همشهری آنلاین_زهرا بلندی: «سعیده محمدرضایی» ۵ سال پیش به عضویت اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان تهران درآمد و با کاشت نهال در خیابان ولیعصر(عج) به جای چنارهای خشکیده، نخستین و مهمترین گام خود در حفظ منابع طبیعی را برداشت و کاشت نهال در ارتفاعات محک و دور دریاچه چیتگر از دیگر فعالیتهای او طی سالهای بعد در این حوزه است. کاشت نهال با همراهی اهالی روستای دانگه در کنار امامزاده سه برادران(ع) و تلاش برای رفع مشکلات حاشیهنشینان منطقه ۱۹ جزء اقدامات اخیر اوست.
عشق و علاقه خانوادگی به طبیعت و دغدغه حفظ آن «سعیده محمدرضایی» را در مسیری سبز قرار داد. مسیر سبزی که کمکم او را به یک فعال محیطزیست تبدیل کرد. وقتی از او میخواهیم تا درباره آغاز این ماجرا برای ما حرف بزند، میگوید: «سال ۱۳۹۴ فعالیتم را در حوزه منابع طبیعی آغاز کردم. به اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان تهران رفتم و پیشنهاد دادم که طول خیابان ولیعصر(عج) را پیادهروی کنم و جای چنارهای خشکیده نهال بکارم.
این طرح با استقبال خوبی از سوی آنها روبهرو شد و با دریافت مجوز، در مدت ۵ ساعت مسیر میدان راهآهن تا میدان تجریش را پیادهروی کردم و در محدودههای مشخص شده به کاشت نهال پرداختم.» این عضو فعال محیطزیست با اشاره به اینکه از آن پس تصمیم گرفته هرسال به بهانه هفته منابع طبیعی در یک نقطه از شهر نهال بکارد، میگوید: «با اعلام مخالفت فعالان محیطزیست نسبت به ساختوساز در ارتفاعات بام محک تصمیم گرفتم طی اقدام بعدی به آنجا بروم و ضمن کوهپیمایی من هم با هدف اعتراض به این اقدام در آن محدوده نهال بکارم.
بار دیگر با شعار «خلیج همیشگی فارس» دور دریاچه بوستان چیتگر را پیادهروی کردم و در محلهای تعیین شده نهال کاشتم.» به مرور زمان با حضور فعال در کاشت نهال لقب «سفیر سبز» به من داده شد. مدتی به دلیل کرونا دست نگه داشتم، اما اواخر سال ۱۳۹۹ دوباره دست به کار شدم، ۱۰ نهال تهیه کردم و ابتدای سال ۱۴۰۰ با مشارکت کودکان ساکن روستای دانگه که بیشتر آنها تبعه پاکستان هستند، نهالها را در کنار امامزاده سه برادران(ع) منطقه ۱۹ کاشتم. با این کار ضمن آموزش مراحل کاشت نهال به بچهها، آنها را با موضوع مهمی مثل نگهداری از درختان و حفظ محیطزیست آشنا کردم.»
- نهالکاری با مشارکت بچههای روستای دانگه
این ساکن محله شریعتی جنوبی کارمند اداره اصناف است و اغلب قبل از برگشتن به خانه از بزرگراه شهید هاشمی مسیرش را کج میکند و بعد از قلعهنوروزخان وارد روستای دانگه میشود. بعد از رفت و آمدهای پی در پی به اینجا و رسیدگی به مشکلات امامزاده و پاسخگویی به برخی نیازهای ساکنان این روستا، حالا بهعنوان خادم افتخاری امامزاده شناخته میشود و ارتباط خاصی بین او و بچههای روستا شکل گرفته است. به محض اینکه خودرواش را مقابل امامزاده پارک میکند بچههای قد و نیم قد که به گفته سعیده بیشتر آنها از شرایط مالی خوبی برخوردار نیستند و تبعه پاکستان هستند به طرفش میدوند.
مریم، دختر نوجوانی که فارسی را با لهجهای خاص حرف میزند با بیان اینکه خاله سعیده را مدت زیادی است میشناسد، میگوید: «در هفته چند بار به ما سر میزند. با ما همبازی میشود. برای ما خوراکی، اسباببازی و لباس میآورد.» او با اشاره به درختان جوانی که در اینجا کاشته شده، میگوید: «با هم اینجا درخت کاشتیم و به آنها رسیدگی میکنیم. قول داده بهزودی گل و گلدان هم بیاورد تا با کاشت آنها اینجا را به یک باغ زیبا تبدیل کنیم.»
