همشهری آنلاین _ مهدی اسماعیل پور: اعتمادی از ساکنان قدیمی شهرک «اکباتان» است و از جمله چهرهها و شخصیت سرشناسی است که در این محله سکونت دارند. به بهانه پایان سال ۱۳۹۹ و آغاز سال جدید، گفتوگویی نوروزی با آقای نویسنده انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
- ر. اعتمادی در یک نگاه
۱۳۱۲ تولد در شهر لار (استان فارس).
۱۳۲۶ مهاجرت به تهران.
۱۳۲۶ ثبتنام در دبیرستان مروی و تحصیل زیر نظر دبیرانی چون عبدالحسین زرینکوب و شاهرخ مسکوب.
۱۳۳۵ آغاز حرفه روزنامهنگاری در روزنامه اطلاعات.
۱۳۴۰ چاپ نخستین کتاب به نام دختر زیبای من.
۱۳۴۵ سردبیری مجله جوانان.
۱۳۵۹ خروج از مؤسسه اطلاعات.
۱۳۷۷ انتشار و چاپ مجدد کتاب و رمانهایی از ر. اعتمادی و از سرگیری فعالیتهای او بهعنوان یک نویسنده.
بسیاری سال ۱۳۹۹ را سالی تلخ و سیاه برای مردم دنیا بهویژه مردم ایران میدانند. شما این سال را چگونه ارزیابی میکنید؟
سال ۱۳۹۹، سال بدی بود. به باور من و به قول قدیمیها، سالی بود با طالع نحس! بزرگترین فاجعه بشری در این سال، شیوع ویروس کرونا بود. ضمن اینکه جنگهای منطقهای هم وجود داشت و انسانهای بسیاری جان و خانه و عزیزان خود را از دست دادند. در کنار همه اینها اقتصاد دنیا هم به افول رفت و رشد اقتصادی کاهش یافت تا مردم از این بابت هم در رنج و عذاب باشند. به گمانم سال ۱۳۹۹ یکی از سالهای بسیار شوم بشری بود که امیدوارم سال جدید از این همه شومی و بدبختی و مشکلات نجات پیدا کنیم.
سال ۱۴۰۰ را چطور پیشبینی میکنید و تجربه و حستان درباره این سال چگونه است؟
من انتظار دارم که در سال جدید، هم کل جهان و هم کشور ما دچار یکسری تحولات بنیادی شود. در مجموع به سال جدید خوشبینتر هستم و فکر میکنم میتوان نگاهی خوشبینانه و امیدوار به آن داشت. به هرحال، امیدوارم سال ۱۴۰۰، سال خوبی برای همه مردم جهان بهویژه ایران باشد.
کرونا از عید سال گذشته و در آستانه سال نو در ایران شیوع پیدا کرد و عید مردم را خراب کرد، همچنین عید امسال را تحت تأثیر خود قرار داد. شما در این شرایط چه برنامهای دارید و چگونه از فرصتهای پیش رو در تعطیلات نوروزی استفاده خواهید کرد؟
من هم مانند همه مردم در خانه میمانم و تلاش میکنم از این فرصت، بیشتر برای مطالعه کردن استفاده کنم. در مجموع با استفاده از این فرصت بیشتر میشنوم، بیشتر میبینم و بیشتر مینویسم.
در سال ۱۴۰۰ برنامه خاصی دارید. برای مثال، کتابی را به پایان برسانید یا داستان جدیدی را بنویسید؟
در نخستین گام تصمیم دارم که داستان «گرگها وقتی عاشق میشوند» را در سال ۱۴۰۰ به پایان برسانم. موضوع دیگر اینکه شاید بسیاری اطلاع نداشته باشند که من غیر از آنکه روزنامهنگار و رماننویس بودم، شاعر نیز هستم، اما هیچگاه براساس باورهای شخصی که دارم کتاب اشعارم را به چاپ نرساندهام. اما به تازگی به تشویق دوستان، تصمیم گرفتم که در سال ۱۴۰۰مجموعهای از عاشقانههای خود را منتشر کنم. در حال حاضر، اینها برنامههای اصلی من برای سال ۱۴۰۰ هستند.
