همشهری آنلاین _ بهاره خسروی: اتولی که از ینگه دنیا بعد از گز کردن راه پرفراز و نشیب دریایی و زمینی و از دست دادن یارش در میانه راه، وقتی به جادهها و خیابانهای خاکی پایتخت رسید، مورد لعن و نفرین مردم تهران گرفت. مردم هر روز برای تماشای این چهارچرخ عجیب به میدان مشق میرفتند و به آن القابی مانند خر دجال، گردونه بخار، گردونه فرنگی و ارابه شیطان میدادند. آنها اعتقاد داشتند که سر و صدای مهیب اتومبیل به هنگام روشن شدن، مسافران را راهی جهنم میکند، غافل از اینکه روزی همین سوغات فرنگ، بخش جدانشدنی زندگیشان میشود و تهران را تبدیل به پارکینگ اتومبیلها میکند. در این گزارش نگاهی داریم به تاریخچه ورود اتومبیل به تهران با روایت «عباس حسینی» نویسنده کتاب «این اتولی که من میگم... م. .».
خواندن این گزارش نوستالژیهای جالبی را برای ما زنده میکند. تا پایان همراه باشید.
مثل معروف «پسر کو ندارد نشان از پدر» در مورد مظفرالدین شاه قاجار هم صدق میکند. او هم مانند پدرش، ناصرالدین شاه، اهل گشتوگذار در ینگه دنیا و خرید سوغاتیهای عجیب و غریب آن دیار بود. برخاستن صدای چرخهای اتومبیل در خیابانهای خاکی تهران، سوغات یکی از همین سفرهای خارجی مظفرالدین شاه است. شاه بیمار یکبار در دیار فرنگ سوار بر «رنو» شد و سال بعد لاستیک همین اتومبیل در بارانداز انزلی خاک ایران را لمس کرد.
به گفته «عباس حسینی»، برای ماجرای ورود اتومبیل به تهران دو روایت نقل شده است. در یکی از روایتها دریافت اتومبیل در ازای پول خرد انجام شده است. او میگوید: «فرانسویها برای راهیابی به بازار ایران برای فروش محصولاتشان تصمیم میگیرند تا اتومبیلی را به شاه ایران پیشکش کنند. اما مظفرالدین شاه زیر بار نمیرود و میگوید اهل رشوه گرفتن نیستم. برای اینکه شاه قبول کند و خودرو هم مجانی باشد، اتابک یا همان صدراعظم مظفرالدین شاه یک اسکناس ۱۰ فرانکی به مسئول کمپانی رنو میدهد و چون پول خرد نداشتهاند تا مابقی پول را پس دهند، شاه درخواست خودرو دیگری برای اتابک میکند! البته درروایتها آمده یکی از این خودروها در راه خراب میشود و جا میماند.»
حسینی در روایت دیگر تعریف میکند: «سال ۱۲۷۹ شمسی برابر ۱۹۰۰ میلادی، مظفرالدین شاه ۱۶ هزار فرانک قدیم را به یمینالسطنه، وزیر مختار ایران در پاریس، برای سفارش خرید اتومبیل میدهد و از سوی کمپانی رنو، دو دستگاه اتومبیل همراه راننده، راننده مخصوص آن (مسیو وارنه) و همسرش هم بهعنوان راننده و مکانیک ماشین، راهی دربار ایران شدند. آنها ماهانه ۷۰۰ فرانک بهعنوان حقوق دریافت میکردند.»
- میراث شیطانی و نامبارک پدر
برای مردم قاطر و اسبسوار تهران در عهدی که هنوز خیابانهای پایتخت رنگ آسفالت را به خود ندیده بود، اتومبیل با آن صدای آزاردهندهاش قاصدی از جهنم بود؛ چراکه ناغافل در مسیر درشکهها، اسب و قاطر قرار میگرفت و با صدای شیطانیاش باعث رم کردن حیوانات زبانبسته میشد. از طرفی، این مرکب شیطانی که از پدر به پسر رسید، برای شاه مملکت هم چندان خوش یمن و مبارک نبود. حسینی با اشاره به واکنش منفی مردم تهران به اتومبیل تعریف میکند: «اتومبیل وقتی وارد تهران و ایران شد که هیچ خیابان و جاده آسفالتی نبود. مظفرالدین شاه اغلب برای تفرج در شهر و خیابان گلی و پرگرد و خاک تهران از آن استفاده میکرد و محمدعلی شاه از این ارثیه پدر برای رفتن به شکار بهرهمیبرد. در حادثه ترور محمدعلی شاه توسط انقلابیون مشروطه، شاه در تخت بربریهای واقع در خیابان اکباتان فعلی با نارنجک مورد سوءقصد قرار میگیرد و اتومبیل از بین میرود. جدای از این نکته، مردم تهران در مجموع به اتومبیل واکنش منفی نشان میدادند و بسیاری از سر و صدا و دود آن حسابی وحشت میکردند و به اتومبیل لقب ارابه شیطان و مرکب شیطان میدادند و آن را بدشگون میدانستند.»
البته گاهی اوقات اتومبیل را برای تماشای مردم در میدان مشق به نمایش میگذاشتند. بعضیها از سرکنجکاوی و بعضی ناسزاگویی، راهی این میدان بزرگ شهر میشدند. همچنین اتومبیل رقیب سرسخت و جدی درشکهچی و گاریچیها نیز بود، چراکه با آمدن اتومبیل کسب و کار آنها کساد شده بود.
