تاریخ انتشار: ۱۷ تیر ۱۳۸۷ - ۰۵:۳۱

منیره پنج‌تنی: زمان چیست؟ مفهوم زمان از آن دست مفاهیمی است که به‌ظاهر می‌دانیم چیست و کاملاً با آن آشناییم ولی به‌محض اقدام برای تعریف آن دچار مشکل می‌شویم.

 چنان‌که آگوستین در کتاب دهم اعترافات می‌گوید:‌ «من می‌دانم مفهوم زمان چیست ولی درمقام تعریف باید بگویم قابل تعریف نیست.»

به‌طور کلی در فرآیند شناخت جهان، مسئله اصلی نحوه پیدایش و شروع آن است و به‌همین دلیل موضوع زمان از مباحث مهم این مسئله است.مفهوم زمان در طول تاریخ فلسفه همواره به‌صورت یک مسئله پیچیده و بحث‌برانگیز وجود داشته به‌گونه‌ای که فلاسفه و متفکران بزرگ در تلاش برای فراچنگ آوردن آن بوده‌اند. موضوع زمان مورد توجه علم نیز بوده است؛ چنانکه در علم جدید زمان را به صورت "t" نشان می‌دهند و البته هدف دانشمند فقط کاربرد زمان است و نه تبیین مفهوم آن.از مهم‌ترین شاخه‌های دانش بشری که در آن مفهوم زمان مطرح می‌شود فلسفه، ریاضیات و فیزیک است.

پیچیدگی و مهم بودن مفهوم زمان از یک سو و دغدغه‌های متفکران فلسفه اصالت وجودی در تبیین مفهوم زمان از دیگر سو سبب شده تا بیژن کریمی مفهوم زمان را از دیدگاه فلسفه وجودی، ریاضیات و فیزیک بررسی کند. وی که عضو انجمن بین‌المللی مطالعه زمان در ایالت پنسیلوانیا در آمریکاست، روز یکشنبه 9/4/87 درمؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با حضور استادان برجسته فلسفه اسلامی از جمله دکتر غلامرضا اعوانی و دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی به سخنرانی پرداخت.

بیژن کریمی که نظریاتش را تحت عنوان «نظریه پیام» بیان می‌کرد، نخستین جرقه‌های تشکیل چنین نظریه‌ای را مصادف با تشکیل اولین کنگره ملاصدرا  بیان کرد. وی علت شکل‌گیری این نظریه را در ذهنش دغدغه‌ خاطر پیرامون مسائل بنیادی در علوم دقیقه عنوان کرد و گفت: «در اولین برخورد با پارادوکس‌های نظریه مجموعه‌ها در ریاضیات متوجه شدم در نظریه مجموعه‌ها امکان رهایی از این پارادوکس‌ها وجود ندارد، مگر اینکه جابه‌جایی، در پارادایم کلی علوم دقیقه را پیش بگیریم. از طرفی با پس‌زمینه فکری‌ به‌عنوان یک ایرانی و آشنایی با فلسفه اصالت وجود متوجه شدم اگر من اصالت وجود را مبنای علوم دقیقه قرار دهم، می‌توانم برای پرورش نظریه مجموعه موفق‌تر باشم که البته فاقد پارادوکس‌هایی باشد که در بحث نظریه کلاسیک مجموعه‌ها وجود دارد.»

بیژن کریمی برای قابل استفاده کردن مکتب اصالت وجود در نظریه مجموعه‌ها، تغییراتی درمفاهیم این مکتب داده است. او دراین‌باره گفت: «در مکتب اصالت وجود ما یک مفهوم وجود داریم و یک مفهوم عدم، که البته عدم ارزش اعتباری دارد  و عدم مطلق نداریم. در اینجا باید تغییر محسوسی بدهیم تا بتوانیم مفهومی از عدم فراهم کنیم که قابل اطلاق به مفهوم محض ریاضی یا مجموعه تهی باشد.»به همین دلیل، وی مفهوم نیستی یا عدم را معادل با مفهوم عام هستی قرار داد و بر مبنای این نظر علما و فلاسفه که برای وجود ضدی قائل نبودند و می‌گفتند عدم فقط ارزش اعتباری دارد؛ نیستی را معادل مفهوم عام وجود قرار داد تا به‌جای سخن‌گفتن از مفهوم وجود از مفاهیم خاص وجود صحبت کند. وی افزود: «در نظام اعداد، مفهوم خاصی به نام مفهوم «عدد طبیعی بودن» تعریف می‌کنیم.

