همشهری آنلاین _ حسن حسن زاده: اگرچه یک بیماری ژنتیکی ناغافل از راه رسید، دید چشمهایش را محدود کرد و سدی در برابر آرزوهایش ساخت. اما نتوانست ذرهای از عشق و علاقهاش به ورزش را کم کند. «سیدمحمد واقفی» اگرچه مجبور شد از تاتمی و تکواندو دل بکند اما با همان عطش سری ناپذیرش به ورزش، سراغ گلبال رفت و خیلی زود همراه با تیم استان تهران طعم شیرین قهرمانی کشور را چشید. ورزشکار کمبینایی که علاوه بر مقامهای متعدد قهرمانی در گلبال، پای ثابت کوهپیمایی و کوهنوردی در ارتفاعات شمال تهران است و در کسوت آموزگار مدارس استثنایی هم دانشآموزانش را با ورزش و فواید آن آشنا میکند. گفتوگوی ما را با این ورزشکار کمبینا بخوانید.
دانشآموز سال سوم دبستان بود که به تدریج دید چشمهایش کمتر شد. در روزهایی که با تمام وجود ورزش تکواندو را دنبال میکرد و از همان روزها آرزوی رسیدن به سکوهای برتر را در سرش میپروراند، ناگهان بیماری ژنتیکی خودش را نشان داد و به تدریج پردهای تاریک روبه روی چشمهایش قرار گرفت. واقفی میگوید: «تا ۹ سالگی هیچ نشانی از مشکل بینایی نبود.
در مدارس عادی درس میخواندم و مثل بسیاری از کودکان به ورزش علاقه داشتم. اما ناگهان مشکل ژنتیکی خودی نشان داد و در یک بازه زمانی کوتاه دید چشمهایم ضعیف و ضعیفتر شد.» اگرچه آن روزها نوجوانی کم سن و سال بود اما شوق ورزش حتی با وجود این بیماری هم از سرش نیفتاد. هنوز روزی را به خاطر دارد که بعد از وداع با ورزش تکواندو، دوباره از نو شروع کرد و اینبار سراغ کشتی رفت: «به تکواندو و ورزشهای رزمی علاقه داشتم. اما همان روزهایی که برای موفقیت در تکواندو رؤیاپردازی میکردم، بیماری پیشرفت کرد و کار به جایی رسید که دیگر باید با شیاپچانگ و تکواندو خداحافظی میکردم. روزهای سختی بود. انگار با دوری از تکواندو چیزی در وجودم گم شده بود. یک سال بعد سراغ کشتی رفتم. اما کشتی هم ورزشی است که نیاز به بینایی دارد و در کمتر از یک سال فهمیدم باید با این ورزش هم خداحافظی کنم.»
- باختیم اما خوشحال بودیم!
شور و اشتیاق برای رسیدن به قهرمانی و ایستادن روی سکوهای برتر در ورزش، خیلی زود پای محمد را به ورزش گلبال باز کرد. در آغاز ورود به مقطع دبیرستان بود که برای تحصیل در یک مدرسه استثنایی ثبتنام کرد. همان روزها با ورزش گلبال آشنا شد و نخستین قدم را برای رسیدن به آرزوهایش برداشت. میگوید: «تا اول دبیرستان در مدارس عادی درس میخواندم و از زندگی شخصی و ورزشی نابینایان و کمبینایان اطلاعی نداشتم. اما پس از ورود به دبیرستان، دید چشمهایم آنقدر کم شده بود که برای ادامه تحصیل باید در یک مدرسه استثنایی ثبت نام میکردم. خوشبختانه مدرسه ما تیم گلبال و یک مربی دلسوز داشت. برای من که به ورزش علاقه داشتم فرصت خوبی برای نشان دادن تواناییهایم بود. در تیم گلبال مدرسه عضو شدم و تازه فهمیدم در ورزش توپی هم استعداد خوبی دارم.» ۱۰ سال از آن روزها میگذرد و اکنون محمد در ۲۷ سالگی مقامهای متعددی در ورزش گلبال دارد. او از مقامهایش با تیم گلبال استان تهران میگوید: «پس از آشنایی با گلبال، تمرینهای این رشته ورزشی را جدی گرفتم و در مقطعی به تیم ملی جوانان کشور هم رسیدم.