در حال و هوای نوروزی که برای رعایت پروتکلها به سفر نمیتوان رفت، برای قدم زدن و خلوت کردن با خودتان معمولاً کجا را انتخاب میکنند و به اصطلاح پاتوق اصلی شما کجاست؟
برای قدم زدن و هواخوری، اغلب انتخاب من اکباتان است و در همینجا قدم میزنم و پیادهروی میکنم. همه امکانات و شرایط لازم برای لذت بردن از یک پیادهروی در اینجا وجود دارد و به نوعی یک شهر کامل با همه مختصات است. فضای سبز با طراوت و زیبا، صدای پرندگان، هوایتر و تازه و فضای شهری خوب و کامل، همه در اکباتان وجود دارد. فروشگاه و دیگر امکانات هم اینجا جمعاند و در اطرافم وجود دارند. البته اگر کرونا نبود، مانند سالهای گذشته، برنامه دیگری برای تعطیلات نوروز داشتم.
چه برنامه ای؟
تا زمانی که کرونا نیامده بود، مرتب به شمال میرفتم. بهویژه در جاده «فیروزکوه» منطقهای به اسم «شیرگاه» وجود دارد که اغلب مقصد اصلی من بود. بیش از ۷رمانام را در شیرگاه نوشتهام. معمولاً در رمانهایم هم به این مکان اشاره کردهام. من به شیرگاه بسیار دلبستگی دارم، اما اکنون به سبب کرونا نمیتوانم به شمال بروم. بنابراین در حال حاضر اکباتان تنها محلی است که دوست دارم در آنجا پیادهروی کنم. قدم زدن در کنار درختان پر شمار و فضاهای سبز تازه و بهاریاش، برایم لذتبخش است. همانگونه که اشاره کردم، اینجا شهرکی حساب شده و خوش ساخت است.
در آخر سال نو را با کلمات و واژگان مورد نظر خودتان به مردم و هممحلهایها تبریک بگویید.
من برای همه مردم از هر جنس ونژاد و مذهب و آیین، آرزوی سلامتی و تندرستی دارم. چون این بهترین دعایی است که میتوان برای هر کسی کرد. پس از تندرستی بسیاری چیزهای دیگر مانند پول و خانه و غیره را هم میتوان به دست میآورد و از داشتن آنها لذت برد، اما همه آنها اگر تندرستی، سلامت و دل خوش نباشد، واقعاً نمیارزند. بنابراین من برای همه آدمها بهویژه هموطنان و هممحلهایها و همسایههای خود آرزوی تندرستی و سلامتی و دل خوش دارم.
- از خوشنشینی تا خانهدار شدن در رودربایستی
ماجرای خرید خانه توسط آقای اعتمادی در فاز ۳ شهرک اکباتان داستان جالبی دارد، چراکه او هرگز قصد خانهدار شدن نداشت، اما به قول خودش در رودربایستی ماند و صاحب خانه شد. او میگوید: «در دوران جوانی به اینکه ساختمانی برای خود داشته باشم و صاحب خانه شوم، علاقه و باوری نداشتم. آن وقتها میگفتند: «اجارهنشین، خوشنشین است.» چون اگر از محله، خانه و یا همسایهها خوشت نمیآمد یا خسته میشدی، خیلی راحت میتوانستی بار وبندیل را جمع کنی و به محله دیگری بروی. این خانه که در اکباتان خریدم و اکنون ساکن آن هستم، داستان و ماجرای جالبی دارد.
یکی از همکاران من که برای مجله «جوانان» آگهیهای سینمایی میگرفت و با آقای «رحمان گلزار»، مدیرعامل شهرک اکباتان که صاحب سینما «نیاگارا» هم بود، رفاقت داشت. مهندس گلزار به همکار من میگوید که در حال ساخت شهرکی با نام اکباتان هستند و قصد دارند چهرههای شاخص در آنجا ساکن شوند و خواستند که من هم آپارتمانی در شهرک بخرم. چندبار هم پیگیر شدند و اصرار کرده بودند. یک روز همکارم گفت که اگر قصد خرید خانه هم نداری، بیا برویم آنجا را ببین. اگر هم نخواستی و خوشت نیامد، بیا بیرون. من در رو دربایستی ماندم و قبول کردم. همین موضوع باعث شد که سال ۱۳۵۴با یک معذوریت اخلاقی، یک آپارتمان ۳ خوابه به مبلغ ۶۰۰ هزار تومان خریداری کنم. ۱۵۰ هزار تومان پیش دادم و مابقی آن هم برای زمانی که خانه را تحویل گرفتم.»