هر چیزی که عدد طبیعی باشد در مضمونی که از این مفهوم خاص وجود پیدا شده معنی می‌یابد و هرچه در این مضمون نگنجد معادل با صفر تلقی می‌شود. اگر بخواهید در این جهان عدد یک سوم را تصور کنید چون در این جهان نمی‌گنجد، مجبورید معادل با صفر تلقی‌اش کنید. مثلاً وضعیت میز و اشیاء در این جهان همین‌طور است چون قابلیت وجود در این مجموعه را ندارد و معادل با صفر تلقی می‌شود. از طرفی برای اینکه بتوانیم اعداد دیگری مثل اعداد گویا را که متشکل از اعداد طبیعی و اعداد کسری هستند، تصور کنیم، احتیاج به مفهوم خاص وجودی دیگری داریم که مفهوم گویا بودن است و تحت آن مضمونی به‌وجود می‌آید که اعداد گویا در آن تحقق می‌یابند. البته در این مجموعه یک عدد صفر داریم که شخصیتی متفاوت از صفر قبلی دارد. باز هم هرچه در مضمون اعداد گویا نگنجد آن را معادل صفر تلقی می‌کنیم.»

کریمی تناسب موجود میان مفاهیم خاص وجود را در اینجا؛ یعنی مفهوم خاص عدد طبیعی بودن و عدد گویا بودن را معکوس تناسب رابطه در ریاضیات دانست و اظهار داشت: «در ریاضیات اعداد طبیعی زیرمجموعه اعداد  گویا هستند، ولی از منظر وجودی می‌بینیم که مفهوم اعداد گویا خاص‌تر از مفهوم اعداد طبیعی است، پس خاص مستتر در عام است و رابطه این دو، معکوس رابطه‌ای است که ما در ریاضیات می‌شناسیم. نکته مهم این است که رابطه بین مفاهیم خاص وجود این است که از یک مفهوم  خاص وجود می‌توان به یک مفهوم خاص‌تر از وجود رسید آن‌هم از طریق یک تابع ریاضی با یک حرکت فیزیکی که اصطلاحاً به آن حرکت وجودی می‌گوییم.

در شرایطی خاص می‌توان مفهوم خاص عدد طبیعی بودن را گرفت و به مفهوم عدد گویا بودن تبدیل کرد که اگر با این نظام جلو برویم حداقل چهار مفهوم خاص در ریاضیات می‌یابیم 1) مفهوم خاص عدد طبیعی بودن  2) مفهوم عدد گویا بودن  3) مفهوم عدد حقیقی  4) مفهوم عدد مجازی.»

نگارنده کتاب «سرنوشت زمان» از این تعاریف در نظریه مجموعه‌ها استفاده کرد و براساس این اعتقاد علمای ریاضی که تمام پارادوکس‌های موجود در نظریه مجموعه‌ها به نوعی در رابطه با مجموعه‌های زیادی بزرگ به‌وجود می‌آیند به طرح پارادوکس راسل پرداخت. برای مثال: اگر بخواهیم کتابی چاپ کنیم که لیست همه کتاب‌های موجود در دنیا باشد به‌محض تألیف و چاپ، این کتاب خودش کتاب جدیدی است که دیگر نمی‌تواند خودش را دربربگیرد.

کریمی مشکل اساسی موجود در نظریه مجموعه‌ها را در بطن تعریفی که کانتور از مجموعه، ارائه داده دانست و گفت: «مشکل اساسی اینجاست که در تصور عمومی علمای ریاضی، مجموعه کیسه‌ای است که در آن تعدادی شیء وجود دارد. نکته مهم در تعریف مجموعه در مفهوم کانتوری که هدف من حفظ آن بود، این است که یک مجموعه که از تعداد مشخصی از اشیاء تشکیل شده خودش یک واحد و یک فرد است.»

از اینجا به‌بعد بیژن کریمی به تعریف2 مجموعه پرداخت: 1)مجموعه عرضی که در آن اشیاء معین و قابل تمیز از هم هستند و  2) مجموعه وجودی که به دسته خاصی از جواهر اشاره دارد و دربرگیرنده جوهر خاص است.

عضو انجمن بین‌المللی مطالعه زمان به‌وجود یک تناسب معکوس میان 2 مجموعه اشاره کرد و گفت:‌ «مثلاً اگر در مجموعه عرضی یک میلیون سیب داریم، مجموعه وجودی شامل 2 عضو است 1) سیب بودن  2) وجود داشتن، در نتیجه عدد اصلی این مجموعه دو است. اگر به تعداد کیفیات مجموعه وجودی بیفزاییم از تعداد اعضای مجموعه عرضی کم می‌شود مثلاً اگر تعداد سیب‌های قرمز را جدا کنیم عدد اصلی مجموعه عرضی می‌شود  500 هزار و عدد اصلی مجموعه وجودی می‌شود  3 یعنی سیب بودن، سرخ بودن وجود داشتن. به این ترتیب اگر به فرآیند افزایش کیفیت‌های مجموعه وجودی ادامه دهیم به نقطه‌ای می‌رسیم که مجموعه وجودی که دربرگیرنده تمام خصائل و جواهر و کیفیات است اشاره به مجموعه عرضی دارد که تهی است؛ زیرا محال است که بتوانیم چیزی پیدا کنیم که دارای همه کیفیات جواهر و صفات باشد.

