بد نیست بر خلاف عادت، با یک سؤال شروع کنیم و اینکه اگر یک روز ناگهان، همه چیز را سفید ببینید، چه خواهید کرد؟ بیگمان تنها پاسخ به این پرسش باعث نمیشود تا یک رمان نوشته شده و جایزه نوبل را به خود اختصاص دهد، چرا که این اتفاق ممکن است حادث شود و آب از آب تکان نخورد، اما آنچه سبب شده تا کوری، نوشته ژوزه ساراماگوی پرتغالی چنین موفقیتی را از آن خود کند، توجهدادن مخاطب به یک نکته است: «وقتی میتوانی ببینی، نگاه کن و وقتی میتوانی نگاه کنی، رعایت کن». بر همین بنا محمد اسکندری، بخشی از رمان را که بیشتر با این ایده همخوانی دارد، انتخاب و آن را دراماتیزه کرده که هماکنون به کارگردانی همسرش منیژه محامدی در بزرگترین سالن تئاتری کشور در حال اجراست.
در اینجا سعی ما بررسی و ارزیابی اثر اجراشده توسط کارگردان و گروه اجرایی این نمایش است و رمان را به حال خود میگذاریم؛ هر چند خواندن این کتاب ارزشمند را به شما توصیه میکنیم.
ماجرا از یک قرنطینه آغاز میشود که پس از شایعشدن بیماری کوری در شهر، گروهگروه افراد را به این مکان منتقل میکنند. دکتر و همسرش، مرد یکچشم، دزد، دختر خارجی و دختربچه، اولین کسانی هستند که با آنها آشنا میشویم. بهتدریج گروههای دیگر شامل کارگر هتل، بازیگر، پیرمرد، پلیس، مأموران قرنطینه، پیرزن، دانشجو، افراد مسلح و دوقلوها هم به این جمع اضافه میشوند که همگی در شکلگیری داستان نمایش مساعدت میکنند. در این بین، همسر دکتر به خاطر همراهی با همسر، خود را بیمار نشان داده تا در کنار شوی خود باشد و داشتن چشم سبب میشود تا به نابینایان در آمدوشد و برخی تقاضاها کمک کند.
در طول پروسه اجرا و در همین محدوده اتفاقات متعددی را شاهدیم؛ دزد ماشین مرد یک چشم در میان گروه است که میخواهد مزاحمتی برای دختر خارجی فراهم کند و دختر با میلهای به او آسیب میرساند که در نهایت، باعث مرگش میشود. شاید بتوان گفت نکته حائز اهمیت در میان آدمهای دورافتاده از اجتماع، زندهبودن است و میخواهند هر طور شده زندگی را حفظ کنند؛ زندهماندن به هر قیمتی و برای این کار حتی زنها تا مرز سقوط پیش میروند و دکتر به عنوان نماینده قشر تحصیلکرده، نه تنها مخالف نیست، بلکه این عمل راتایید میکند. زنها طعمهای هستند تا مردان مسلح در ازای دادن مقداری غذای بیشتر و تنها به صرف زندهماندن، آنها را در اختیار گیرند، لیکن پایان این خواب و خیال، مرگی است که زنها به سرکردگی همسر دکتر برایشان رقم میزنند.
در قرنطینه، زندگی جریان عادی خود را دارد؛ گرسنگی، غذاخوردن، خواب، بیداری و حتی مرگ؛ مرگ پیرمردی که از رادیوی او هیچگاه نوای خوشی شنیده نمیشود و تنها خبرهای ناخشنودکننده از وضعیت شهر را به گوش دیگران میرساند و زمانی که برای مدتی نوای دلنشین موسیقی در فضا طنینانداز میشود، آن را خاموش کرده و به کناری میگذارد و به اعترضات دیگران هیچ توجهی نمیکند. در جمع مبتلایان به مرض کوری، از تمامی اقشارحضور دارند؛ دکتر، پلیس، بازیگر، زن، مرد، خدمتکار، دزد، پیر، جوان، دانشجو، کاسب و حتی کودک؛ تسلیمشدگانی که امید بازگشت به زندگی برایشان به یک رویا مبدل شده و سعی دارند فقط زنده بمانند. بهتدریج چشمها بهبود پیدا میکند و همه به حالت عادی بازمیگردند؛ همانگونه که پیش از بیماری بودهاند. هر که هر چه بود، آن میشود و از یاد میبرد در چه وضعیتی به سر میبرده است. همسر دکتر اما، تنها کسی است که نسبت به این همه بیانصافی مردمان واکنش نشان میدهد و داوطلبانه میرود تا برای همیشه کور شود؛ چه در کوری رازی است عظیم که انسان را جاودانه خواهد کرد و آن رعایت در دیدن است.
