به گزارش همشهری آنلاین، سریال درام جنایی فاطما، داستان زنی است که پسر مبتلا به اوتیسمش را به تازگی از دست داده است. شوهرش که مدتی زندانی بوده، بعد از پایان دوران محکومیت، ناپدید شده است و فاطما، در آلونکی اجارهای زندگی میکند. خانهای که بعد از مرگ پسرش به همان سر و شکل سابق مانده است؛ اسباببازیهایی که روی هم چیده شدهاند، بالشهایی که روی هم مثل برج بالا رفتهاند... درست همانجور که اوئوز، پسر مطرود فاطما دوست داشت. پسر خردسالی که نه در مدرسه جایی داشت، نه کسی حضورش را تحمل میکرد و نه حتی پدرش اهمیتی برای او قائل بود.
فاطما نظافتچی است. او گهگداری خانه یک پیرمرد نویسنده را رفتوروب میکند ولی کار اصلیش این است که لباس خدمه یک بازار بزرگ در استانبول را به تن کند و شبیه به همه خدمه دیگری که هرگز به چشم کسی نمیآیند، مثل شبحی بیاهمیت، کثیفیهای به جا مانده از رفتوآمدها، رد گلی کفشها و ته مانده غذاهای به جا مانده روی میزها و خلاصه آلودگیهای زندگی روزمره دیگران را تمیز کند.
او سرگردان به دنبال شوهرش ظفر است. از هر کسی که میشناسد سراغش را میگیرد و ظاهرا تنها کسی است که دنبال او میگردد. فاطما میخواهد خبر مرگ پسرشان را به ظفر بدهد و همدردی برای خودش پیدا کند. او تنها است، در معرض خشونت، با خشمی سرکوب شده و اندوهی فروخورده. در آخرین تلاشهایش برای یافتن رد و نشانی از ظفر، سراغ مردی میرود که ظاهرا ظفر به جرم مضروب کرد او زندانی شده بود. خشم سرکوب شده فاطما سر باز میکند و او تمام نیرویی را که مدتها برای دفاع از خودش جمع کرده بود، رها میکند. دست فاطما به خون کسانی آلوده میشود که هر یک به نحوی خطری برای او و مانعی برای رسیدن به ظفر هستند یا کسانی که فاطما آنها را به نحوی در مرگ پسرش مقصر میداند.
پیرمرد نویسنده در حال نوشتن داستان زنی به نام فاطما است که مرتکب قتل میشود و داستان فاطما به موازات قصه پیرمرد روایت میشود، اما رمان چیزی کم دارد و آن دلیلی برای تبدیل شدن زن معصوم و نامرئی داستان به قاتلی زنجیرهای است. برای فاطما، این دلیل، زخمهایی ترمیم نشده از گذشته و تنها ماندنش با این زخمها است. زخمهایی که در جریان رها شدنش توسط ظفر و از دست دادن پسرش و همینطور تنها ماندن در مواجهه با تبعیض و خشونتهای جامعهای مردسالار سر باز کرده است و او را وادار میکند که در مواجهه با خشونت، خودش هم دست به خشونت بزند.
کسی باور نمیکند که فاطما ییلماز، زنی که سکوت و اندوهی عمیق در خطوط چهرهاش هم پیداست (بورجو بیریجیک بازیگر نقش فاطما، نمایشی خوب از این شخصیت ارائه میدهد)، قادر باشد دست به خشونت بزند. دیگران معتقدند که فاطما نامرئی است، کسی به او توجهی نمیکند و کسی به او مشکوک نمیشود. او میتواند مردی را بکشد، و بدون اینکه کسی او به او شک کند، دوباره لباس فرم بپوشد و زمین را جارو کند و شیشهها را برق بیندازد.
فاطما در جریان جستوجوهایش درمییابد که ظفر، در حقش جفا کرده است و در این میان، خود را بیش از پیش تنها مییابد. او همچنان به دنبال ظفر است، اما این بار به دلیلی دیگر. او میخواهد از ظفر انتقام بگیرد. او خواهری دارد که ارتباط خوبی با هم ندارند، اما در انتها، خواهرش از او میخواهد که از تجربه مشترکشان در گذشته با هم حرف بزنند. زخمهای به جا مانده از کودکی و ظلمی که به آنها روا شده را ببینند و دست از فرار بکشند. اما فاطما پیش از این، راهش را برای مواجهه با آن زخمها و تبعیضهایی که سالها در برابرشان سکوت کرده بود، یافته است. راهی که البته عاقبت درخشانی برای او ندارد.
گرچه در روایت، سوالاتی برای مخاطب بیجواب میماند و گاه برخورد پلیس با ماجرا، کمی غیر قابل باور به نظر میرسد، اما این سریال ترکی نتفلیکس، به وضوح کیفیتی بسیار متفاوت در قیاس با سریالهای ترکی دیگری دارد که احتمالا برای مخاطب ایرانی آشنا است. سریال فاطما، هرچند در ظاهر روایتی است از زندگی دشوار یک زن در ترکیه، اما برای مخاطب جهانی هم اینهمانی و همذاتپنداری دارد. روایت فاطما این است که زن بودن در ترکیه سخت است، اما از جهات مختلف، در باقی نقاط دنیا هم همین است.