آمنه، انگار جور خاصی خاله سعیده را دوست دارد. به محضی که متوجه حضور او میشود سراسیمه به سویش میدود. دختر خردسال دوست دارد خودش را در آغوش محبت خاله سعیده غرق کند که ماسک روی صورت خاله کرونا را به او یادآوری میکند. دخترک زیبایی که لباس خوشرنگ و محلی پاکستانی به تن دارد یک قدم به عقب برمیگردد و میگوید: «خیلی وقت است که خاله سعیده را میشناسم. اسباببازی، خوراکی و هرچیزی که دوست داشته باشم برایم تهیه میکند. با مشارکت او کاشت درخت و نگهداری از گیاهان را یاد گرفتهام. او فرشتهای است که خدا به روستای ما فرستاده است.»
- سفر به روستاهای دیگر
یکبار وقتی خیلی دلم گرفته بود اتفاقی برای زیارت امامزاده سه برادران(ع) به این روستا آمدم و با حال خیلی خوبی برگشتم. هم فاصله زیادی تا محل سکونتم نداشت و هم فضای بکر و خلوت آن مورد توجهام قرار گرفت. از آن پس دیگر اینجا به یکی از فضاهای زیبای محلهام تبدیل شد و در هفته چند بار حین بازگشت از محل کار به اینجا سر میزدم. طی این رفت و آمدها با خانوادههای ساکن در این روستا و بچههایشان آشنا شدم و تصمیم گرفتم تا حدی که در توانم است در رفع نیازهایشان گام بردارم و آنها را با خریدن هدیه، خوراکی و درست کردن غذا و... کمی خوشحال کنم.
خاله سعیده که عضو کارگروه محیطزیست مجمع مشورتی منطقه ۱۹ است با اشاره به برنامههای محیطزیستی دیگری که در ذهن دارد، میگوید: «متأسفانه نقاط حاشیهای منطقه آنطور که باید مورد توجه مسئولان شهری قرار نمیگیرند. با وجودیکه محل سکونت این بچهها عنوان روستا را یدک میکشد، اما از حال و هوای روستاهای قدیم که علایق کودکان را از بدو تولد با گیاهان پیوند میزد تهی است.
در خانه ما انواع و اقسام گل و گیاه وجود دارد. قرار است بهزودی همراه پدرم به اینجا بیاییم و با بچهها این بار گلهای رنگی و زیبا بکاریم. شناسایی روستاهای دیگر محله و سفر به آنجا با هدف رفع خواستههایشان تا حد توانم و نهالکاری همراه با کودکان ساکن این محدودهها هم طرح دیگری است که در تلاش برای اجرای آن هستم.»
- قلبی سبز همچون گیاهان
متولی و خادم امامزاده سه برادران(ع) و از سوی دیگر ساکنان و کشاورزانی که سالهاست در زمینهای روستا مشغول کار هستند به خوبی او را میشناسند. «مشهدی صفدر عیوضی» سفیر سبز ساکن منطقه ۱۹ را صدا میزند و ضمن قدردانی از زحماتش یک بسته شوید را، که تازه از باغ چیده به او هدیه میدهد. این پیرمرد ۷۰ ساله با اشاره به اینکه از عشایر رودخانه شور قم بودند و سالها پیش در دوران کودکی به اینجا مهاجرت کرده است،
میگوید: «سالهای زیادی است که کشاورزی میکنم. تا سال ۱۳۵۷ محل سکونتمان هم این محدوده بود، اما با بزرگ شدن بچهها برای بهرهمندی از امکانات تحصیلی در یکی از محلههای شهرری سکونت پیدا کردیم و اکنون بیشتر ساکنان این روستا مهاجران پاکستانی هستند.» او ضمن قدردانی از کمکهایی که توسط این بانوی فعال شامل حال ساکنان روستا شده است، میگوید: «تاریخچه بنای اصلی امامزاده به حدود ۷۰۰ سال قبل برمیگردد و رسیدگی به محیط آن و کاشت گل و گیاه برای زیبایی اطرافش اقدام زیبای این بانوی جوان است که نیازمند قدردانی است.»
«محسن کلهر» یکی از خادمان قدیمی امامزاده با اشاره به اینکه ۵ سال است محمدرضایی را میشناسد، میگوید: «آنقدر اوقاتش را با گیاهان سپری کرده که قلبش هم مانند آنها سبز و بخشنده شده است. هیچوقت دست خالی به اینجا نمیآید. هر بار یک هدیه با خود میآورد. از خوراکی، غذا و بستههای حمایتی تا لباس و اسباببازی و گل و گلدان همراهش است. کاشت نهالهایی که رنگ و بویی خاص به این روستا و امامزاده بخشیده هم اقدام مهم دیگر اوست که علاوه بر زیبایی این محله در جلب مشارکت بچهها و حفظ طبیعت و محیطزیست تأثیر بسزایی داشته است.»
کلهر با اشاره به اینکه محمدرضایی هرکاری از دستش بر میآید برای امامزاده و رفع مشکلات آن انجام میدهد، میگوید: «طی این سالها در تأمین سیستم روشنایی امامزاده مثل لامپ مهتابی وهالوژن، غبارروبی و تهیه برخی ملزومات دیگر کمک حال ما بوده است.»