با تیم گلبال استان تهران یک بار قهرمان کشور شدم و با همدلی دیگر بازیکنان تیم یک بار هم قهرمانی دسته اول سوپرلیگ و باشگاههای کشور را کسب کردم.» حرفها که به اینجا میرسد، محمد خاطره شیرین حضورش در نخستین مسابقه حرفهای گلبال را تعریف میکند: «اولین حضورم در یک مسابقه رسمی گلبال با شکست همراه شد. باختیم اما همه بازیکنان تیم خوشحال بودند. مسابقات قهرمانی باشگاههای کشور بود و تیم ما به جز همان ۳ نفر اصلی یار ذخیره نداشت. تیم رقیب، قویترین تیم لیگ بود. در شروع بازی، آنها بازیکنان تیم ما را دست کم گرفته بودند. حتی مربی آنها بازیکنان ملیپوش خود را روی نیمکت نشانده بود. بازی شروع شد و ما پیش افتادیم. چیزی تا پیروزی تیم ما نمانده بود. مربی رقیب مجبور شد بازیکنان ملیپوش را وارد زمین کند. حتی آنها را هم به چالش کشیدیم. در پایان تنها با یک گل اختلاف باختیم اما بهترین بازیکن حریف، ما را به خاطر اراده و تلاشمان تشویق کرد. آنجا بود که فهمیدم حالا در مسیر درستی برای ادامه زندگی ورزشیام قرار گرفتهام.»
- پای ثابت صعود به کلکچال هستم
واقفی علاوه بر گلبال، اهل کوهپیمایی و کوهنوردی است و با وجود همه محدودیتهایی که برای کمبینایان و نابینایان وجود دارد، محال است این عادت خوب را کنار بگذارد. شاید کسانی که صعود به ارتفاعات توچال، دارآباد و کلکچال را در برنامه هفتگی خود قرار دادهاند، جوان کمبینایی که برای حفظ آمادگی جسمانی و تقویت روحیه و اعتماد به نفسش پای ثابت کوهنوردی است را دیده باشند. میگوید: «شاید برای افراد عادی تصور اینکه یک کمبینا یا نابینا به کوهنوردی علاقه داشته باشد غیرممکن به نظر برسد. اگرچه کوهپیمایی برای یک فرد نابینا به دلیل پستی ها و بلندیها و شیب دامنه کوه سختتر است اما کمبینایان و نابینایان هم با کمک یک همنورد بینا میتوانند کوهپیمایی کنند. صعود به ارتفاعات کلکچال، دارآباد و... از برنامههای ثابت ورزشی من است تا برای موفقیت در گلبال آمادگی جسمانی و روحی لازم را داشته باشم.»
واقفی توصیهای هم برای مراکز حمایت از معلولان و مدیران شهری دارد: «متأسفانه محدودیتها، کمبود امکانات و نامهربانی شهر با کمبینایان، نابینایان و دیگر معلولان، این گروه از جامعه را کمی منزوی کرده است. به عنوان مثال مشکلات کمبینایان و نابینایان برای کوهپیمایی از مشکلات ترددشان در شهر کمتر است. مسیرهای ویژه پیادهروها برای کمبینایان و نابینایان به درستی مناسبسازی نشده و این روزها با شیوع کرونا مشکلات تردد این قشر بیشتر از قبل شده است. ورزشهایی مثل کوهنوردی تأثیر فراوان بر تقویت روحیه و اعتماد به نفس معلولان و افراد کمبینا نابینا دارند. اگر مراکز حمایت از معلولان، کمبینایان و نابینایان علاوه بر تأمین نیازهای اولیه و اساسی این افراد، ساز و کاری برای کوهنوردی و کوهپیمایی در شمال شهر فراهم کنند، کمک بزرگی به تقویت روحیه آنها کردهاند.»
- معلم دلسوز بچههای معلول
واقفی علاوه بر موفقیت در ورزش حرفهای، تحصیل را هم دنبال کرده و با مدرک کارشناسی علوم تربیتی از دانشگاه تهران، آموزگار یکی از مدارس استثنایی شهر است. از معلمی که با تیم گلبال استان تهران قهرمان کشور شده و اهل کوهپیمایی و کوهنوردی در ارتفاعات شمال شهر باشد، بعید نیست که در کنار تعلیم مباحث درسی به شاگردانش ورزش را هم به بخشی از زندگی آنها تبدیل کند. او نه تنها در دوران پیش از شیوع کرونا، بلکه حتی هنگام آموزش آنلاین هم از تشویق شاگردانش به ورزش دست نکشیده است.
میگوید: «من آموزگار مقطع دبستان کودکان کمبینا، نابینا و معلول ذهنی هستم. معتقدم ورزش روزانه برای این گروه لازم است. اگر از تأثیر ورزش بر آمادگی جسمانی و تقویت عضلات این گروه از جامعه بگذریم، فایده دیگر ورزش برای آنها تقویت روحیه، اعتماد به نفس و تقویت روابط اجتماعی این کودکان است. به همین دلیل برای همه شاگردانم براساس توانایی و محدودیتهایشان برنامه ورزشی شامل حرکات کششی و... در نظر گرفتهام تا همیشه شادابی لازم جسمی و روحی را داشته باشند. تا جایی که از خانوادهها خواستهام ورزش بچهها را هم به اندازه تحصیلشان جدی بگیرند.»