این مجموعه که شامل 7 داستان در قالب 96 صفحه روانه بازار شده است توانست عنوان یکی از دو اثر برتر جایزه روزی روزگاری را از آن خود کند. جایزهای که به هیچ وجه روزی خود حافظ خیاوی فکرش را نمیکرد صاحب آن شود؛ اما شد. حساسیت نامشخص اهالی ادب برای نظر دادن روی این کتاب وادارمان کرد به سه نفر اکتفا کنیم و به آب و آتش زدن خودمان برای پیدا کردن نفر چهارم به هیچ نتیجهای نرسد.
فرشته احمدی (****)
احمدی معتقد است درباره این کتاب نظرات ضدو نقیض زیادی داده میشود. اما مجموعه «مردی که گورش گم شد» توانست با تمام کمیها و کاستیهایش توقعات فرشته احمدی را بهعنوان داور جایزه روزی روزگاری برآورده کند:«اگر این مجموعه بهعنوان رتبه نخست انتخاب شده به این معنا نیست که فوقالعاده است. داستان ضعیف هم در آن پیدا میشود. مثل داستان روزهات را با گیلاس باز کن.»
احمدی، صف دراز مورچگان را از میان 7 داستان مجموعه خیاوی بهعنوان داستان خوب انتخاب میکند و یک حسن این کتاب را برمیشمارد: «عناصر داستانهای این مجموعه بومی بودند. شخصیتها لهجه خاصی داشتند اما با تمام این تفاسیر خواننده درگیر جغرافیای داستان نمیشود تا از آن زده شود. هیچچیز عجیب و غیرعادی در داستانها پیدا نمیشود.»داور جایزه روزی روزگاری معتقد است این مجموعه حداقل انتظارات از یک نویسنده تازه کار را برآورده میکند و این مجموعه را در کل متوسط و قابلقبول میخواند.
امیر آریان (***)
«در این کتاب چند داستان هست که کل کتاب را نجات میدهد و نقاط ضعف داستانهای دیگر را میپوشاند. داستانهای صف دراز مورچگان و مردی که گورش گم شد از بهترین داستانهای این مجموعه هستند.» امیر آریان بهعنوان یکی دیگر از داوران جایزه روزی روزگاری نثر داستانها را این طور ارزیابی میکند:«داستانهای این مجموعه نثر خوبی دارند. خواننده با یک نثر روان، بدون سکته، با ریتم تند و با جملههای کوتاه مواجه است که کمبودهای دیگر نویسنده را پوشش میدهد.» آریان معتقد است حتی اگر ازنظر روایت و محتوا نویسنده دستش خالی باشد، تسلط به نثر و ریتم خوب آن داستانهایش را از حرکت به سمت یک مجموعه ضعیف بازمی دارد.
آرش آذرپناه (*** )
آذرپناه دوبار این مجموعه را خوانده است و معتقد است بهطور کلی داستانهای این مجموعه داستانهای جذاب و خوش خوانی هستند و زبان خوبی دارند: «اما نگاهی که پشت داستانهاست نگاه یک نویسنده نیست. بهترین داستان این مجموعه صف دراز مورچگان است که وقتی به عقب فلش بک میزند سرشار از خشونت است و نگاه انسانی ندارد. داستانها خواننده را جذب میکنند. اما ایدههای داستانها مورد انتظار نیست و مرتجعانه است.» آذرپناه ایراد دیگر وارد بر این داستان را عدموجود انسجام میداند و بر این باور است که در این مجموعه هیچچیز وجود ندارد که داستانها را منسجم و یکرنگ کند.