همشهری آنلاین _ رابعه تیموریـ زهرا بلندی: در نگاه مضطربش دلواپسی نشسته و نگران است که مبادا امروز هم دست خالی به خانه برگردد. این قصه، حکایت احمد و دیگر کارگران فصلی مناطق کارگرنشین جنوب شهر است. این روزها کرونا غم و دغدغههای او و همکارانش را بیشتر کرده است. آنها هر روز زیر سنگینی نگاه معترض و ناراضی اهالی خیابان رضوان (منطقه ۱۷)، میدان وصال(منطقه ۱۹) و میدان معلم(منطقه ۲۰)، در این محلها جمع میشوند تا سفره خانوادههایشان بینان نماند. راهاندازی اپلیکیشنی توسط معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران برای ساماندهی کارگران فصلی بهانهای شد که سراغ کارگران ساکن جنوب تهران برویم و در این روزهای کرونایی حال آنها را جویا شویم.
منطقه ۱۷
- پاتوق اول؛ خیابان امینالملک
ساعت ۸ صبح است و هنوز کرکره بسیاری از مغازهها و فروشگاههای رنگارنگ خیابان امینالملک بالا نرفته است. سوز هوای زمستانی تا مغز استخوان کشیده میشود. روی پله پاساژی که نبش خیابان رضوان قرار گرفته، نشستهاند و سرشان را در کتهای نیمدارشان فرو بردهاند. تعداد کمی از آنها ماسک بهصورت دارند. گونی سفیدرنگی که گوشهای ولو شده، پر از الوارهای نازک و وسایل بنایی است. با نزدیک شدن هر خودرو همه از جا میپرند و پیش از آنکه به راننده فرصت باز کردن شیشه خودرو را بدهند جملاتی را طوطیوار تکرار میکنند: «کار ساختمانی، اثاثکشی، همهکاری انجام میدهیم.» یدالله، بند ماسک پارچهای را روی انگشتش میچرخاند و فقط وقتی خودرویی سر میرسد ماسک را روی صورتش میزند. عمر یدالله به ۳۰ سال نمیرسد. لهجه آذری دارد و از سرما صورت لاغر و استخوانیاش به کبودی میزند. همانطور که چشمش به خیابان و رفتوآمد عابران است، میگوید: «۳ سال است آواره این شهرم.
در زنجان سیبزمینی میکاشتم و میفروختم، ولی درآمدم خوب نبود. زن و بچهام گفتند بیاییم تهران، شاید دری به رویمان باز شود. بعد از کلی دربهدری و بیکاری، حالا سرگذر میایستم تا شایدکاری پیدا شود و لقمهای نان حلال برای زن و بچهام ببرم. ولی کو کار!؟ از وقتی این بیماری آمده مردم میترسند کارگر به خانههایشان پابگذارد. مصالح هم گران شده و دیگر کسی خانه نمیسازد.» به زحمت حریف بغض گلویش میشود و میگوید: «همه کارگر افغانستانی میخواهند که مزد کمتری میگیرد. هر روز صبح به اینجا میآیم و غروب شرمنده و دست خالی به خانه بر میگردم. بچههایم از من نان میخواهند. ۱۰ روز است دختر ۴ سالهام مریض شده و برای دکتر بردنش امروز و فردا میکنم. به خدا دیگر روی نگاه کردن به زن و بچهام را ندارم. میگویند روزی را صبح قسمت میکنند.
من هم زودتر از بقیه به اینجا میآیم که اگر کسی دنبال کارگر آمد، جا نمانم.» یدالله از مبتلاشدن به کرونا واهمه دارد، ولی چارهای ندارد و نمیتواند بیکار بماند. او میگوید: «هر جا کار باشد کارگر باید کار کند؛ جای شلوغ، خلوت. چارهای هم نداریم و باید از چاهکنی و خاک خالی کردن تا کارهای ساختمانی را انجام دهیم. آدم گرسنه کرونا نمیشناسد.»
