همشهری آنلاین_مرضیه موسوی: «تقی رضاسلطانی» ۶۲ ساله از کاسبان و اهالی دزاشیب سالهاست که وقت و درآمد خود را برای کمک به افراد آسیب دیده جامعه کمک میکند؛ افرادی که پا در راه اعتیاد گذاشتهاند و حالا برای ترک کردن نیاز به حمایت دارند. بیش از ۲۰سال است که افرادی که تمایل به ترک دارند را به کمپهای ترک اعتیاد معرفی میکند و بعد از پایان دوره ۲۱ روزه کمپ هم هوایشان را دارد تا به زندگی برگردند. شمار آدمهایی که در این سالها کمک کرده از دستش در رفته است. او میگوید: «هر فردی که درگیر اعتیاد میشود زندگی خودش و خانوادهاش را تحت تأثیر قرار میدهد. به همین دلیل نجات هر فرد معتاد از این دام، نجات یک خانواده است.»
سالها کمک به افراد معتاد برای بهبود، او را از نزدیک با مشکلات آنها آشنا کرده است. بهبودیافتههای زیادی در مسیر ترک و بعد از آن به سراغش میآیند تا از او مشورت بگیرند و اگر در کارشان گرهی به وجود بیاید، روی کمکهای رضاسلطانی حساب میکنند. گوش شنوایی دارد و با حوصله پای حرفهایشان مینشیند. گاهی هم برای حل مشکلاتشان آنها را نزد پزشکان و افرادی که بتوانند مشکل را برطرف کنند میفرستد. او میگوید: «تنها چیزی که از یک معتاد میخواهم این است که تمایل به ترک داشته باشد. هرچه سالهای اعتیاد فرد بیشتر باشد و بیشتر زمین خورده باشد، راحتتر میتواند ترک کند.
آنها را به کمپ معرفی میکنم و هوایشان را دارم. دورههای کمپ ۲۱ روزه است و بعد از پاکی، اگر نیاز به کار یا جایی برای ماندن داشته باشند سعی میکنم برایشانکاری انجام دهم.» بزرگترین مشکل افراد معتاد بعد از بهبود را بیکاری میداند؛ معضلی که باعث میشود دوباره بیانگیزه شوند و لغزش کنند. از خانوادهها و جامعه میگوید که به فردی که اعتیاد را ترک کرده است اعتماد نمیکنند و همین بیاعتمادی برای آنها مشکلات زیادی به وجود میآورد: «در بین افرادی که برای ترک کمکشان کردهام افرادی باسابقه طولانی مصرف وجود دارند. از طرفی افرادی را میشناسم که ۱۷ سال یا بیشتر، از زمان ترکشان میگذرد.
هر فرد معتاد شرایط خاص خود را دارد و باید با آنها متناسب با وضعیتی که دارند تعامل کنیم. حتی برخی که میدانم ممکن است از طرف خانواده پذیرفته نشوند یا مشکلات دیگر داشته باشند را مدتی پیش خودم نگه میدارم و در گلخانه دستشان را به کاریبند میکنم.» گاهی هم با صبوری با خانوادههایشان حرف میزند تا آنها را برای برگشت به خانه و جمع خانواده راضی کند: «گاهی از همسرم میخواهم که با مادر یا همسر فرد بهبودیافته حرف بزند. بسیاری از آنها ممکن است زن و زندگی داشته باشند و اغلب طلاق گرفته و جدا شدهاند. اما حتی اگر امکانش فراهم باشد برای ازدواج و برگشت دوباره آنها به زندگی مشترک پا پیش میگذارم.»
- بزنگاههایی که بهبودیافتهها را کلافه میکند
تلاشهای رضاسلطانی در فرمانیه همیشه هم به نتیجه مطلوب نمیرسد و بارها شاهد برگشت دوباره معتادان به سمت مصرف مواد بوده است. با این حال دست از تلاش برنمیدارد. ۲۰ سال است که افراد مختلف را از هممحلهای تا مهاجری که اتفاقی گذرش به او افتاده از اعتیاد نجات داده است. او میگوید: «در بین افراد معتادی که برای ترک به آنها کمک کردهام، هر قشری از مردم به چشم میخورند. از دکتر و مهندس تا دزد و خلافکاری که تصمیم گرفتهاند زندگی سالمی را در پیش بگیرند. افراد در مسیر ترک یا بعد از آن همچنان نیاز به راهنمایی و کمک دارند. همین معتادانی که ترک کردهاند، به دیگر افراد برای بهبود کمک میکنند.