- «وستاهل» سوئدی و قوانین رانندگی اروپا
اتومبیل با همه قهر و غضبی که از سوی مردم روانهاش شد، بهسرعت در میان رجال درباری و شاهزادهها و ثروتمندان و کمکم میان مردم عادی طرفدار پیدا کرد. حالا با همگانی شدن استفاده از اتومبیل، موضوع نحوه رانندگی و رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی در خیابانهای خاکی و پر تردد تهران به میان میآید. برای حل ماجرا «وستاهل» سوئدی، دومین رئیس پلیس تهران، دست به کار میشود و نخستین قوانین راهنمایی و رانندگی تهران را در ۱۲بند برگرفته از قوانین راهنمایی و رانندگی اروپا مینویسد. «عباس حسینی» درباره این قوانین توضیح میدهد:
۱) اتومبیلچیها در اماکن پرجمعیت، ساعتی ۱۰ کیلومتر و در خارج از شهر ساعتی ۲۵ کیلومتر در حرکت باشند.
۲) پیش از اینکه در حرکت به حیوان یا آلت نقاله دیگری برسند، باید آلت خبر را به صدا درآورده و مطمئن شوند راه، آزاد و بدون مانع است.
۳) در سر پیچهای پرجمعیت بهسرعت پای انسان حرکت کرده و آلت خبر را به صدا درآورند.
۴) هر وقت در شهر بیش از ۵ دقیقه توقف نماید بایستی اولاً موتور را از حرکت باز داشته ثانیاً از زیادی روغن جلوگیری نموده تا از دور کثافات جلوگیری شود. ثالثاً از صدای فوقالعاده ماشین جلوگیری نموده و با دنده خلاص حرکت نمایند.
۵) در مواقع نزدیک شدن اسب و قاطر که از صدای ماشین وحشت دارند، سرعت سیر را تخفیف داده و ملایم حرکت نمایند.
۶) ترمز اتومبیل باید درست و محکم باشد.
۷) اول غروب چراغ را روشن نمایند.
۸) در مواقعی که ماشین عیب و علت پیدا میکند بایستی اتومبیل را در طرف راست جاده نگه داشت تا اسباب زحمت عابران فراهم نشود.
۹) هیچوقت در جاده و شهر اتومبیل بیصاحب گذاشته نشود.
۱۰) اتومبیلچیها با اوامر آژانهای نظمیه اطاعت کرده و در مواقعی که امر میکنند اتومبیل را نگه داشته یا سرعت سیر را تخفیف دهند.»
- خیابانهای مدرن برای اتولسواری
سر و کله اتومبیلها که در پایتخت پیدا شد، سودای بر تن کردن رخت و لباس شهری به سر تهران زد. باید این قریه کوچک روستای ریه برای استقبال از اتومبیل چهره جدیدی به خود میگرفت. یکی از این تغییرات، آسفالت شدن خیابانها برای تردد راحت خودروها بود. بنا بر تعریف این نویسنده، روایت شده است: «نخستین خیابان آسفالتشده پایتخت، خیابان «باب همایون» واقع در جنوب میدان توپخانه (میدان امام خمینی(ره) فعلی) تا سر در الماسیه و شمال شمسالعماره بوده است. این خیابان نخستین خیابانی بود که شبها توسط گاز کاربیت روشن میشد. همچنین خیابان یادشده در اوایل حکومت رضا خان و به مناسبت ورود «ملک فیصل اول» پادشاه کشور عراق، به تهران آسفالت شد.»
حسینی همچنین به روایت دیگری اشاره میکند: «در روایت دوم نقل شده که نخستین خیابانی که آسفالت شد، قسمتی از خیابان فلسطین (کاخ سابق)، از ابتدا تا چهارراه پاستور بود؛ محدودهای که به آن «در سنگی» میگفتند.»
- نخستینهای اتومبیل در تهران
هویت نخستین کسی که گواهینامه رانندگی گرفت، مشخص نیست. اما بر اساس روایتهای مکتوب، از سال ۱۲۹۸ سیل عظیمی از درشکهچیها به سمت تهیه ماشین و دریافت گواهینامه رانندگی رفتند. به نحوی که تا قبل از سال ۱۳۰۰ چیزی بیش از ۳۰۰ گواهینامه صادر شده بود. «فتحاللهخان بهنام» نخستین رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بود. «مسیو کلین» نخستین افسر آزمایش رانندگی بود که نام و امضای او در پای اوراق رانندگان زمان قاجاریه به زبان فرانسه نوشته شده است، «درویشخان» نوازنده تار و سهتار کشورمان، نخستین قربانی تصادف اتومبیل در تهران بود که در چهارم آذرماه ۱۳۰۵ درگذشت. نخستین خیابان در تهران که برای سهولت رفتوآمد شهروندان یکطرفه شد، خیابان لالهزار بود که به طرف شمال میرفت. ابعاد نخستین پلاک خودروها ۱۵ در ۳۰ سانتیمتر بود. این پلاکها زمینه مشکی داشتند و شماره ماشین با رنگ سفید رویشان نوشته شده بود.