسکوچههای خیابان حافظ و همسایههای بازار موبایل هم دل خوشی از این وضعیت ندارند. «بهرام غریبی» یکی از اهالی کوچه بورس، میگوید: «هیچکس به فکر مردم ساکن در این نقطه از شهر نیست. اینجا کرونا آزادانه جولان میدهد و هر روز بیشتر از گذشته در فضای محله شیخ هادی پراکنده میشود، اما کسی باکی ندارد.» او ادامه میدهد: «در رادیو و تلویزیون خبر از تعطیلی مراکز خرید میدهند، اما بازار موبایل همچنان باز است و از سراسر کشور به این مجموعهها مراجعه میکنند.»
- ما سهممان را اجرا کردیم
درست است نگرانیها از شلوغی بازارها و مراکز تجاری بجاست، اما صاحبان اصناف میگویند تعطیلی بازار بهتنهایی راه چاره مقابله با کرونا نیست. «احمد حسینی» یکی از فعالان این بازار، میگوید: «هر وقت صحبت از شدت شیوع بیماری کرونا میشود، همه سراغ مراکز تجاری میآیند. این در حالی است که تعطیلی فقط یک بخش نمیتواند مانع از حضور مردم در جامعه شود. مانند وقتی که ادارهها تعطیل میشود، اما راههای سفر باز است.»
«احسان امامی» یکی دیگر از کسبه، میگوید: «فاصلهگذاری فیزیکیکاری نشدنی در این محدوده نیست. مسئولان در این بخش کوتاهی کردهاند. کاسبان با همکاری هم تونل ضدعفونیکننده در ورودی مجتمع تجاری مستقر کردند و مسئولان هم باید با نظارت دقیق بر فاصلهگذاری میان دستفروشان این محدوده اقدام میکردند.»
- پرسه کرونا در بازار
البته بازار علاءالدین تنها نقطه اقتصادی تهران نیست که این روزها نه از تراکم جمعیتش کم شده، نه مردم در آن به توصیههای بهداشتی و رعایت پروتکلهای لازم توجه میکنند. بازار تهران هم، بهعنوان قلب اقتصادی ایران، روزانه بالغ بر یک و نیم میلیون نفر جمعیت را در خود جای میدهد و این روزها حجم جمعیت درونشهری و برونشهری مراجعهکننده به آن حتی بیشتر هم شده است. یکی از کاسبان بازار تهران میگوید: «تا روزی که بازار تهران تعطیل نشود در سایر استانها تعطیلی بازارها فایدهای ندارد، چراکه در این صورت فرصتی برای سفر به تهران و سرکشی به بازار این شهر به شهرستانیها داده میشود.»
او ادامه میدهد: «نمیشود کارکنان دولتی را دورکار و بازار را به حال خودش رها کرد، یا بر عکس بازار را تعطیل کرد و بخش دولتی را فعال نگه داشت. ما همه حلقههای متصل به هم در زندگی اجتماعی مردم هستیم و عملکرد یکسان در مقابله با کرونا تنها راهحل مثبت در مسیر کاهش این بیماری خواهد بود.»
این فعال بازاری در ادامه از تنگ شدن عرصه زندگی بر کارگران روزمزد بازار هم اظهار گلایه میکند و میگوید: «از زمان شیوع کرونا تا به امروز دائم به فعالیت بازارها خرده گرفتهاند، اما کسی به فکر ارائه یک راهحل اساسی در اینباره نبوده است. بالغ بر هزار کارگر و چرخی روزمزد در بازار ارتزاق میکنند؛ یکی با جابهجایی بار، یکی با پادویی، دیگری با شاگردی کردن برای کسبه. اینها اگر در خانه بنشینند که از گرسنگی میمیرند! »
- همزیستی با کرونا در پانسیونهای کارمندی و خوابگاههای کارگری
حرفهایش پربیراه هم نیست. بخش قابل توجهی از جمعیتی که در تهران به سر میبرند برای کسب درآمد راهی این شهر شدهاند؛ تحصیلکرده و بیسواد هم ندارد. تحصیلکردههای مهاجرتکرده به تهران، امروز در پانسیونهای کارمندی زندگی دورهمی خطرناک در دوران شیوع کرونا را تجربه میکنند. کمسوادها و بیسوادها هم در خوابگاههای زیرزمینی حوالی بازار زندگی گروهی و کرونایی را طی میکنند. «فرانک جلالی» یکی از دخترانی است که سالهاست برای کار به تهران آمده و در پانسیونی حوالی میدان فردوسی زندگی میکند.
او میگوید: «از ابتدای شیوع کرونا تا به حال، خوابگاههای دانشجویی تعطیل شد، اما پانسیونهای کارمندی به کار خود ادامه داد.» او و دوستانش خدا را از این بابت شکر میکنند که آواره این شهر نشدهاند، اما میگویند: «متأسفانه در هر اتاقگاه بالغ بر ۵ نفر با هم زندگی میکنند. خیلی از افراد آخر هفتهها برای دیدن خانوادهها به سفر میروند و با این کار سلامت تمامی اعضای ساکن در اتاق به خطر میافتد.»