محمد اسکندری- نویسنده نمایشنامه کوری- سعی دارد از طرفی به فضای موجود در رمان وفادار بماند، از سویی آن را دراماتیزه کند و در نهایت با ویژگی و ساختار اجتماع پیرامون خود مطابقت دهد که در این کار موفق نیست و دلیل آن هم نداشتن انسجام و یکدستی لازم است. با اینکه عناصر درام از جمله تعلیق، کشمکش، کنش و واکنش را در نگارش متن دخیل کرده، اما گفتارها گاهی خیلی نزدیک به محاوره و برخی اوقات، کتابی است. اشخاص به طور ضمنی، گذرا و سطحی معرفی شدهاند و برخی از اتفاقها بدون هیچ پیشزمینه قبلی یا حتی بر خلاف گفتار صورتگرفته حادث میشود. به عنوان نمونه همسر دکتر از بیاطلاعی وی در خصوص دیدن چشمهایش میگوید و بعد در جایی دیگر دکتر خود بهشخصه بر بینابودن همسر، صحه میگذارد.
در ابتدای نمایش و در بدو ورود بیماران به اتاق قرنطینه، دکتر مشغول مکالمهای تلفنی میشود که معلوم نیست در بدو ورود چه الزامی به این کار است و اساساً تلفن چه نقشی در این میان دارد! نویسنده سعی میکند به این وسیله، موقعیت و فضا را معرفی کند که این عمل بدترین تمهید در نمایشنامهنویسی به شمار میرود. استفاده از تکنیک فاصلهگذاری در کنار وفاداربودن به ساختار روایی چندان مطلوب نیست و نجواهای گاهبهگاه همسر دکتر با مخاطب، نتوانسته موثر واقع شود.
در سبک و سیاق کارگردانی نیز به دلیل همراهی مجدّانه محامدی با نویسنده، چنین رویکردی را شاهدیم که باعث میشود کار وی در مقایسه با سایر نمایشها از جمله «مرگ دستفروش»(نوشته آرتورمیلر) تنزل کیفی پیداکند و باز همان مسأله همیشگی و دغدغه کارگردانان مطرح برای حضور در سالن اصلی تئاتر شهر که با ضرورتها هیچ انطباقی ندارد؛ از جمله ضعف در صدای بازیگران به نحوی که شنیدن دیالوگهای بازیگر سمت چپ برای طرف دیگر رسا نیست.
اما آنچه باعث شده تا این نمایش مورد توجه قرار گیرد، جذابیت اقتباس از رمان ساراماگو، دیدگاه بینندگان تئاتر نسبت به کارهای قبلی کارگردان، استفاده از بازیگران باتجربه و خلاق و حضور در سالن اصلی تئاتر شهر است. القای پیام مستقیم به مخاطب، از ضعفهای عمده کوری به حساب میآید و آنچه باید تماشاگر خود برداشت کند، توسط همسر دکتر که نقش راوی را هم به عهده دارد گفته میشود.
از حق نگذریم؛ بازیها توانسته تا حدی نقایص یادشده را برطرف کند که در این میان باید به توانمندیهای مهدی میامی در نقش مرد یکچشم و سزین صلحآبادی به عنوان دختر خارجی اشاره کرد. استفاده از دوقلوهای به هم چسبیده و تعاملات و تضادهای میان آن دو که هر یک سعی دارد گوی رقابت را از دیگری ربوده و تقصیر را بر گردن آن دیگری بیندازد، تمهید جالب توجهی محسوب میشود. نورالدین جوادیان هم با استفاده از بیان شیوا و انعطاف بدنی لازم توانسته از ایفای نقش خود بهخوبی بربیاید. در مجموع، بازیها یکدست، روان و منسجم است که نحوه میزانسن موثر کارگردان را نباید از نظر دور داشت.
ارشام مؤدبیان در استفاده از موسیقی و افکت تا حد زیادی موفق عمل کرده و طراحی لباسها با اشخاص بازی بیربط نیست؛ به ویژه آنکه در طراحی، رنگآمیزی و دوخت آنها دقت لازم مبذول شده است.
طراحی نور وجه تمایزی بین کوری و سایر نمایشها ایجاد نمیکند که بتوان از آن به عنوان یک عمل خلاقانه در این عرصه یاد کرد. نکتهای که باید به آن اشاره کنم، این است که بروشورهای تئاتر، روزبهروز بیکیفیتتر میشود و من نمیدانم مقصر کیست. هر چه هست، باید به بروشورها بیش از اینکه میبینیم توجه شود، چرا که تحریک ذائقه مخاطب تئاتر از انتشار و چاپ برچسبهای تبلیغی مناسب امکانپذیر خواهد بود.
در یک کلیت و بنا به دلایلی که ذکر آنها رفت، نمایش کوری در کارنامه منیژه محامدی امتیاز مهمی به حساب نمیآید که مهمترین نقیصه آن متن درام است و البته دراماتیزه یا نمایشیکردن یک رمان فلسفی، کار چندان سادهای نیست.