همشهری آنلاین _ راحله عبدالحسینی: شاعر این غزل «رهی معیری» است که نیم قرن پیش در ۲۴ آبان ۱۳۴۷ بعد از دست و پنجه نرم کردن با بیماریدار فانی را وداع گفت و در قبرستان ظهیرالدوله آرام گرفت. مقبره رهی معیری در آرامستان ظهیرالدوله در کنار دیگر بزرگان ادب و هنر و سیاست این مرز و بوم جا گرفته. اما به دلیل معماری منحصربهفردش خودنمایی میکند. به بهانه سالروز تولد رهی معیری در ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸، زندگینامه این شاعر نامدار ایرانی را ورق میزنیم.
آرامگاه بزرگان ادب و سیاست و هنر این مرز و بوم، در همسایگی ما در سربالایی خیابان دربند هست. ظهیرالدوله به واسطه در آغوش گرفتن ابدی این نامداران زبانزد است. نه در این روزگار که تعطیلی کرونایی، این آرامستان را در سکوت فرو برده و در آن را بسته بلکه در دیگر روزهای سال هم فقط ۲ روز آخر هفته در ساعتهای مشخصی در این آرامستان باز بود. بازدیدکنندگان هم اغلب دوستان و بستگان به خاک سپردهشدگان بودند. این آرامستان مالک خصوصی دارد اما بازدید رایگان است. «نصرالله حدادی» نویسنده و پژوهشگر تهران قدیم میگوید: «قبرستان ظهیرالدوله برای خودش دنیایی است. بیشتر مشاهیر و چهرههای ادبی و هنری و سیاسی معاصر اینجا به خاک سپرده شدهاند. از سوی دیگر قبرستانها هویت و شناسنامه شهرند.» این آرامگاه تاریخی سال ۱۳۷۸ از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید.
- مقبره فیروزهای
در آرامستان ظهیرالدوله سنگ قبرها و مقبرههای متفاوت از هم جلب نظر میکند. حدادی میگوید: «سنگ قبرها شبیه هم نیستند و به تناسب شغل و شخصیت و جایگاه ادبی و هنری و سیاسی فرد متوفی طراحی و ساخته شدهاند. نقوش حک شده روی سنگ قبرها گواه این ادعاست. مثل نت موسیقی روی سنگ قبر نوازندگان. اشعار هم جای تأمل دارد. سرودههای خود شاعران روی سنگ قبرشان حک شده. تمایز برخی سنگ قبرها نشان میدهد که کار دست است نه ماشین. در واقع نمونه مشابه ندارد و فقط برای متوفی ساخته شده.» بنای آرامگاه رهی معیری با آن معماری منحصربهفرد و فیروزهایاش ما را یاد آرامگاه خیام نیشابوری میاندازد. در کتابهای تاریخ نامی از معمار مقبره رهی معیری ذکر نشدهاست. روی مزار رهی معیری حک شده: «اینجا شاعری غمناک خفته است/رهی در سینه این خاک خفته است». با این حال اشعاری که بر ۶ ستون موجدار بالای مقبره نوشته شده، اشعاری امیدبخش است: «ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم/ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم». مقبره رهی معیری و سرهنگ حسنعلی معیری داخل یک فضای شیشهای قرار گرفته است. حدادی میگوید: «رهی معیری از خاندان معیرالممالک بود که عیارگیر ضرابخانه بودند.»
- استعداد شگفتانگیز شعر و شاعری
«محمدحسن رهی معیری» از غزل سرایان معاصر و بنام است و ترانههای ماندگاری از جمله «شد خزان» و «یاد ایام» را سروده. او فرزند محمدحسین خان مؤید خلوت و نام دیگرش بیوک بود. ۱۰ اردیبهشت سال ۱۲۸۸ به دنیا آمد. حدادی، نویسنده کتاب «با من به طهران بیایید» میگوید: «رهی از آغاز کودکی در شعر و موسیقی و نقاشی استعدادی شگفتانگیز داشت و از ۱۳ سالگی به شاعری پرداخت و همواره آثار استادان بزرگ ادبیات فارسی را مطالعه میکرد. عضو فعال انجمن ادبی حکیم نظامی و عضو انجمن موسیقی ملی ایران بود. ابوالحسن صبا درباره رهی معیری گفت ما باساز، نوای موسیقی ایجاد میکنیم و رهی با کلمات جادوییاش.» رهی معیری پس از فارغالتحصیلی از دارالفنون، سالها در شهرداری خدمت کرد. سال ۱۳۲۲ به ریاست کل انتشارات و تبلیغات پیشه و هنر منصوب شد.