میزان مواد شوینده و ضدعفونیکننده در پانسیونها آنقدر نیست که تضمینکننده سلامتی افراد باشد و آنها مجبورند با هزینههای خود اقدام به تأمین این نیاز کنند.
اما فعالان حقوق کودک این روزها نگران کودکانکاری هستند که در کارگاههای زیرزمینی حوالی بازار بهصورت گروهی زندگی میکنند. رعنا ابراهیمی، فعال حقوق کودکان، میگوید: «تعداد کودکانی که در زیرزمینهای نمور کارگاهی حوالی بازار بهصورت گروهی زندگی میکنند کم نیستند؛ بچههایی که تا پیش از این هم درگیر هزار و یک مشکل بودند، اما امروز با وجود شیوع ویروس کرونا بیش از گذشته در معرض خطر قرار دارند.»
کودکانی که او از آنها سخن میگوید با کمک تشکلهای مردمنهاد به حداقلهای لوازم بهداشتی دسترسی دارند؛ از ماسک گرفته تا مواد ضدعفونیکننده.
- جولان کرونا در صفهای طولانی
با وجود شیوع بیشتر بیماری کرونا و افزایش قربانیان آن، هرچه از عمر زندگیمان با کرونا بیشتر میگذرد متأسفانه سادهانگاری بحران از سوی مردم و مسئولان هم بیشتر میشود. افزایش قیمت برخی کالاهای اساسی و تلاش مسئولان برای آرامسازی بازار در این روزها خود خاستگاه مشکل دیگری شده است. تشکیل صفهای طولانی و متراکم برای دریافت یک حلب روغننباتی در فروشگاههای زنجیرهای محلههای مرکزی پایتخت با معابر تنگ و باریک، نگرانیها را دوچندان کرده است.
همه چسبیده به هم ایستادهاند مبادا نوبتشان را دیگری غصب کند؛ یک روز در مقابل فروشگاه اتکا، یک روز مقابل فروشگاه افق کوروش، یک روز هم در فروشگاه رفاه. کافی است خبر توزیع روغن دولتی به گوش مردم برسد، همه ماسکزده به سمت صفهای طولانی میروند، بیآنکه در این صفها خبری از رعایت فاصلههای فیزیکی باشد با ماسکهایی کهگاه از فرط خستگی و گرما به سمت چانه کشیده میشود. راحت با هم سخن میگویند و در این میان تعداد عطسهها و سرفههای خشک هم کم به گوش نمیرسد. یکی از اهالی منطقه ۱۱ که در همسایگی شعبهای از فروشگاههای زنجیرهای زندگی میکند میگوید: «توزیع کالاهای اساسی را میتوانند در هر محله بر اساس کد ملی افراد و به نوبت دنبال کنند. به این شکل، نه حق کسی پایمال میشود، نه محلهها در این شرایط مملو از جمعیت میشوند.»
این روزها کم از این صفها و تجمع افراد در معابر شهری نمیبینیم. اغلب دفاتر خدمات الکترونیک شهر هم این روزها شاهد تجمع جمعیت کثیر مردم برای انجام امورشان هستند. «ابراهیم طوقانی» یکی از کاسبان خیابان جمهوری که در نزدیکی یکی از همین مراکز مغازهدارد، میگوید: «یک روز برای ثبتنام در سجام، یک روز برای دریافت سیم ارت رایگان و یک روز برای ثبتنام وام یارانه، مردم ساعتها در مقابل این مرکز صف میکشند بیآنکه نگران ابتلا به ویروس کرونا باشند و سلامتی کاسبان را هم به خطر میاندازند.»
- کارگران بازیافت در سایه کرونا
در گوشه دیگر این شهر کارگران حوزه بازیافت هستند که اغلب سن و سالی هم ندارند، اما در حین کار نه دستکشی به دست دارند، نه ماسکی بهصورت. با دستهای آلوده زبالهها را زیر و رو میکنند و این روزها بهعنوان یکی دیگر از عاملان انتشار ویروس کرونا در شهر از سوی مردم مورد خطاب قرار میگیرند. پرسه کودکانکار در میان زبالهها و ناآگاهی آنها از خطری که سلامتیشان را دنبال میکند، باعث شده تا امروز مردم محلههای مختلف از افزایش سرعت انتشار ویروس کرونا به خاطر فعالیت آنها نگران باشند. «عابد» یکی از کودکانکار فعال در حوزه خدمات شهری در پهنه مرکز است.
زمستان امسال وارد پانزدهسالگی میشود. وقتی از او درباره ماسک و دستکش سؤال میکنیم میگوید: «پیمانکار ماهی یک ماسک و سهماهی یک جفت دستکش به ما میدهد. ماسک بعد از سه روز پرپر میشود. دستکش هم آنقدر به دست من بزرگ است که نمیتوانم با آن کار کنم.» با همان دستهای آلوده و سیاه لقمه نان خالی مانده در جیبش را بیرون میآورد، گاز میزند و با خندهای تلخ میگوید: «کرونا با ما کار ندارد، سراغ پولدارها میرود. بدن ما صبح تا شب به میکروب عادت کرده است.»