ما گاهی که به خدماتی مثل پزشکی و کارهای دیگر نیاز داریم به سراغ همین افراد میرویم و از آنها کمک میگیریم.» شمار افرادی که زندگی آنها را از ورطه اعتیاد نجات داده از دستش در رفته است. با این حال افرادی را هم سراغ دارد که بعد از ترک دوباره به سمت اعتیاد کشیده شده و زندگی خود را نابود کردهاند: «ما هم تجربههای موفق داشتیم و هم ناموفق. افرادی بودند که بعد از یکی دو سال ترک یا حتی بیشتر، دوباره به سمت مواد کشیده شدهاند. افرادی هم در این راه جان خود را از دست دادهاند و اعتیاد باعث مرگشان شده. من فکر میکنم کسی که بهبودیافته است، همیشه به کمک نیاز دارد. تنگناهایی در زندگی هست که ممکن است آنها را خسته و ناامید کند و دوباره به مصرف مواد پناه ببرند.
نخستین راه این مشکلات حرف زدن است. من با جان و دل به حرفها و مشکلاتشان گوش میکنم. آنها را راهنمایی میکنم و دلیل مشکل را ریشهیابی میکنیم. مثلاً ممکن است فردی به سراغ شما بیاید و بگوید مدتی است بیخواب شده. شاید شما به او داروی مسکن توصیه کنید. ولی من برای فردی که درگیر اعتیاد بوده و ترک کرده هرگز چنین چیزی توصیه نمیکنم. در عوض سعی میکنم به او گوش دهم. بفهمم چیست که ذهن او را درگیر خود کرده و چطور میتوان آن مشکل را حل کرد.»
- آدمهای امنی برای بهبودیافتهها باشیم
آگاه نبودن جامعه از شرایط روحی و جسمی فرد دارای اعتیاد را بزرگترین مشکل سر راه معتادان برای برگشت به زندگی دوباره خود میداند؛ مسئلهای که باعث میشود خانوادههای این افراد به جای اینکه بخواهند در جریان بهبود فرزند خود قرار بگیرند، ترجیح میدهند از آن بیخبر و دور باشند.
بعد هم که عضو تازه بهبودیافته خانواده به خانه برمیگردد با مشکلات تازهای مثل بیاعتمادی و سرزنش خانواده روبهرو میشود: «یک فرد بهبودیافته نیاز به اعتماد و پذیرفته شدن دارد. اغلب این افراد ترجیح میدهند در میان دیگر بهبودیافتهها زندگی کنند تا اینکه در کنار دیگر افراد باشند. اعتماد به نفس مواجه شدن با جامعهای که قبلاً در آن زندگی میکردند را ندارند.
دلیلش هم این است که جامعه رفتار درست با این افراد را نمیشناسد. اگر فرد سابقه اعتیاد خود را پنهان نکند، با فرض اینکه صاحب شغلی شود معمولاً مدام از طرف بالاسری خود پاییده میشود که دست از پا خطا نکرده باشد. یا مورد سرکوفت و سرزنش قرار میگیرد و مدام این جمله برایش تکرار میشود که تو قرار است بهزودی مصرف را از سر بگیری و نمیتوانی همیشه پاک بمانی. همه این کلمهها و حرفها تأثیر خود را روی فرد بهبودیافته میگذارد و بالاخره او را کلافه میکند. به همین دلیل این افراد ترجیح میدهند از محیطهای قبلی دور شوند. در حالی که اگر مردم رفتار درست را آموزش ببینند افرادی که مواد را ترک کردهاند هم میتوانند مثل همه ما در جامعه، زندگی و در کنارشان احساس امنیت کنند.»