اهل روستاست، اما سال‌هاست که همسایه ما در تکه دهم و پایتخت‌نشین است.

همشهری آنلاین_بهاره خسروی:  «مهدی ماحسنی» از اهالی محله امام خمینی(ره) در خیابان کارون است؛ همسایه‌ای خوش‌ذوق و پرایده که اهل شعر و ادب و دوستدار محیط‌زیست است و به همین بهانه، خانه‌اش را تبدیل به بهشت کوچکی برای پرورش گل و گیاه کرده است. او می‌گوید حال‌وهوای این خانه برایش یادآور زادگاهش «جان‌اکبر» رشت است و هرگز تن به زندگی آپارتمانی نمی‌دهد. در این گزارش چند ساعتی را مهمان خانه باصفای آقای ماحسنی شدیم.  

خیابان کارون، کوچه خطیبی! خانه آقای ماحسنی در میانه این کوچه یکی از معدود خانه‌هایی است که از چنگ بسازبفروش‌ها در امان مانده و همچنان اصالتش را حفظ کرده است. شاخه‌های سرک‌کشیده به کوچه درخت انجیر و گلدان‌های سفالی روی دیوار مشترک خانه و کوچه، نخستین میزبان هر رهگذری است. کنار در ورودی، روی تکه‌کاغذی شعری با مایه‌های طنز نوشته شده است. ماحسنی با اشاره به این شعر سر صحبت را باز می‌کند: «سال گذشته تعدادی از گلدان‌های روی دیوار سرقت شد. خطاب به افرادی که دست به چنین‌کاری زدند، شعری گفتم با این مضمون که اگر نیازمندید، چرا در خانه را نزدید تا شخصاً کمکتان کنم و اگر هم دزدید، این چند گلدان به چه کار شما می‌آید!؟ ‌»

  •  از خدمت در ارتش تا پرورش گل و گیاه 

«مهدی ماحسنی»، متولد ۱۳۲۵، در طول هشت سال جنگ تحمیلی در جبهه حضور داشت و در راه حفظ میهن و تمامیت ارضی جانباز شد. او از کودکی به واسطه زندگی در روستا با طبیعت و گیاهان اخت شد و علاقه به پرورش گل و گیاه در روح و جانش نقش بست: «بچه روستا هستم. در دل طبیعت زندگی کردم و از آن لذت بردم. در نزدیکی خانه ما گورستانی بود با درخت‌هایی بلند که به زبان محلی به آنها می‌گویند آزاد. بالا رفتن از این درخت کار سختی بود، اما من به‌راحتی از این درخت‌ها بالا می‌رفتم. بعد از مدرسه همیشه کمک‌حال پدرم سر زمین و شالیزار بود. بعد از بازنشستگی هم چند سال در همان روستای پدری، شالیکاری می‌کردم، اما به دلیل محل سکونتم در تهران و رفت‌وآمدها نشد که ادامه دهم.»

  • سهم انجیر همسایه‌ها 

با توجه به بافت فشرده منطقه و اینکه در اغلب روزهای آلوده سال تکه دهم پایتخت در وضعیت اضطرار است، نگهداری از گیاهان کار راحتی نیست، اما همسایه ما معتقد است این کار با عشق شدنی است: «طول عمر گل و گیاه با خداست. من سعی می‌کنم قبل از هر چیز به گل‌ها عشق بدهم. با آنها صحبت می‌کنم. موسیقی و صدای پرندگان برای رشد گل و گیاه مؤثر است. به همین دلیل، از صبح که بیدار می‌شوم رادیو را برای پخش موسیقی در حیاط خانه روشن می‌کنم.»
ماحسنی به درخت تناور گوشه حیاط اشاره می‌کند و می‌گوید: «حال و هوای این درخت با موسیقی تغییر می‌کند و پربارتر می‌شود. درختی که علاوه بر خانه، برای همسایه‌ها بار دارد و همیشه فصل انجیر برای چیدن از همسایه‌ها دعوت می‌کنم به خانه ما بیایند.» 

  • بازنشستگی خانه‌نشینی نیست

به عقیده ماحسنی، بازنشستگی به معنای گوشه‌نشینی و به استقبال بیماری‌های دوران سالمندی رفتن نیست. او می‌گوید: «با توجه به فضای خانه و نگهداری بخشی از گلدان‌هایم در بهارخواب، روزی چند بار پله‌ها را گز می‌کنم یا گلدان‌های سنگین را جابه‌جا می‌کنم، اما هرگز احساس خستگی نمی‌کنم. راستش روزی که‌کاری انجام ندهم و یک گوشه بنشینم، آن روز بیشتر از همیشه احساس خستگی می‌کنم.»
آقای ماحسنی علاوه بر پرورش گل و گیاه در شعر و ادب هم دستی بر آتش دارد. کافی ‌است به نکته جالب، شاد یا غم‌انگیزی بربخورد؛ خیلی سریع سوژه‌ شعرش به زبان مادری یا فارسی مهیا می‌شود و از صفحه شخصی اینستاگرامش سر در می‌آورد. فعالیت در زمینه تولید صنایع‌دستی از دیگر علایق این همسایه خوش‌ذوق ماست. او در این‌باره می‌گوید: «در دوران مدرسه خوب انشا می‌نوشتم. علاقه زیادی به مطالعه درباره تاریخ و ادبیات، هنر و فرهنگ داشتم و در تمام این سال‌ها از مطالعه و نوشتن غافل نبوده‌ام. برای فرزندان و نوه‌هایم دست‌نوشته‌های زیادی دارم. علاوه بر این، مطالب تاریخی زیادی به زبان ساده نوشته‌ام. همچنین بیشتر کارهای دکوری خانه را هم خودم می‌سازم.»

  • محفل صمیمانه همسایه‌ها 


با توجه به قدمت سکونت آقای ماحسنی و خانواده‌اش در کوچه خطیبی، خانه او گهگاه محل دورهمی‌ها و حتی حل مشکلات محلی و خانوادگی است؛ خانه‌ای که او هرگز حاضر نیست سندش را با چند واحد آپارتمان نوساز و به اصطلاح امروزی‌ها شیک، جابه‌جا کند. او می‌گوید: «همین که نوه‌هایم روی تاب‌ گوشه حیاط با لذت و آرامش تاب می‌خورند، برایم از هر گنج و ثروتی ارزشمندتر است.»
او با یادی از حال‌وهوای گذشته محله و پررنگ بودن آیین همسایه‌داری ادامه می‌دهد: «قدیم‌ها کوچه در حصار آپارتمان‌های بلند نبود و تعداد همسایه‌ها به نسبت کمتر بود. همه همدیگر را می‌شناختیم و با هم رفت‌وآمد داشتیم. مهمان خانه هم می‌شدیم. هرچند این روزها این رسم به مرور در حال فراموشی است، اما سعی می‌کنم همچنان ارتباطم را با همسایگان جدید حفظ کنم. گاهی اوقات هم صندلی می‌گذاریم در کوچه و با همسایه‌های قدیمی دورهم جمع می‌شویم. البته به دلیل شیوع کرونا این دورهمی کمتر شده است. تا قبل از این بیماری، حیاط را فرش می‌کردیم و تقریباً هفته‌ای یکبار با همسایه‌ها و دوستان قدیمی دورهمی داشتیم. امیدوارم با ریشه‌کن شدن این بیماری دوباره همه دور هم جمع شویم.»