- خانه سبز
پس از خداحافظی با اهالی روستای دانگه با سعیده تا خانهای که از آن با نام خانه سبز یاد میکند، همراه میشویم. عطر گل ناز و شب بو در فضای حیاط پیچیده و آواز پرندگان گوشنواز است. دورتادور حیاط را درختان پیچ و تاب خورده درهم و گلدانهای سبز و سرحال پرکردهاند. مادر و پدر همراه یکدیگر از پلهها پایین میآیند و با صدایی گرم حضورمان را خیر مقدم میگویند. محو تماشای گیاهان داخل حیاط شدهایم که «رضا محمدرضایی» لبخند میزند و میگوید: «اینجا فقط گوشهای از باغ خانگی ماست.
باید بام سبزمان را ببینید. سالها در شهر تاکستان باغداری و کشاورزی میکردم و دهها هکتار زمین زراعی داشتم. هر ساله چند تن انگور مرغوب شهرمان را به شهرهای مختلف صادر میکردیم. متأسفانه بحران کمآبی، محصولاتمان را خشک کرد و مزارع کمکم از بین رفت. پس از آن، اوایل سال ۱۳۹۰ بود که به دلیل علاقهام به گل و گیاه چند گلدان خریدم تا در حیاط خانه از آن نگهداری کنم. از چند گل ساده شروع کردم و به مرور زمان با کسب تجربه نحوه تکثیر آنها را هم یاد گرفتم و تعداد آنها بیشتر و بیشتر شد و در حال حاضر بیش از هزار گل و گیاه در خانه داریم.»
بخش قابل توجهی از گیاهان در بام سبز قرار گرفتهاند، اما بیشتر از هزار گل و گیاه از انواع سبزی، درختان انگور، لیمو، انار و... تا انواع کاکتوس، گل ناز، خرفه، آلوئهورا، گوش گرگی، گیاهان آپارتمانی و... در پشتبام، حیاط و پاسیو وجود دارد.
«فاطمه باباحسینی» مادر سعیده است. او با بیان اینکه چند سالی است بیشتر وقتش را در این باغچه میگذراند، میگوید: «با وجود این باغ خانگی تقریباً همه اعضای خانواده ما به پرورش گل و گیاه علاقهمند شدهاند. به اهالی کوچه و محله و دوستان و آشنایان بیشتر از ۲ هزار گل هدیه داده و سعی کردهایم در آنها هم برای نگهداری و حفظ گیاهان علاقه ایجاد کنیم. حتی علاقهمند به گلآرایی کوچه و محله هستیم، اما این کار نیازمند همراهی همه همسایههاست.» نوهها که در طبقه بالا زندگی میکنند به جمعمان در بام سبز میپیوندند.
مادر با دیدن آنها میگوید: «این بام سبز محل مناسبی برای جمعهای خانوادگیمان، بهخصوص در روزهای کروناست. در روزهایی که این ویروس دورهمیهای خانوادگی را از ما گرفته این باغ خانگی بهترین جا برای گذران روزهای تابستانی است.»
- برنامه آینده؛ اشتغالزایی برای بانوان محله
اقدامات سعیده محمدرضایی به فعالیتهای محیطزیستی و خیریه محدود نمیشود.
این فارغالتحصیل رشته حسابداری که اکنون دانشجوی کارشناسی ارشد رشته حقوق است، در حوزه طراحی و تولید لباس ایرانی هم فعالیت میکند. میگوید: «به خرید لباسهای حاضری عادت ندارم و اغلب مدل لباسهایم را خودم طراحی میکنم و دوخت آنها را به خیاط میسپارم.» محمدرضایی با بیان اینکه یکبار خیلی اتفاقی طرح مانتویی که به تن داشته مورد توجه یکی از فروشندگان برندهای معتبر مانتو قرار گرفته و به او پیشنهاد همکاری داده است، میگوید: «همین باعث شد تا تصمیم بگیرم با مهارتی که در حوزه طراحی لباس دارم شخصاً فعالیت در این زمینه را آغاز کنم.
بهصورت جدی همکاریام را با چند تولیدکننده مانتو که در تاکستان هستند شروع کردم. نوع پارچه و طرح دوخت لباس را من میدهم و تولیدکنندگان در تولیدی کار برش و دوخت را انجام میدهند. مانتو، شال و شلوارهای آماده شده را در فروشگاهها عرضه میکنم.»
او که طی سالهای اخیر عنوان دختر موفق و نمونه منطقه را کسب کرده، با اشاره به اینکه با شیوع کرونا کسب و کارشان کمی کساد شده است، میگوید: «در نظر دارم بعد از کرونا برای گسترش این فعالیت و حمایت از افراد جویای کار، یک تولیدی مانتوهای سنتی در محله راهاندازی کنم. برای این کار نیاز به فضای مناسبی دارم که امیدوارمسراهای محله در این زمینه با من همکاری کنند تا بتوانم برای بانوان محله کارآفرینی کنم.»