منطقه ۱۹
- پاتوق دوم؛ بلوار شقایق
آمادهباش و مضطرب روی جدول حاشیه بلوار شقایق روبهروی بوستان ۲۲ بهمن نشستهاند. اغلب کارگران دور بلوار تبعه افغانستان هستند، اما انگار اینجا هم از کار خبری نیست. تعدادشان زیاد است و میان آنها از نوجوان ۱۵ ـ ۱۴ ساله تا مرد ۵۰ـ ۴۰ ساله دیده میشود. عابران بلوار با دیدن کارگران افغانستانی نمیتوانند احساس ناراحتیشان را پنهان کنند، ولی کارگران به این نگاههای سرد و نامهربان عادت کرده و با بیتفاوتی سر جایشان میخ شدهاند. «میراحمد» از خودرویی که برای بردن کارگر به آنجا سر زده بود، جا مانده و پکر و ناراحت است. ۲۷ سال سن دارد و برای کار از افغانستان به ایران آمده است.
میگوید: «یک سال پیش به اینجا آمدم. کارگر ساده ساختمانی هستم و مهارت خاصی ندارم. از همولایتیهایم شنیدم که کارگران فصلی اینجا جمع میشوند و برای کار هر روز صبح زود به اینجا میآیم، ولی یک روز کار هست و یک روز نیست.» میراحمد میافزاید: «از دوستانم شنیدهام قبل از کرونا کار خیلی زیاد بود، اما این روزها گاهی صبح تا شب اینجا مینشینیم و کسی سراغ کارگر نمیآید.»
حاجی جلال گچکار است و ۲ سال پیش به ایران آمده است. میگوید: «دستمزد روزانه کارگر ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان است. بعضیها بیشتر دستمزد میدهند، بعضیها هم چانه میزنند و دستمزدمان را پایین میآورند. ما هم از سر ناچاری قبول میکنیم. من ۱۰ سر عائله و نانخور دارم که باید شکمشان را سیر کنم.» این روزها مردم از ترس کرونا با کارگران نامهربانتر شدهاند. میراحمد میگوید: «مردم میترسند که ما کرونا داشته باشیم و گاهی از صبح تا شب که کار میکنیم استکانی چای هم جلو ما نمیگذارند.» میراحمد با ماسک نمیتواند کار کند و میگوید: «کار ما سخت است و نفس میخواهد. گاهی نفسم میگیرد و مجبور میشوم ماسکم را بردارم. بعضی از مردم خودشان به ما ماسک میدهند تا در حال کار استفاده کنیم، ولی بعضی از آنها اعتراض میکنند که چرا ماسک پارچهای میزنیم و انتظار دارند ماسک طبی داشته باشیم.»
منطقه ۲۰
- پاتوق سوم؛ میدان معلم
کارگران فصلی شهرری در محلهها و روستاهای مختلف آن زندگی میکنند، ولی برای کار پاتوقهای مشخصی دارند. میدان معلم از سالها پیش پاتوق کارگران فصلی بوده است. ظاهر مرتب بسیاری از افرادی که زیر آفتاب کمجان دور میدان نشستهاند، به کارگران سر گذر شباهتی ندارد. تعداد زیادی از آنها میانسال هستند و پا به سن گذاشتهاند.
«محمدتقی مجیدی» ۴۷ سال از ۶۰ سال عمرش را به بنایی و گچکاری و کارگری در مزارع گندم و بلال گذرانده است. او میگوید: «ساختوساز خوابیده و کار نیست که لباس بنایی بپوشیم و اینجا بنشینیم. اینجا محله ماست و همه ما را میشناسند. اگر کسی دنبال کارگر بگردد، راحت پیدائمان میکند.»
«لطیف» کمسالترین کارگر دور میدان است وتر و فرزتر از دیگران پشت وانتهایی میپرد که برای بردن کارگر به میدان معلم سر میزنند. او کمکخرج خانواده ۹ نفرهاش است و میگوید: «هر کس دنبال کارگر بگردد فقط اینجا میآید و اگر جای دیگر بایستیم کار گیرمان نمیآید. بیشتر کسانی هم که به دنبال کارگر میآیند بومی و از اهالی محل هستند و اگر آنها به کارگر نیاز نداشته باشند ما بیکار میمانیم. در روزهای کرونایی اوضاعمان حسابی کساد است. کاش ناممان در جایی بهعنوان کارگر ثبت شود تا به شرکتها و افراد مختلف معرفی شویم. ما حتی در برف و یخبندان اینجا سرپا میایستیم و حتی جایی برای نشستن و استراحت نداریم.» لطیف از کمتوجهی مسئولان به شرایط کارگران فصلی گلایه دارد و میگوید: «به خاطر کرونا به دستفروشان و کارگران دیگر کمک کردند و با دادن کارت هدیه و مواد غذایی دستشان را گرفتند، ولی هیچکس سراغ ما را نگرفت.»
