رمان «اگر این نیز انسان است» داستان ۱۰ ماه از زندگی پریمو لوی، شیمیدان و نویسنده ایتالیایی است که آن را پس از رهایی از اردوگاه آشویتس نوشته است.

همشهری آنلاین- مریم ورشو: از آشویتس بسیار خواندم. هر کتابی روایت خودش را دارد. گاهی روایت‌ها آنقدر دردناکند که تا پوست و استخوانت می‌سوزی. عادت دارم گاهی خودم را جای شخصیت‌های دوست‌داشتنی یا رنج‌دیده کتاب‌ها قرار دهم و واکنشم را در موقعیت‌هایی که نویسنده ایجاد می‌کند ورانداز کنم اما در تمامی این کتاب‌هایی که درباره آشویتس خواندم حتی حاضر نشدم یک لحظه جای آنها باشم. «اگر این نیز انسان است» روایت دیگری از آشویتس به قلم پریمو لوی، نویسنده ایتالیایی است که از دوران اسارتش در این اردوگاه نوشته است. او در این کتاب از آدم‌هایی می‌گوید که شاید گرسنگی و تحقیر کوچک‌ترین رنجشان بوده است؛ از آدم‌هایی که همه چیزشان را از دست دادند و حتی برخی خودشان را نیز باختند. آدم‌هایی که خیلی زود یاد گرفتند به گذشته و آینده فکر نکنند.

در جایی از کتاب نقل قول می‌شود: «ما نباید به حیوان بدل شویم درست از آن رو که لاگر یا اردوگاه ماشینی هیولاوار برای تنزل دادن ما به مرتبه حیوانات است. حتی اینجا هم امکان زنده ماندن هست و بنابراین آدمی باید بخواهد که بماند؛ بماند تا موعد گواهی دادن تا لحظه بازگویی داستان. برای زنده ماندن باید خود را وا داریم که دست کم چهار چوب و داربست بنای تمدن را حفظ کنیم. ما بردگانیم محروم از تمام حقوق، برهنه در برابر اهانت، محکوم به مرگ مسلم، اما هنوز یک چیز داریم و باید با تمام قوا آن یک چیز را حفظ کنیم، چرا که آخرین دارایی ماست؛ مقاومت در برابر وادادگی یا به عبارت بهتر برای آغاز نکردن مرگ».

این جملات کافی است تا در این عصری که بیماری کرونا در دنیا جولان می‌دهد و هیچ چیز مثل گذشته نیست به این فکر کنم که اگر چه رنج ما در برابر رنج آنها قابل قیاس نیست، اما ما هم در برابر بسیاری از موضوعات دوران به‌ظاهر متمدنمان برهنه‌ایم و گاهی بی‌هیچ مقاومتی در برابر اوضاع به‌سمت وادادگی حرکت می‌کنیم. شاید روزی هم قصه این روزهای ما را بنویسند مانند همه نویسندگانی که در دوران پس از آشویتس برایمان از اردوگاه‌های کار اجباری نوشتند تا بتوانیم چگونگی رفتار صاحبان قدرت و همچنین عکس‌العمل قربانیان را برابر چنین رنج‌هایی را تجزیه و تحلیل کنیم.

نویسنده در جای دیگری می‌گوید آدمی برای آنکه از انهدام بگریزد و همچنان خود را برازنده نام انسان هم بداند سه راه پیش رو دارد؛ تدارک، ترحم و دزدی. این‌جاست که کمی به آنهایی فکر می‌کنیم که برای اولین بار از سرناچاری دست به دزدی می‌زنند تا انهدام را تجربه نکنند و ما نیز فقط تیتروار این خبرها را می‌خوانیم که تعداد سرقت اولی‌ها افزایش یافته است. البته که رسانه‌ها نیز در این بی‌اعتنایی ما به شر بی‌تاثیر نبوده‌اند، زیرا هر یک از ما در روز با انبوهی از خبرها در فضاهای مجازی مختلف مواجهیم و بی‌آنکه به درستی یا نادرستی آنها شک کنیم هرچه را که وارد مغز ما می‌شود، می‌پذیریم. به قول لوی در همین کتاب همه می‌دانند که روایت فاجعه در معرض ابتذال قرار دارد. یعنی ابتذال بُرّندگی هولناک شر را کُند می‌کند و آن را پیش پا افتاده جلوه می‌دهد و بدین سان بر بی‌اعتنایی ما به شر می‌افزاید.

برای خود من تلنگر آن قسمتی از کتاب بود که وقتی پیرمردی به نام کوهن وقتی نامش در لیست افرادی که باید به اتاق گاز بروند نبود، خشنود شروع به نیایش کرد، در حالی که جوان بیست ساله بالای تختش فردا راهی اتاق گاز می‌شد. لوی در این قسمت از کتابش می‌نویسد: «اگر من خدا بودم تفی نثار نیایش کوهن می‌کردم».

لوی در این کتاب انسان‌های رنج کشیده را جلوی چشمانمان قرار می‌دهد تا ببینیم چگونه هویتشان له و نابود می‌شود. به قول لوی در همین کتاب: «ویران کردن آدمی دشوار است، کمابیش به دشواری آفریدن آدمی. ویران کردن آدمی نه آسان است و نه کار یک روز و دو روز. اما شما نازی‌ها در این کار پیروز شدید. اینک ما، سر به ‌راه و زیر نگاه خیره‌ شما. دیگر از ما ترسی ندارید، دیگر هیچ کاری از ما سر نخواهد زد، نه عملی قهرآمیز، نه بانگی به اعتراض و نه حتی نگاهی کیفرخواه».

مطلبم را فقط با یک جمله از این کتاب به پایان می‌رسانم: «هرکس می‌تواند یهودی کس دیگری باشد». «اگر این نیز انسان است» را سپاس ریوندی ترجمه کرده و در نشر ماهی منتشر شده  است. خواندن این کتاب را که از آثار شاخص قرن بیستم است از دست ندهید.

منبع: همشهری آنلاین