از طرف دیگر، مجموعه وجودی‌ای را تصور کنید که خالی از هر کیفیتی الا وجود باشد،  آن در رابطه با مجموعه عرضی قرار می‌‌گیرد که کل گیتی را دربرمی‌گیرد. چون جوهر وجود درمجموعه وجودی اشاره به وجود دارد، پس هر چیزی که می‌تواند وجود داشته باشد در کیسه مجموعه عرضی گنجانده می‌شود. این تناسب معکوس در مجموعه تهی، تهی مطلق نیست چون جوهر وجود در آن مستتر است. در واقع این مجموعه تهی همان نیستی است که عام‌ترین مفهوم هستی است و اشاره به کل گیتی دارد.

کریمی پس از بررسی اعمال منطقی «و» و «یا» میان جواهر در بازگشت دوباره به پارادوکس راسل با طرح این سؤال که در مجموعه‌هایی که  عضو خودشان نیستند آیا خودشان را دربرمی‌گیرند با استفاده از مثال مجموعه کج گفت: «اگر مجموعه کج را در نظر بگیرید می‌بینید این مجموعه خودش را دربرمی‌گیرد نه به این علت که کج است بلکه چون هم جوهر کج بودن و هم جوهر مجموعه بودن و هم وجود را درخود دارد. به این ترتیب ما با مشکلی که راسل در مجموعه وجودی دارد، برخورد نمی‌کنیم. این مشکل حتی در مثال «کتاب کتاب‌ها»‌نیز وجود ندارد. کتابی که سفید باشد و اسم هیچ کتابی در آن نباشد اشاره به همه کتاب‌ها دارد، کتابی که تهی است؛ یعنی از نظر کتاب بودن فقط یک جوهر کتاب بودن و یک جوهر وجود را دربردارد.

نگارنده کتاب «نظریه پیام» این نظریه‌اش را قابل تسری به فیزیک هم دانست که قادر به حل مسائل عمده فیزیک است و با این نقل‌قول از گودل که زمان تنها مسئله فلسفی است، به‌سراغ مسئله زمان، در فیزیک رفت و ادامه داد: «اولین فرض من در رابطه با مفاهیم خاص وجود این است که زمان یک نوع ترتیب است. اگر ریاضی‌‌وار به زمان بنگریم، می‌بینیم در هر مضمونی ترتیبی وجود دارد. مثلاً در اعداد طبیعی 12/4 کوچک‌تر است و از آن جا که مفاهیم خاص وجود با هم فرق دارند و مثلاً نمی‌توان عدد طبیعی بودن را همطراز عدد گویا بودن گرفت، پس در بطن مفهوم خاص وجود مفهوم ترتیب هم مستتر است. آن ترتیب ضامن مفهوم زمان است چون زمان چیزی جز ترتیب نیست.»کریمی برخلاف فیزیکدانان که زمان را یک بعد می‌دانند، زمان را یک بعد فیزیکی به‌شمار نیاورد و در مبحث فیزیک به تعریفی از زمان وجودی پرداخت و آن را حرکت وجودی نامید.

«این زمان وجودی باید مأخذ اصلی همه چیزها از جمله قابلیت‌های فیزیکی باشد و از آن جایی که این حرکت وجودی معرف همه قابلیت‌های ماست، مقدار این حرکت وجودی باید، بیشتر از مقدار سرعت نور باشد؛ زیرا در غیراین صورت ما قادر به دریافت این سرعت نور نبودیم. از طرف دیگر ما در زمینه نور و الکترومغناطیس با پدیده بی‌زمانی نور روبه‌روئیم، پس مقدار حرکت وجودی ما باید کمتر از مقدار سرعت نور باشد. این امر ما را به مسئله برابری می‌رساند، یعنی مقدار حرکت وجودی باید دقیقاً برابر با مقدار سرعت نور باشد تا جهان این‌گونه که ما تجربه‌اش می‌کنیم، باشد.

اگر ما این تعبیر را در پیش بگیریم، بنابراین حرکت وجودی، اندازه‌اش درست به مقدار حرکت نور است پس متوجه می‌شویم بسیاری از دستاوردهای فیزیک را بهتر می‌توانیم توضیح دهیم.» از آنجا که امکان نگارش جزئیات نظریات و استدلال‌های بیژن کریمی با توجه به محدودیت‌های روزنامه‌نگاری وجود ندارد، خوانندگان محترم را دعوت به مطالعه کتاب‌های ایشان می‌کنیم و برگزاری این جلسه را در زمره نخستین گام‌ها جهت ایجاد گفتمان‌های علمی با استفاده از مضامین فلسفه اسلامی می‌دانیم. هرچند در پایان سخنرانی نظریه ایشان با انتقادات جدی از سوی مخاطبان روبه‌رو شد اما بیژن کریمی از این برخوردها به‌عنوان عامل شکل‌گیری و رشد نظریات علمی- فلسفی یاد کرد.