- پاتوقهای اصلی کارگران فصلی و ساختمانی
منطقه۱۷
خیابان رضوان در محله امامزاده حسن(ع)، زیر پل قلعه مرغی، دور میدان مقدم
منطقه ۱۹
میدان وصال، روبهروی بوستان۲۲بهمن، خیابان مکتبالعباس(ع)، خلازیل، سهراه شریعتی و خیابان شهید دولتخواه
منطقه ۲۰
میدان معلم، روبهروی جامجم، سهراه ورامین، زیر پل تقیآباد، میدان غنیآباد، ابتدای خیابان۱۳آبان، میدان حمزهآباد
- تجمع کارگران در بافتهای مسکونی باعث نارضایتی اهالی میشود
مشکل به ضرب و زور حل نمیشود
منطقه ۱۷ کوچکترین منطقه جنوب تهران است، اما رونق ساختوساز، فراوانی جمعیت و... باعث شده بیشترین تعداد کارگران فصلی جنوب شهر در این منطقه به دنبال کار باشند. گذرهای کارگران فصلی این منطقه و منطقه ۲۰ در بافت مسکونی قرار گرفته و تجمع آنها در محل رفتوآمد اهالی مشکلاتی را به وجود آورده است. «شهین کریمی» ساکن محله امامزاده حسن(ع) است. او جمع شدن کارگران فصلی را در خیابان رضوان باعث ناامنی محله میداند و میگوید: «این خیابان محل رفتوآمد دانشآموزان است و بچهها با دیدن این افراد که اول صبح اینجا میایستند، میترسند. کانون زبان در همین خیابان و نزدیک منزل ماست، ولی میترسم لابهلای کارگران، افراد خلافکار و اراذل و اوباش پنهان شوند و جرئت نمیکنم دخترم را به تنهایی به کلاس بفرستم. بهتر است شهرداری محل دیگری را برای جمع شدن کارگران تعیین کند تا برای اهالی مزاحمتی نداشته باشند.»
«حسین آذرباد» از اهالی قدیمی منطقه ۱۷ است. او میگوید: «بیشتر کارگران فصلی اتباع مهاجری هستند که بدون مجوز قانونی وارد کشور شدهاند و در جایی اسم و مشخصات آنها ثبت نشده است. به همین دلیل شهرداری هم نمیتواند به خوبی آنها را ساماندهی کند. کارگران در محلهای رفتوآمد خانوادهها جمع میشوند و حتی جلو منازل اهالی میایستند. مردم با وجود این افراد احساس ناامنی میکنند.» آذرباد برخورد انتظامی را چاره کار نمیداند و میگوید: «اگر شهرداری در محلهای مناسبی کانکسی برای اسکان کارگران قرار دهد، هممحل گذر اهالی امنتر میشود و هم این بندگان خدا از برف و باران حفظ میشوند. مأموران کلانتری منطقه چند بار با تماس ما به محل آمدند و برای متفرق کردن کارگران اقدام کردند، اما مؤثر نبوده و مشکل حل نشده باقی مانده است.»
«گلصنم چوپانی» از اهالی محله تقیآباد شهرری است. او مادرانه میگوید: «جمع شدن کارگران زیر پل تقیآباد برای ما دردسر درست کرده، ولی راضی نیستم آنها را به جایی ببرند که نتوانند کار پیدا کنند. جوانها اگر کار نکنند معتاد میشوند، دزد میشوند، هزار بلا سرشان میآید. اول برایشان جای خوبی تعیین کنند، بعد آنها را از اینجا ببرند.»