اشعاری با مضامین سیاسی و اجتماعی
ترانههای شورانگیز رهی معیری از آثار جاویدان و شاهکارهای مسلم شعر است. نخستین ترانه او «خزان عشق» نام داشت که پس از انتشار بسیار مشهور شد. حدادی در اینباره میگوید: «از میان معروفترین و عالیترین ترانههای او میتوان از نوای نی، شب جدایی، دارم شب و روز، به کنارم بنشین، من از روز ازل، تنها ماندم تنها رفتی و آرزوی گم گشته نام برد.» رهی که در سرودن شعرهایی با مضمون سیاسی و اجتماعی نیز استادی توانا بود در سالهای آخر عمرش عضو شورای شعر رادیو بود.
- اهدای کتابخانه به مجلس شورای ملی
«یکی از خصوصیات رهی دقت و وسواس بیش از حد او در شعر بود. غزلی را که میسرود بارها و بارها میخواند و در آن تجدیدنظر میکرد. کلمات را تغییر میداد و پس آنکه کاملاً مورد پسندش قرار میگرفت، چاپ و منتشر میکرد. غزلهای زیبایی هم داشت که در مطبوعات چاپ میشد.» حدادی درباره زندگی خصوصی این شاعر معاصر بیشتر توضیح میدهد: «رهی تا پایان عمر مجرد زندگی کرد. کتابخانهاش را هم به مجلس شورای ملی اهدا کرد. تنها بازمانده رهی، برادرش سرهنگ معیری و دختر او به نام گلرخ بود. رهی با برادر و برادرزادهاش در خیابان خانقاه زندگی میکرد.» رهی معیری طی سالهای آخر عمر در برنامه گلهای رنگارنگ رادیو در انتخاب شعر با داود پیرنیا همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی میکرد و یکی از درخشانترین دوران برنامه گلها را رقم زد. بعد از آنکه متوجه شد به سرطان خون دچار شده برای درمان به لندن سفر کرد که سودی نبخشید و سرانجام در شامگاه پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۳۴۷ در ۵۹ سالگی از دنیا رفت و در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. حدادی میگوید: «بعد از درگذشت ظهیرالدوله در سال ۱۳۰۳، ارادتمندان به او و نیز بسیاری از هنرمندان و رجال سیاسی در این گورستان دفن شدند. دفن مردگان بین سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ با اجازهنامه خاص و آن هم بهصورت محدود انجام میشد. آخرین تدفین در آرامگاه ظهیرالدوله سال ۱۳۵۹ انجام شد.»
- شعری از رهی معیری
آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم/ بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
سردمهری بین که کس بر آتشم آبی نزد / گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم
سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع / لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم
همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب / سوختم در پیش مه رویان و بیجا سوختم
سوختم از آتش دل در میان موج اشک / شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم
شمع و گل هم هر کدام از شعلهای در آتشند / در میان پاکبازان من نه تنها سوختم
جان پاک من رهی خورشید عالم تاب بود / رفتم و از ماتم خود عالمی را سوختم
- شجرهنامه رهی معیری
رهی معیری فرزند خاندانی بزرگ، اصیل و نجیب بود. جد او معیرالممالک نظامالدوله بود که در دوره ناصرالدین شاه وزارت خزانه را برعهده داشت. نیاکان او از روزگار سلطنت نادرشاه تا اواخر دوران قاجار همواره از رجال بزرگ عصر خود بودند. از طرف مادری نیز، رهی معیری نوه میرزا عباس خان قوامالدوله تفرشی است. ذوق هنری و طبع لطیف در خاندان رهی موروثی است. میرزا عباس فروغی بسطامی، غزل سرای مشهور دوره ناصرالدین شاه نیز از این خاندان است.